کابل ناتهـ، Kabulnath









































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 

جادهء آرمان

استاد محمد حسين آرمان يا هنرمند هميشه عاشق

 
 
بشير دژم
آواز خوان آماتور ومعاون پيشين انجمن موسيقی اتحاديهء هنرمندان  جمهوری افغانستان
 
 

"گيتار را بايد مانند معشوق ودلبر زيبای خود در آغوش گرفت وآنرا نوازش داد وبه آن عشق ورزيد، نواختن گيتار به زوروفشار ضرورت ندارد، اگر آله گيتار را نوازش دادی، او گوشهای ترا وقلوب مردم را نوازش ميدهد".

                       آرمان

 

نخست از همه بايد از ابتکار به موقع وقابل قدر سايت انترنيتی کابل نات سپاسگذاری کرد که برعلاوه اقدامات سودمند وارزنده ديگر درعرصهء قدر دانی از اهل هنروفرهنگ اينک صفحه هايی را بنام اين فرزانه هنرمند عزيز کشور گشوده و خواسته است زمينه را غرض ادای دين هنر دوستان در برابر هنرمندان را فراهم سازد.

دوم اينکه:

از زمانی که بنده دست چپ وراست خويشرا شناختم و بويژه هنگامی که خودم در عرصه هنرموسيقی پا گذاشتم، هم به علت پيوند تنگاتنگ ونزديک خانواده گی با همه اعضای خانواده دوست داشتنی شان، با استاد مرحوم محمد ابراهيم نسيم برادر ارشد آرمان وديگران ، در همان محلهء  شهير گذرگاه ازسن هفت ساله گی که بخاطر دارم وخالد جان ارمان تازه تولد شده بود، افتخار شناسايی وتماس پيوسته نزديک وبدون ريا وصميمانه ای را با ايشان داشتم ودارم هنوز!

 

چند روز پيش از صحت وسلامت استاد آرمان  تيلفونی اطلاع گرفتم، منظور از چنين مقدمه يی آنست که آنچه در بارهء اين شخصيت برجستهء هنری کشور ما ازقلم من تراوش مييابد، حقايقی ايست در خور توجه واز تهء دل، اين نوشته را نه بخاطر روابط خانواده گی مان مينگارم ونه از روی گزافه گويی ونه غير ازحقيقت، اميدوارم چند سطری که به استاد آرمان اهدا مينمايم بتواند گوشه ها وابعاد گوناگون زنده گی پربار هنری ايشان را احتوا کند، گرچه در خود آن توانايی را نمی بينم که بصورت احسن بتواند آنرا احاطه کند.

 

از نظر بنده زنده گی هنری استاد محمد حسين آرمان را بايد از بعد های گوناگونی ديد، زيرا ايشان در ابتداء به نواختن توله، ماندولين، آرمونيه و اجرای آهنگهايی به راديو افغانستان راه يافتند وبعد ها به اثر سعی وتلاش در داخل وخارج از کشور چه در نزد استادان ومجربان داخل کشور وچه در زمان حضور دريوگوسلاويا  ازهمه گوشه ها ورموز هنر موسيقی بخصوص در رشته گيتار خوشه هايی چيد وبا دامن پر از خارج بداخل برگشت وآنچه آموخته بود بدون ريا وعاشقانه در پای اولاد وطن ريخت، چنانچه به اساس روايتهای دقيق وآنچه خودم ميدانم تقريباً اکثريت شاگردان ليسه مسلکی موزيک کشور که در رشته گيتار چيزی را آموخته اند از برکت زحمتهايی همين عاليقدر است، گرچه حضور استاد  توريالی زارع وشمار ديگری از استادان گيتار هم در آن ليسه را نميتوان از ياد برد، ولی آنچه حقيقت مسلم است ازيکسو دولت وقت وزمانی که استاد آرمان در آنجا مصروف تدريس بودند، زمينه های لازم را فراهم ساخت واز جانبی هم علاقمندی وافر شاگردان به اين مسلک ( آموختن گيتار) نقش بسزايی داشت، در اينجا بايد افزود گرچه آله زيبای گيتار يک وسيله غير افغانی وحتا آسيايی نيست امّا چگونه شد که اينقدر علاقه مندان برای آموزش اين آله نفيس وخوش نوای موسيقی پرداختند.

