ایشور
داسگرانقدر: نخست
لازم
ميدانم
تا
از
شما
به
خاطر
ارج
گذاشتن
به
هنر
و
هنرمند
و
هم
به
خاطر
براه
انداختن
چنين
بزرگداشت
هاي
قدرداني
نمايم
خوانش
دلنوشته
های
استاد "آرمان"
عزيز
برايم
انگيزه
يي
شد
تا
من
نيز
پيرامون
سرگذشت
موسيقي
در
کشور،
علت
و
عوامل
خصومت
با
هنرمند
و
ريشه
هاي
هنرستيزي
در
جامعه
ما
چند
سطری
بنگارم:
سوال
هاي
ايجاد
ميشود
كه :موسيقي
درسرزمين
ما
چه
ميسر
را
پيموده
است
و
چه
عواملي
مردم
را
وادار
میسازد
که
با
کراهت
به
هنرمند
وموسیقی
برخورد
کنند.
آيا
از
آغاز
پيدايش
و
مروج
شده
موسيقي
چنين
ذهنيت
هاي
منفي
درقبال
موسيقي
وجود
داشته
است
يا
رفته
رفته
اين
عوامل
و
علت
ها
شكل
گرفته
اند.
آيا
عقايد
مذهبي
و
خرافات
فرهنگي
و
ديني
در
اين
شكل
گيري
نقش
داشته
يا
خير؟
درصورتيكه
موسیقی
يكي
از
بهترین
و
برترين
هنر
ها
دانسته
ميشود
و
عنصر
اساسی
فرهنگ
هر
ملت
را
تشکیل
میدهد
پس
چرا
هنوز
كه
هنوز
است
كساني
پيدا
ميشوند
كه
از
نشستن
دركنارهنرمندي
كه
بهترين
سالهاي
زندگي
را
در
فرا
گرفتن
هنر
موسيقي
به
صورت
مسلكي
سپري
كرده
است.
آبا
بورزند؟
من
سعي
ميكنم
در
اين
مختصر
به
جواب
نخستين
سوالها
ی
مطر
حه
شده
بپردازم
.
پژوهش
گران،
تاریخ
موسیقی
را
در
سر
زمین
ما
تا
پنج
هزار
سال
قبل
تخمين
ميكنند
و
باور
دارند
که
در
ابتدا
ي
پیدایش
موسیقی
و
آواز
خوانی
اين
هنر
در
تاروپود
عبادت
و
نیایش
آفریدگار
تنيد
و
از
همانجا
تا
در
دیر،
صومعه
و
معبد
ره
باز
كرد.
تا
جايكه
نقش
بسزايي
در
تجلي
جلوه
هاي
مذهبی
يافت.
بعد
ها
پا
فراترگذاشت
و
از
صومعه
و
دير
و
آتشكده
به
دربارپادشاهان
و
سلاطين
راه
یافت.
چنانكه
موسیقی
درباری
يادگاري
دربارها
و
شا
هان
همان
زمانه
ها
است.
با
مهاجرت
آریایی
ها
به
هند
،
فارس و
ماورالنهر
دامنه
موسیقی
به
آنجا
هم
رسيد.
با
گذشت
زمان
خصوصیات
و
ویژه
گی
های
هر
ملت
و
قوم
بالای
چگونه
گی
این
موسیقی
تاثیر
گذاشت
وبه
پهناي
گسترش
جفرافياي
خود
تنوع
گرفت.موسیقی
دوره
اوستایی
کشور
ما
که
با
جهان
بینی
زردشتی
همراه
است
همان
موسیقی
دیر
و
صومعه
است
كه
پایگاه
ی
اجتماعی
گسترده
تری
نسبت
به
موسیقی
درباری
و
موسیقی
محلی
و
فلکور
دارد.
چون
از
موسیقی
درباری
تنها
طبقه
ی
حاکم
بهرمند
بود
حال
آنكه
در
موسيقي
محلی
جنبه
هاي
ی
فردی
و
اجتماعي
اقشار
و
طبقات
مختلف
جامعه
رنگ
و
رو
مي
گرفت.
بطور
مثال :
چوپانان
با
نواختن
توله
و
نی(
نی
و
توله
از
سرزمین
باختر
به
چین
رفته
است )،
خلوت
خود
را
با
موسيقي
مي
آراستند
یا
مردمان
روستايي
با
دف
و
داريه
به
صورت
دسته
جمعی
به
ترانه
خواني
و
رقاصي
مي
پرداختند.
و
براي
پرورش
موسيقي
آلات
متفاوت
را
مي
سا
ختند
و
ايجاد
ميكردند.
