کابل ناتهـ، Kabulnath


























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
استاد محمد حسین ارمان
 
 
محمد نسیم «اسیر»
 
 

حسین جان ارمان از دوستان عزیز ، دیرین و قدیم من است ، آشنائی ما بیش از پنجاه سال قبل با همکاری در تیاتر شاروالی کابل که دران زمان صحنهء  تمثیل و هنرمند نیز ، صحنه ئی نامیده می شد برقرارگردید وروز تا روز با اخلاص و محبت برادرانه ادامه یافته وتا امروز که هر دو درجلای وطن در آلمان و سویس بسر می بریم  الحمد ولله استوار و پابر جاست . اوکه  ماشاء الله باوجود استعداد فطری با استفاده از یک بورس تعلیمی برای کسب معلومات و تحصیل بیشتر در رشتهء موزیک به یوگوسلاویا سفرکرده است ، بعد ازفراغت و بازگشت به وطن ضمن همکاری بارادیو تلویزیون افغانستان وظیفهء تدریس گیتار در مکتب موزیک را به حیث استاد نیز به عهده داشت .

 

خانوادهء استاد ارمان را میتوان خانوادهء هنرمند دربخش موسیقی دانست زیرا هم اکنون پسرارشد ش خالد جان ارمان که او هم بعد از تحصیل،  سند ماستری موسیقی در بخش گیتار بدست آورده است یکی از هنرمندان ورزیده و پرکار محسوب می گرددکه برعلاوهء مهارت کامل در گیتار، به آلات موسیقی وطنی چون رباب، طنبور، دلربا، زیربغلی و دف نیز دسترس کلی دارد، پیغله مشعل ارمان پس ازتحصیل درموسیقی ، ماهرانه فلوت می نوازد و وباحنجرهء گیراوخوش آهنگ خود آوازهم میخواند، همچنان محمد عثمان ارمان برادرزادهء استاد فلوت نوازبا استعدادی میباشد.   

 

استاد ارمان با استمداد ازین اعضای خانواده ، بنیانگزار گروه هنری بنام انسامبل کابل می باشد که از سال 1995 م آغازبه فعالیت نموده و در راه زنده نگه داشتن موسیقی اصیل افغانی خدمات و زحمات  ارزنده ای را چون اجرای کانسرت ها در اکثر شهرهای اروپائی، امریکا وشرق دور در مالیزیا وپخش و نشر« ویدیو » ها« دی وی دی» ها  و«سی ، دی» ها انجام داده است، چنانچه  اخیرا« سی دی » جدید ی از آهنگ های صد  سال قبل افغانستان  که آهنگ خراسانی نامیده  می شود به نام «ترنم» به دوستداران موسیقی عرضه  نموده است .

 

 من که از دوستی  برادرانه و بی شایبهء حسین جان ارمان برخوردار هستم ، اکثر این برآورده هارا چون تحایف باارزشی  باخود دارم که در اوقات فراغت و تنهائی ازانها مستفید و مستفیض می شوم.

همانطوریکه در شروع گفتم ازدوستی ما قریب شصت سال می گذرد که ازان خاطرات ارزنده و فراموش ناشدنی  باخود دارم مخصوصا در خش هنر موسیقی ودر جمع دیگر استادان هنرچون مرحومان استاد سرمست ، استاد ننگیالی استاد نوشاد ودیگران که هرکدام موجی ازهنرو ظرافت و مسرت بودند ومن باهمه هیچمدانی مورد محبت شان قرار  گرفته بودم.

 

 ازجملهء خاطرات خوش با استاد ارمان اینکه اتفاقا اشعار و تصنیف های نا چیزمن مورد پسند استاد قرارمی گرفت واکثرا برمن منت می گذاشت تا آهنگی را که تازه کمپوز کرده، یا توسط دیگراستادان کمپوزمیکند تصنیفی درست بکنم وبرای این کار بی محابا وبی خبر با ماندولین خود در غریب خانهء ما در شهر کهنهء کابل نازنین سر می زد ومعلوم میشد که باز ترتیب آهنگی را در نظر دارد ، منهم که بعضا از خستگی کار ماموریت در جریان روزخسته می بودم با قید قسم می گفتم ، حوصله شعر نوشتن نیست ، او که اثر موسیقی را در احساس من میدانست خاموشانه آهنگ خوشی را با ماندولین می نواخت ومرا به دنیایی از احساس رهنمائی می کرد وبی اختیار قلم بر می داشتم و فی المجلس  تصنیفی ترتیب می کردم که خوش بختانه اکثرا مورد پسند ش قرار می گرفت ، وامروز به تایید استاد اکثر آهنگ های شان  از تصانیف من می باشد.

من به این دوستی می بالم و خوش بخت هستم که در وسوسه های غربت و تنهائی از خاطرات طلائی و فراموش نا شدنی گذشته استاد حسین جان ارمان راباخود دارم که باتماسهای تیلفونی هریکی دو روز بعدرفع خستگی های روحی می کنیم، عمراین عزیزمن طولانی وخاطرش همیشه وهنرش شادباد .

 

 آمین یا رب العالمین

 

8 اگست 2009م

شهر فرانکفورت آلمان

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 102           سال پنجم         اسد / سنبله   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        اگست 2009