کابل ناتهـ، Kabulnath













































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 

کراچی شکسته

 
 

رشید بهادری

 
 

 ‏شیوه انتخابات ریاست جمهوری در کشور هاییکه رئیس جمهور شخص با صلاحیت کشورش میباشد. و یا در انتخابات تعیین صدراعظم البته در ممالکی که صدراعظم شخص مقتدر مملکت میباشد به تاسی از مشی دموکراسی ( البته در کشور های پیشرفته جهان ) قبلآ خود ها را کاندید و بعد از انجام رقابت های انتخاباتی از طرف مردم و پارلمان آن کشور ها برگزیده میشوند. منظور از شرح مطلب این است که کاندیدان از آغاز تا انجام که به پبروزی یک شخصی منجر میشود آنقدر راههای پر پیچ و خم انتخاباتی را طی میکنند که در نهایت هیچ راز و رمزی چه شخصی و چه غیر شخصی خواه از جانب خودثس و یا از طرف رقبایش نهفته نمی ماند و اما برنده کسی خواهد بود که تا انتها ازا تهاماتی که براو وارد میشود دفاع نموده و در ضمن اهداف و خواسته های موجه خویش را که معقول جلوه داده است به کرسی بنشاند آنوقت است که برنده خواهد بود. جالب اینست که در محافل، اجتماعات و میتنگ ها سوالات و یا گفتنی های مطرح میشود که بعضأ مضحک و خنده دار میباشد و یا واقعا کوبنده و مقنع ابراز میکنند.

 

‏اینک قصه جالبی آزین قماش انتخابات در بریطانیای کبیر.

 

‏(للوید جورج) صدراعظم بریطانیای کبیر در حین انتخابات به سخنرانی های پر شور و پیوسته اثس ادامه میداد و آرزو داشت تا بحیث صدراعظم به کشور و مردمش مصدر خدماتی شود، از یک شهر به شهر دیگری سفر میکرد و در اجتماعات سیاسی حاضر و به سخنرانی می پرداخت. چون پروسه انتخاباتی به اوج خود رسیده بود به آن شهری ‏که زادگاه خودش و والدینش بود سفر نمود. وقتا صحبتش در خصوص برنامه و مقاصد سیاسی آینده اثس تمام شد به حاضرین پیشنهاد داد تا اگر سوالی و یا درد دلی دارد با وی در میان بگذارند.

 

‏از آنجائیکه هر کاندید هوا خواه و مخالف خود را همراه دارد، یکی از مخالفین عقده بدل از جاه بلند شد و بعد از یک مکث کوتاه بگفتارش چنین آغاز کرد.

 

‏آقای جورج! با این صحبت بلند بالا و پرطمطراقت که در واقع آنهم رنگ ریا و نیرنگ دارد به گمانم اصل و نسبت را فراموثس کرده یی، آیا بیاد نداری که پدرت سبزی فروش محل بود و با کراچی دستی اش سبزی می فررخت. خوب بیاد دارم که من گاه گاهی برای اینکه او را کمک کرده باشم کراچی اش را کش مینمودم و حالا تو آمده یی تا صدراعظم کشور شوی، مگر خنده دار نیست؟

 

‏للویا جورج که آدم متین و با وقاری بود در اول خنده با نمکی به طرف تحویل داد و بعدآ به صحبتش آغاز کرد و گفت:

 

‏آقای همشهری عزیز! خوثسال شدم که این یاد آوری پر خاطره و در ضمن نیک آزموده را از جناب شما شنیدم و گذشته های دوران دشوار زندگی فامیلی ام را بیادم آوردید. راستش من به وجود همچو پدری فداکار که با فروختن سبزی یعنی کاری نهایت شرافتمند و در خور انسانی، ولی بزعم شما در ناتوانی اقتصادی و کاری شرم آور توانسته است پسرثس را چنان تربیت بدهد که روزی آن پسر، خود را به حیث نخسمت وزیر کاندید کند افتخار میکنم و دوم اینکه پدرم براستی هم کراچی یی جهت فروش سبزی درمحل آماده کرده بود و خوب بیا‏دارم که یک راس خر هم داشت تا کراچی را کش نماید. حالا کراچی شکسته و از آن اثری باقی نمانده است ولی شما خود بیان کردید که من کراچی اش کش مینمودم پس برای من جالب است که پدرم سالهاست که مرده است، کراچی هم سالهاست شکسته و از بین رفته است ولی خرش چگونه تا حال زنده مانده است. 

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 100           سال پنجم         ســـــرطـــان /اســــد   ۱۳۸۸  هجری خورشیدی        جولای 2009