ازبحث
بالا
چنين
نتيجه
ميگيرم
كه
سه
نوع
موسیقی؛
نیایشی
،
درباری،
محلی
يا
فلکور
در
اين
مسيرايجاد
شده
و
در
ميان
اقشار
مختلف
جامعه
به
شمول
مذهبيان
جاي
خاص
خودش
را
پيدا
كرده
است
با
آمدن
یونانیان
و
اسکندر
مقدونی
بر
شاخه
هاي
سه
گانه
آن
موسیقی
رزمی
و
حماسی
هم
افزوده
ميشود.
موسيقي
رزمي
و
حماسي
را
قشون
اسکندر
با
خود
آورند.
هرچند
در
سرزمین
یونان
هم
در
ابتدا
ي
پیدایش
موسیقی،
موسيقي
شکل
نیایشی
داشته
و
آنها
هم
الهه
هاي
چون
دیونسیوس
داشته
اند.
ما
به
مطالعه
اين
باب
در
مي
يابم
كه
اين
الهه
ها
به
گونه
ي
موسيقي
را
در
پيوند
نزديك
با
عقايد
ميتافزيكي
يونانها
قرار
ميدهد.
بعد
ها
چه
در
فلسفه
یونان
قدیم
و
چه
در
فلسفه
اروپای
قرن
هجده -نزده
از
اين
الهه
ها
مكررا
ياد
ميشود.
در
ميان
فيلسوفان
بیشتر
از
همه
فیلسوف
آلمانی "شوپنهاور"
و
بعد
از
آن "نیچه"
گفته
های
زیاد
در
مورد
دیونسیوس
دارند."شوپنهاور"
موسیقی
را
پدیده
ی
میداند
بین
انسان
و
خدا
.این
فیلسوف
اراده
را
مطلق
میداند و
به
موسیقی
به
مثابه
تجلي
اراده
اشاره
ميكند.او
به
این
باور
است
که
فرق
بین
آلهه
آپولونی
و
دینسیوس
در
آنست
که
در
آپولونی
هنر
پدیداری
انسان،
آرزو
فراموشی
طبعیت
را
دارد
و
خود
را
خدا
می
پندارد
و
دیونسیوس
بر
عکس
آن،
خواستار
فراموشی
خود
و
وحدت
خود
را
با
روح
کل
راتوقع
میکند."
هگل"
نیز
همآهنگی
در
اصوات
را
سبب
تجسم
مطلق
در
ذهن
آدمی
میداند
و
در
مجموع
چه
فلسفه
و
چه
موسیقی
را
با
اهداف
غایی
یکسان
تلقی
ميكند
که
هردو
دنبال
خدا
وروح
هستند
تنها
شیوه
های
برخورد
شان
متفاوت
ازهم
است
،فلسفه
صراحت
دارد
و
موسیقی
کنایی
ست.
اما
موسيقي
اين
اصالت
را
با
گامهاي
رمز
و
راز
به
همان
مقام
ميرساند
و
ارتباط
شان
مانند
انگور
ومي
است بدین
ترتیب
عجین
شدن
موسیقی
یونانی
با
موسیقی
باختری
که
هر
دوآغاز
نیایشی
داشتند
به
ساده
گی
صورت
گرفت.
بعد
ها
با
آمدن
اعراب
و
برقراری
سلطه
آنها
مسير
صعودي
موسيقي
به
سمت
مخالف
در
حركت
شد.در
سايه
آنها
موسیقی
نیایشی
ودر
باری
کاملآ
از
بین
رفت
و
تنها
موسیقی
محلی
که
کنترول
آن
ازدست
زمام
داران
خارج
بود،
باقی
ماند.روزگاري
بدين
روال
گذشت
تا
آنكه
بعد
از
چند
قرن
خاموشی
در
دوره
غزنویان
موسیقی
محلی
به
دربار
راه
یافت
و
ما
در
ادبیات
آن
زمان
واژه
های
رامشگر
ومطرب
را
شاهد
هستيم.
هر
چند
دوره
سلطهء
غزنویان
عصر
جدیدی
را
برای
موسیقی
در
کشورما
باز
کرد
ولی
با
آنهم
از
آن
زمان
تا
امروز
موسیقی
دامنه
وسیعی
در
اجتماع
ما
پیدا
نکرد.
