"حاکمانی که وعده ایجاد
بهشت در روی زمین به مردم می دهند، جهنم برای آنها به ارمغان می آورند."
(کارل پوپر، فیلسوف غربی) پنج
سال قبل که سخن از گزینش "یک رهبر مناسب" برای اداره امور افغانستان بمیان
آمد، جامعه جهانی در پهلوی حدوداً نصفی از مردم این کشور حامد کرزی را به
عنوان اصلح ترین، و مناسب ترین فرد برای پست ریاست جمهوری می انگاشتند،
آنها به این نظر بودند که شخص ایشان تا حدی شرایط زمامداری در یک کشور
آلوده به ویروس جنگ را دارد و او خواهد توانست از میان صد ها درد
افغانستان- با تزریق کمک های مالی و نظامی دنیا- دست کم به مدوای محدودی از
این درد ها بپردازد. او وعده کرده بود یک افغانستان بی فساد، مرفع و امن
خواهد ساخت. آقای کرزی، که قبل از آن، سه سال دوره استاژ حکومت داری را
نیز در کلینیک ارگ، تحت نظر زورمندترین پزشک سیاسی دنیا (داکتر خلیلزاد)
گذرانیده بود، سرانجام بعد از ختم دوره ماموریت اش، در اول جوزای امسال
ثابت کرد که ایشان
هرچیزی که باشند بالاخره مرد حکومت داری نیستند
بازگشت افغانستان- در دوره زمامداری حامد کرزی- به صدر
فهرست تولید کنند گان مواد مخدر که به جای خود، حالا این کشور دارد در یک
قدمی کسب مدال طلای ”فساد اداری“ قرار میگیرد. دنیا در شرایط حاضر در هیچ
منطقه خودش شاهد این همه مرگ غیرنظامی- زن و کودک- نیست، و مخالفین دولت،
که هفت سال پیش تقریباً نابود شده بودند، حالا جرأت پیدا کرده اند تا سر از
گریبان شمال نیز بیرون کنند جای که تا همین اواخر امنیت اش مایه مباهات
بود.
هنوز هم تعدادی از "خورد و برد گران" نظام این ذهنیت را
در روان رأی دهنده گان القا میکنند که غیر از حامد کرزی دیگر هیچ کسی
نمیتواند این کشور را اداره کند! باید پرسید: مگر جناب کرزی نابغه سیاسی
اند؟ دوکتورای کشورداری دارند؟ مگر آستین شان بوی عطر دسپلین میدهد؟ مردی
مطیع قانون اند؟ یا که از سر و روی ایشان عرق وطندوستی میبارد؟ این مردم
با چه چشم و رویی ایشان را دوباره بر کرسی رهبری خویش بنشانند؟
شخصی که شش سال تمام در برابر جنایت و سفاکی بیگانه ها در
کشتن بی گناهان و بمباردمان محافل خوشی هموطن قندهاری و هلمندی و ... سکوت
اختیار میکند، و یکباره بعد از ناامیدی از درگاه واشنگتن ادای ملی گرایی
درمیآورد، آیا میشود به تقوای سیاسی او اعتماد کرد و در صندوق وجدانش این
همه رأی اهلیت ریخت؟!
شخصی که از معینیت به کرسی ریاست جمهوری رسیده باشد، آیا
تجربه لازم را در اداره امور مملکت دارد؟ زمانی کشور پاکستان به داشتن فساد
اداری و رشوت و اختلاس در دستگاه دولت معروف بود، ولی امروز فساد مالی و
اداری در افغانستان به حدی شایع گردیده است که همین پاکستانی ها از بودن در
کنار همسایه یی چون ما ممکن است خجالت بکشند! قبل از حاکمیت محترم کرزی
"فساد اداری" به کیلو وارد افغانستان میشد؛ حالا صدور آن میتواند به
کانتینر صورت گیرد. شاید رأی دهنده در پای صندوق انتخابات لحظه یی با خود
بی اندیشد که تخصیص هفتاد هفتاد هزار دالر برای خرید هفت عراده موتر، آنهم
فقط برای یک نفر وزیر- یا معاش ۶۰ هزار دالری تنها برای یک آدم مشاور، از
باب قبله گاه چه کسی حواله میگردد؟!
اگر یک شاگرد صنف دوازده را هم در کنفرانس بن به این کرسی
مینشاندند، تا اینحال تجربه وافر کسب میکرد و امروز شاید به مراتب بهتر از
رییس جمهور پیش از جوزا، کشور را اداره میکرد؛ چرا که مصاله بانک جهانی و
امریکایی قبل از لاف زدن "بی بی منتخب" کار خودش را میکند!
بعد از مرگ اولین رییس جمهور افغانستان در سحرگاه هشتم ثور
پنجاه و هفت، در واقع مردم این کشور با چهار نوع حکومت و حکومت گران تعارف
حاصل نمودند:
حکومت دموکراتیک خلق، و حکومت گران خلق دوست، اینها واقعاً
زحمت میکشیدند، جانفشانی میکردند؛ ولی نه در جمع آوری پول و ثروت، ساختن
بلندمنزل، یا افتتاح حسابات بانکی درخارج، تمام تقلا و سعی این خدمت گزاران
در نابودی دگراندیشان بود، اگر دهقانی داس اش را با سوهان غیر روسی تیز
میکرد، او محکوم به مرگ بود؛ چرا که برعکس زرد بودن امروز، سرخی به رنگ
دموکراسی آنزمان خوبتر میخواند!
حکومت تنظیمی و حکومت گران بی قانون: در این دوره، تلاش
هایی نیز وجود داشت، تعدادی ظاهراً برای دفاع از مردم، شماری برای حذف
قدرت(یا کسب آن)، و عده یی در مسیر چپاول های جاده یی سرگردان بودند.