 

   يکی از عوامل، عرضه واجرای خوب ودقيق وبا (سر ولی) اين آله بود که منجمله استاد آرمان وهنرمندان ديگری اين زمينه را فرآهم ساختند که گيتار علاقه مندان فراونی در کشور پيدا کند، اگر قرار باشد نامهای شاگردان وآنانی راکه باری از اين استاد آموخته اند بنويسيم، بحث به درازا ميکشد، امّا از سال1355 برابر 1978 بدينطرف که 33 سال را در برميگيرد، استاد آرمان علی الرغم فرود وفراد زنده گی ودر تلاطم حوادث ورويداد ها توانست با سعی وتلاش وسيع وحوصله فراخ کلتور نواختن اين آله موسيقی را که آهسته آهسته در کشور رونق ميگرفت، نهادينه سازد.

 

باری که خودم چند ماهی افتخار شاگردی شانرا داشتم ميگفت:

 "گيتار را بايد مانند معشوق ودلبر زيبای خود در آغوش گرفت وآنرا نوازش داد وبه آن عشق ورزيد، نواختن گيتار به زور وفشار ضرورت ندارد، اگر آله گيتار را نوازش دادی، او گوشهای ترا وقلوب مردم را نوازش ميدهد".  

با اين روحيه وبا اين شيوه او توانست علاقه مندان فراوانی از نسل جوان کشور را با اساسات اين آله موسيقی آشنا سازد، بادريغ بنابر عواملی در کشور ما از قديمها مروج بود که شاگرد از استاد آنقدر می آموخت که استاد برمسند بالايی تکيه داشته باشد وبه اصطلاح عاميانهء ما ( پهلوان چال آخری را برای خود نگهه ميداشت)، امّا از روی خصوصيات اخلاقی ونيت استاد آرمان چنين پيدا بود وهست که آنقدر بالای شاگردانش زحمت می کشيد که در آخر کار هر شاگردش بهتر از خودش ظهور ميکرد، به گفته معروف پدر وقتی مؤفق است که پسرش در درجهء بالاتر از خودش قرار گيرد واين اصطلاح معمول در مورد استاد آرمان صدق کامل دارد، زيرا نه تنها شاگردان ممتاز ديگری آرمان تربيه کرد وآموزش داد بل ظهور خالد آرمان يگانه پسرش در نواختن آله گيتار که در سطح جهانی پيروزی هايی را ب وبعد ها ابتکارات ونوآوری های ديگرش در آله اصيل افغانی رباب وعشق او به اين هنر وهمچنان پرورش وآموزش مشعل جان آرمان دختر نازنين شان که همين اکنون هم آواز خوان خوب وپرترنم است وهم به نواختن فلوت دسترسی کافی داشته ومصروف فراگيری اوپرا ميباشد، هکذا برادر زاده عزيز شان محمد عثمان آرمان که همه وهمه تحت رهنمايی ها وتشويق های استاد آرمان به پله های بلند موسيقی گام نهادند ودر ايجاد انسامبل کابل در سالهای مهاجرت ودوری از وطن با حضور فعال ودلسوزانه آرمان مبادرت ورزيدند، آرمان آنچه آموخته بود بدون کم وکاست آنرا به ديگران انتقال داد واگر روزی خدای نخواسته او خودش ديگر شوق به نواختن گيتار را نکند، جايش هرگز خالی نيست، بلکه آرمان های ديگری اند وظهور خواهند کرد که هرکدام افتخار افتخاريست برای خود استاد محمد حسين آرمان که آنچه درسينه داشت سخاوتمندانه به ديگران رسانيد، او برعلاوه اينکه برای مکتب موسيقی افغانستان در زمان خودغنيمتی سرشار بود، بل برای آرکستر بزرگ راديو تلويزيون افغانستان وبرای اجرای کنسرتهای نابی در پهلوی هنرمندانی چون احمد ظاهر تا صد ها آواز خوان ديگر کشور بخوبی درخشيد ونقش بسزايی ايفاء کرد.