درپهلوي
صبغه
هاي
مذهبي
،
ادغام
خرافات
در
مذهب
و
عجين
شدن
مذهب
با
تمام
اعضا
و
بدنه
كلتور،
فرهنگ
و
زبان
توانست
كه
نه
تنها
سدي
در
برابر
گسترش
و
شگوفايي
هنر
موسيقي
شود
بلكه
اولين
تكانه
هاي
ذهنيت
هاي
منفي
و
ناسالم
را
در
برابر
هنرمند
و
هنر
آفرين
در
ذهن
خرافات
پذير
جامعه
سنتي
ايجاد
كند.
با
اينهم
همجواری
با
هند
سبب
گردید
که
نسیمی
از
آنجا
به
ما
بوزد.چنانچه
در
دوره
مغولها
،
بود
و
باش
مغولها
و
رفت
وآمد
آنها
به
کابل
و
هند
سبب
شد
تا
موسیقی
در
سرزمین
ما
به
فراموشی
مطلق
سپرده
نشود.
مسلمانان
هند
بخاطر
تعصب
مذهبی
اسلامی
علیه
موسیقی،
به
بهانه
های
متوسل
میشدند
تا
به
نوحي
موسیقی
را
دربین
خود
زنده
نگه
دارند.
ایجاد
قوالی در موسیقی حیله یست
برای بیرون رفت از معضله تا اشعار
مذهبي
را
به
موسیقی جا داده
و
به
اينگونه
عطش
موسيقي
را
كه
به
صورت
فطري
انسان به
آن
نيازمند
است
ارضاء
سازند.خوشبختانه
فضای
باز
هند
برای
موسیقی
اين
زمينه
را
فراهم
كرد
که
مردم
ما
آنجا
رفته
به
کار
های
هنری -
فرهنگی
ادامه
بدهند
،
ایجاد
راگ
شاهانه
توسط
ناصرخسرو
بلخی
در
هند
بیانگر
این
ادعاست.
اما درکشور ما حتا
درسده
هاي
اخير
و
بعد
از
ايجاد
خرابات
در
دوره
امیر
شیرعلی
خان
که
موسیقی
دانان
از
هند
دعوت
شدند.
زمانیکه
آنها
از
شور
بازار
تا
ارگ
بالای
فیل
میرفتند
تا
درمحافل
آوازخواني
اشتراك
كنند
مردم
آنها
را
به
سنگ
میزدند
و
القاب
مثل
خراباتي
و
سازنده با
داشتن
چنین
مفهوم
مثبت و ستایشگرانه
به
واژه های دشنام و
توهین
مبدل
شدند و
این
القاب
را
ننگین
میدانند.
قصه
ی
ا
ستاد
آرمان
از
مامور
خارجه
در
قرن
بیست
يا
داستان
دخترکی
در
قرن
بیست
ویک
که
در
ستاره
افغان
اشتراک
کرده
بود
ودر
اثنای
اجرای
آهنگ
اندک
هم
تلاش
کرد
دست
وپا
بیفشاند
و
این
مسله
چقدر
خشم
وعصبانیت
ریشداران
سیاسی
ما
را
بر
انگیخت
مثل
هاي
نو
و
امروزی
از
آن
كنش
ها
و
تنش
ها
در
جامعه
مااست.
جاي
تعجب
نيست
اگر
بعد
از
اجرايي
آهنگ
دخترك
یکی
ازهمان
متعصبين
در
مصاحبه
ی
خود
در
تلویزیون
گفت
که
ما
جهاد
کردیم
تا
شاید
چنین
چیزهای
باشیم
از
این
داستان
برنامه
دو
ساعته
ی
تلویزیون
چنیل
چهار
انگلیس
بنام،
سرگذشت
ستاره
افغان«
تهیه
کرده
بود
تا
باشد
که
جهانیان
بدانند
که
چنین
جهانی
هم
وجود
دارد.
كه
تازه
ترين
جراحات
هاي
پيكر
زخم
خورده
موسيقي
سرزمين
ما
را
به
نمايش
ميگذارد.
رفتن
در
راه
موسیقی
در
کشور
ما
ایثار
و
جان
بازی
ایجاب
میکند
و
پیشگامان
چون
استاد
آرمان
قهرمانانی
هستند
که
عشق
آنها
به
موسیقی
سبب
گردیده
است
که
از
همه
مصايب
بگذرند
تا
انسان
را
به
خدای
واقعی
اش
رهنمون
شوند.
سايت
كابل
نات
با
چنين
ارج
گذاري
ميرود
تا
هويت
مردمي
و
خردمندانه
اش
را
ميان
خوانند
گان
ماه
واره
هاي
نتي
محك
بزند.
برای
استاد
آرمان
عمر
دراز
آرزو
میکنم.
|