اساساً قانونی اساسی وجود نداشت تا کشور اداره گردد، و از جهتی، هیچ کس هم
بیکار نبود تا بفکر حکومتداری بی افتد، تیمی به تورید میخ میپرداخت، گروهی
گلیم جمع آوری میکرد، و شماری هم که خارج از معرکه در غندی غرب نشسته
بودند حکمت بشردوستی را در حفره های راکت تجسس میکردند.
حکومت طالبان، و حکومت گران پرخشم: در دوره امارت
امیرالمومنین که "دره و کیبل" نمادی از ظواهر حکومداری پنداشته میشد، نیز
تلاش هایی جریان داشت. البته این تلاش ها نه بخاطر انجو سازی، نه هم بمنظور
کسب قرارداد های بزرگ یا خصوصی سازی املاک دولتی بود؛ بلکه آنها میخواستند
با محو آیه های مدنیت و فرهنگ، چیزی را در این کشور نهادینه سازند که دست
کم نصفی از جمعیت دنیا در سونامی عرق شرم افغانها غرق گردد. در آن زمان
افغانستان به زندان چهارده میلیون زن مبدل گردیده بود. در باب ویژه گی های
حکومت طالبی به همین بسنده باید کرد که روزی از وزیر خارجه آنها، که در
واقع متمدن ترین و شیک ترین شان هم بود، راجع به تبدیل ورزشگاه به قتلگاه
پرسیده شد: او در جواب گفته بود: "هرگاه ملل متحد برای شان یک قتلگاه دیگر
بسازد، از کشتن مردم در استدیوی غازی دست برمیدارند!"
جمهوری اسلامی افغانستان و حکومت گران ذو تابعتین: در این
حکومت سمپل هایی از سه حکومت قبلی را هم میشود دید، ولی حرف آخر را آنهایی
میزنند که با چتر تکنوکرات دیسانت شده اند. اینها نیز حکومت گران پر تلاشی
اند، البته نه بخاطر دفاع از آرمان های داس- چکشی ثور، یا که رقصیدن به دول
همسایه و چپاول زیرساخت های شهری، و نه هم بخاطر انفجار تاریخ در قلب
بامیان!
حکومت گران فعلی ما با یک روحیه کاملاً متفاوت به میدان
سیاست آورده شده اند. اینجا دیگر از آن کمونست چکش کوب، جنگسالار بی
قانون، یا طالب هویت سوز خبری نیست، اینها متخصصین با شرفی اند که به
انسانی ترین شیوه، خون اهدایی ملت را با چوشک سوپرسکیل و انجویی خویش
میمکند، و ملت بدون احساس درد شدید، در زیر پاشنه و پارسل خارجی ها جان
میکند. ما در این دوری از روزگار با حکومت گران "دو وجدانه" مواجه هستیم،
که هوس خوردن سوگند در یک کشور و لقمه دهن کشور دیگر را دارند، نه خدمت به
مردم نجیبی را که از گرسنگی و بیکاری و اعتیاد، رمقی برای حفظ نجابت شان
ندارند.
رییس جمهور فعلی نیز یکی از همین دیسانتی های میدان
دموکراسی هوایی است که هر وقت پلان دوباره آوری طالب به دروازه های کابل
پاس گردد، از ناحیه تأمین احتیاجات زنده گی اش هیچ مشکلی نخواهد داشت،
چرا که برادران مهتر و کهتر هم "بیزنیسی" داشته اند و بیگمان دالر و
دیناری در بساط دارند که به حیات بخور و نمیر غربت تا قرن سی و یک ادامه
دهند! اسیستانت سابق داکتر خلیلزاد ثابت نموده است دیگر توان و جرأت آنرا
ندارد شکم پرفساد دولتی را که روی زانوهای یونیکالی ایستاده است، جراحی
کند!
بی بی سی در گزارشی(شانزده جولای امسال) تحت عنوان (آمریکا:
کمکهای ما به افغانستان حیف و میل شده است)می آورد:" تنها آمریکا
در هشت سال گذشته ۳۸ میلیارد دلار به
افغانستان کمک کرده است. در هشت سال گذشته شکایاتی زیادی وجود داشته که با
وجود سرازیر شدن میلیارد ها دلارکمک جامعه جهانی افغان ها هنوز تغییری در
زندگی شان نمی بینند و این انتقاد را مطرح کرده اند که پول زیادی حیف و میل
شده است."
حکومت گران فعلی، بخاطر از دست ندادن فرصت همین گونه حیف و
میل ها، تبلیغ میکنند که "جز کرزی دیگر هیچ کس نمیتواند در این کشور حکومت
کند!". نظر به ادعای این دوستان، ممکن است احمدشاه ابدالی، شاه امان الله
غازی، محمد ظاهرشاه مرحوم، و بلاخره سردار محمد داود فقید، که در حکومتداری
مردان ظاهراً موفقی بوده اند، استخارتاً از ارشادات ریاستی حامدکرزی پیروی
کرده باشند؛ و الا در این کشور تا هنوز قطع الرجالی حکمفرما نشده است که
ملتی به بزرگی افغانستان نتواند شخص "بی هوتلی" را برای سیر شدن روان مادی
و معنوی اش انتخاب نماید.
وقتی آدم این حرف ها را میشنود؛ و باز، سوزنده گی مشکلات
هفت سال گذشته را احساس میکند، به این فکر میافتد که اگر جناب حامد کرزی
یکی دو دوره دیگر در قدرت بمانند، یقیناً فردا
نزدیک، ما شاهد تأسیس ”جمهوری جهنم“ در منطقه
خواهیم بود!
کابل- سرطان ۱۳۸۸
|