هرگاه طور فشرده خصايل اين راد مرد موسيقی را بشماريم چنين ميتوان رديف کرد:

   استاد محمد حسين آرمان شخصيت با کرکتر عالی، خوش بيان، صميمی بالبان پرخنده وخوش برخورد، مهمان نواز، خدمتگارصادق وطن، وطندوست، خرابات به اصطلاح عامه نان ده وسخاوتمند وباالاخر پدر خوب برای اولاد هايش ودوست خوب برای دوستانش ميباشد، هيچگاهی ديده ويا شنيده نشده در محفلی که استاد آرمان حضور داشته باشد، دوستان وهمصحبتی هايش از او خاطره های جاودان نداشته باشد، لطيفه گويی ها و شرين زبانی ها  ( بساطت)  آرمان زبان زد عام وخاص است، توصيه ها وسفارشهای هنری اش بيدريغانه گسترده ودر اختيار همه گان قرار دارد، به شاعران ودانشمندان ارادت واحترام خاص دارد و با شخصيتهای با فهم ودانش دوستی، رفاقت وآشنايی کامل داشته واز آنان بهره های فراوان معنوی برده است، او هميشه از شاد روان کريم شادان که در سراييدن اشعار ناب قريحه توانمندی داشت به نيکی ياد ميکند، از مرحوم ساربان از استادان مرحوم سرمست ونگيالی وملنگ نجرابی واحمد ظاهر و همچنان از مسحور جمال ودهها وصدها هنرمند وهنر دوست وهم مسلکانش، نويسنده گان، وبزرگان عرصه هنر وادبيات ، اهل خبره واهل خرابات ومناجات خاطرات ماندگار فراوان دارد وهمه را به نيکی ياد ميکند، خاطرش را هيچ وقتی کسی ملال نديده است، الی زمانی که وطنش را مجبور شد ترک کند، برای دوری از وطن ناله ها ونوحه های فراوانی سر داد، بيدادی که در وطن رخ داد، دلش را از مستی وشوخی باز ماند وملال گشت، همه ما وطن وماوای خود را دوست داريم، اما استاد آرمان بياد پايتخت کشور خود شهر زيبای کابل انسامبلی ساخت وآنرا در نيم قاره خاکی پهن وشهر ه نمود، اندرين راه چه زحماتی را که متقبل نشد، از نارام خوابی ها وسفر ها گرفته تا قبول خطراتی ناشی از آن سفر ها، پيوسته بياد کابل خواند وسراييد وتا امروز با افتخار آنرا نگهداشته است،اگر همين گونه ادامه دهم وبيفزايم بايد کتابی نوشت تا زنده گی پُر بارهنری  استاد آرمان را که بيش از چهل – پنجاه سال را در برميگيرد احتوا کند.

    امّا در پايان اين خامه عاری از دلچسبی نخواهد بود که از مردم خود بپرسيم آيا هنر مندی اينقدر سالهای عمر عزيزش را در خدمت ما وشما بوده گاهی با توله وماندولين وآرمونيه وتياتر وآواز خوانی آهنگهای نابش وگاهی با آموزش اولاد وطن و گاهی هم با اجرای کنسرتهای ناب واخيراً هم با پيشکش نمودن فرزندان دلبندش در جامعه هنری وهمه زحماتی که متقبل شده چه حقی بالای ما دارد؟

آری در اين باره بايد گفت:

 متاسفانه بعد از روی کار آمدن رژيمهای هنر کُش واخيراً دولت پُر از هرج ومرج وهياهوی تبليغاتی که حتا برای جمع وجور کردن  خودش راهی ندارد ودر ورطه وبحران بسر ميبرد، نميتوان در مورد ارجگذاری چنين شخصيتهايی توقع بيش تر از حد داشت، ولی ما مردم حق بين وحقيقت جو وهنر دوستی هم  داريم، که خدمات اين چنين هنرمندان والامقام را به ديده قدر مينگرند و ارزش اين همه فعاليتهای انساندوستانه وفرهنگی را ميدانند، چه بهتر به بهانه همين ياد واره از استاد گرامی پيشنهاد هايی را به مسوؤلين امور بويژه وزارت اطلاعات وفرهنگ کشور، مقامهای صالحه وذيقدرت کشور اگر وجود داشته باشد تقديم نمايم که حد اقل در ايامی که خود استاد توانايی سفر وحضر را دارند، با عزت وحرمت درداخل کشور دعوت شوند، با مدالها، مکافات نقدی ومعنوی تقدير شوند.

يکی از پيشنهاد های مبرم آنست تا جاده ای را در داخل کشور بنام اين برجسته ترين گيتار نواز واستاد موسيقی افغانستان نامگذاری کنند ونوارهمان جاده را بدست خود استاد قطع وافتتاح کنند، که ايشان با روح وروان خود درک کنند وببينند که مردم حق شناس افغانستان قدر وشأن هنرمندان را می دانند، زيرا اين کار در مورد استادان فقيد ما چون استاد سرآهنگ، استاد سليم سرمست، استاد ننگيالی وديگران نشده وای کاش ميشد.  

حد اقل تجليل از سالگردهای تولد استاد، تدوير محافل همگون ديگر به پاس ياد آوری از خدمات برجسته استاد کاری دشواری نخواهد بود، اين توانايی وامکان را همه راديوها و تلويزيونهای متعدد جهانی وکشوری ما همه وهمه دارند، چرا به اين گونه تدابير ارج  گذاری کسی توجه نمی کند؟ اگر آنها امکانات مادی وتخنيکی چنين اقدامی را فرآهم کنند، ما دوستان استاد آرمان بدون خواست يک درهمی حاضر به انجام خدمتيم ، لطفاً برما صدا کنيد! ويا اينکه آنها نشسته اند که خدای نخواسته مثل هميشه مرثيه بنويسند وپيام بفرستند؟؟ خداوند متعال ما را به شنيدن چنين مرثيه ای نرساند، امّا افسوس که دولتی نداريم که قدر اين همه را بداند واز جانب ملت ومردم به چنين شخصيتهايی ارزش وارج گذارد.

امّا مردم هنردوست ما اهل قلم وروشنفکران ما مانند مسوؤلين سايت وزين کابل ناتهه تا حدی که توان داشت در اين زمينه فعاليت وادای دين نموده که مايه مباهات است.

ناگفته نبايد گذاشت که اگر استاد گرامی حوصله وامکان نوشتن ونگارش خاطرات هنری شانرا باهنرمندان ديگر داشته باشند، همانطوری که در بسا موارد زيبا نوشته اند وهمانگونه که همچو قصه ها را با زيبايی در محافل دوستان به حکايه ميگيرن، يادداشت کرده وبرای چاپ ونشر آماده سازند، اين خاطرات مجموعه ارزشمندی خواهد شد که همه پژوهشگران را مجذوب خواهد ساخت، همچنان استاد ميتواند تحت نام خاطرات هنری ازتجارب، آموختن ها، نواختن ها، سراييدن ها آموزش هايش به نسل بعدی ارمغان های داشته باشد، که نهايت جای مسرت ومايه افتخار خواهد بود.

از ايشان آهنگهايی فراوانی در آرشيف های راديو وتلويزيون افغانستان داريم واخيراً عرضه سی دی های جديد شان را با اجرای ماهرانه آن ها دردسترس داريم، ولی اگر ممکن باشد خاطراتی هم از استاد در دفتر چه تاريخ موسيقی داشته باشيم نهايت خرسند خواهم شد.

در اخير کلام از اکادمی علوم افغانستان، جامعه مدنی، وزرات اطلاعات وفرهنگ ومقامهای ذيصلاح کشور تقاضا مينمايم که آيا وقت آن نرسيده  که لقب استادی را به ايشان طی مراسمی خاص تفويض کنند؟

اينکه ماهمه شاگردانش ايشان را استاد خطاب ميکنيم، اين بمعنی معلم است وآنهم معلم گيتار در ليسه موزيک وگاهی هم در فاکولته هنر های زيبای پوهنتون کابل، امّا آنچه ما از تفويض لقب پُر افتخار استادی برای شان ياد آور ميشويم معنی ويژه مسلکی وحقوقی را دارد .

هرگاه اين لقب بحيث خدمتگار وخدمت نشان داده در عرصه موسيقی وورود در فن ای که بدان سالها مشغول بود چه در نوازنده گی ، چه آواز خوانی به همان سبکی که خداوند برايش اعطا کرده وآنرا رشد داده چه زيبا ومعقول خواهد بود، در اينجاست که مردم ما در مورد يک هنرمند بالادست موسيقی اقدام مناسب ودر خور اهميتی را تحقق بخشيده است.

ناگفته نبايد گذاشت که در اثر موسيقی  نوشته اينجانب که تحت چاپ است، حدوداً ده صفحه در باره شان نوشته ام که عندالموقع آنرا مطالعه خواهند نمود.

    به آرزوی صحت وسلامتی وطول عمر استاد گرامی محمد حسين آرمان وسعادت فاميل، شاگردان وهواخواهانش .

                                                    سعادتمند باشيد. 

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 103           سال پنجم         سنبله   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        سپتمبر 2009