س: به عنوان نخستين سوال،
افسررهبين كيست؟
ج: اين پرسش شما دو جواب دارد 1- افسر رهبين
درشعر و آثارش كي است و يا
اين كه من كي هستم و از كجاهستم ؟ فكر ميكنم درشعرو
آثارخودتان ميتوانيد
پيدا كنيد. من نمي خواهم و درراي شعر و آثارم خود را تعريف
بكنم براي اينكه
اگر تعريف داشتم تاهنوز مشخص شده و شما بايد دريافته باشيد.
اما بصورت بسيار فشرده بايد بگويم كه حدود 51 سال
قبل درروستاي شاكا مربوط
ولسوالي بگرام زاده شدم پدرم يك ميرزاي مشهوردرمنطقه بود و
نخستين درسها را
نزد پدرم فراگرفتم و بصورت بسيار مشخص نخستين بار شعر را پدرم براي من
شناسانيده است. و او هم پيش ا زرفتن به مكتب و با
آغاز حافظ و پدرم
مرادركنار خود مي نشستاند و ميگفت بخوان.
الايايهاالساقي ادركاساوناولها
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها
بعد مانند كسان ديگر كه به مكتب ميروند تحصيلات
عالي را به پايان ميرسانند
و مراحل رسمي – دشواري ها حوادث خونين كه همهي ما شما
شاهدان اين حالات
بوديم، من هم به صفت يكي از عناصر همين جامعه كه دسترسي به
شعرو ادبيات
داشتم حوادث خونبار جامعه خويش را با روح و روان لمس كردم. تحصيلات عالي
من در رشته اقتصاد است از انستيتوت اداره و صنعت
درسال 1358 فارغ شده ام .
كارهاي رسمي درقالب دولت ازماموريت هاي عادي آغاز
يافته و تا اكنون كه معاون روزنامهي اصلاح هستم جريان دارد
.
س: شما يك شعرداريد بنام ديگر آفتاب بر
نمي خيزد همين شعر را درچه شرايط سروده ايد؟
ج: ديگر آفتاب برنمي خيزد يك مثنوي بلند است كه
حدود صد بيت كمتر دارد
درست زمانيكه خبر شهادت احمدشاه مسعود شهيد را شنيدم ، شعر
آنزمان سروده شدو
بسيار صادقانه بگويم كه اين مثنوي بلند شعر با گريه سروده شده سراپا،
درد ومصيبتي كه درنبود چنان شخصيت كه كمبودش امروز
حس ميشود سروده شد.
س: شعر ديگر هم از شماست مادروطنم مي ميرد
حالا هم به سرنوشت وطن مايوس هستيد يا خوش بين؟
ج: تصور چيزي ديگري است مهدي اخوان ثالث يك سخن
بسيار جالب دارد او ميگويد كه همواره ياس صادق براميد كاذب بند است
يأس صادق بدين معني كه انسان حوادث و عينيات جامعه
را تحليل و بررسي
ميكند، بعد حس ميكند كه دريچهي اميد وجود ندارد خوب يكي
مسايل اعتقادي
است كه ما بدين باور هستيم كه تا زندگي است اميد است چيزي ديگري است . ولي
در رابطه با مسايل و خصوصيات خاص زندگي وقتي كه
انسان حوادث انكشافات را
تحليل و ارزيابي ميكند . بصورت مشخص درميابد كه درچنين
وضيعت راهي براي
بهبود وجود ندارد يا راه را كه دولتمردان ، سياستمداران و سياستگذاران
جامعه دنبال مي كنند راه نجات و فلاح نيست پس آنكه
به ملت، فرهنگ و مردم
مي انديشد درميابد كه همين راه به جاي نميرسد به نظر من
اين ياس نيست بلكه
پذيرفتن واقعيت هاي تلخ است و «مادر و طنم ميميرد» درچنين
حالت بودكه فكر
ميكنم از او شعرتا امروز بيشتر از 13سال سپري شده ، آيا واقعاً چيزي كه
ما نياز داشتيم و لا اقل آرمان جامعه و خواست جامعه
بود به اودست يافتيم؟
كه نيافتيم پس ياس صادق بوده كه مابه او ميرسيديم
.
س: از شعراي معاصر كي را مي پسنديد ؟
ج: اين سوال بنظر من بسيارسخت است . پذيرفتن يك
دست يا يك ريخت يك
شاعربسيار مشكل است چون هرشعر در رابطه به حادثه خاص
درزمان خاص سروده
ميشود و حوادث خاص را بيان ميكند بهتر اينست كه در رابطه
به هر شعر آدم
بحث بكند و هر شعر رابه بررسي بگيرد اما دركليت ميشود انسان از شاعران كه
با تعهد و الزام نسبت به جامعه، فرهنگ، محيط شان
انديشه دارند ستايش بكنند
و از آ نانيكه شعررا براي وسيله زندگي كردن و يا وسيله صرف
الفاظ تعيش و
ازاين قبيل مسايل مطرح ميسازد انتقاد بكند .
س: مدتي آتشه فرهنگي سفارت افغانستان
درهندوستان بوديد چه كارهاي موثر را انجام داريد؟
ج: كارهاي موثري كه خود آدم بگويد مشكل است اما
كارهاي انجام داديم يك
پيوند بسيار عميق و گسترده با جامعه فرهنگي توانستيم
برقرار كنم كه تا
هنوز كه من نيستم به حيث وابسته فرهنگي همان جريان دارد و
انشاالله درهمين
هفته كه پيش رو است من در يكي از مجالس بزرگ شعر اردو كه مشاعره زبان اردو
است به هند سفر خواهم كرد و درآنجا اشعار اردوي خود
را به خوانش خواهم
گرفت ، درعرصه كارهاي رسمي دولتي كه مربوط به وابسته
فرهنگي دردهلي ميشد
با تاسف و دريغ كه كارهاي بسيار موثر كه صادقانه بايد
بگوييم كه انجام
نيافته و يكي از دلايل عمده اش اين بود كه دولت هيچگونه امكانات كاركرد
فرهنگي را براي وابسته فرهنگي آنجا ميسر نساخته
بود. تصور بكنيد وقت كه
وابسته فرهنگي بيرون از وطن يازده ماه بعد معاش بگيرد معاش
كه شب و روز خود
را سپري بكند پس چطور ميتواند كاركه نياز است انجام بدهد و ميدانيدكه
كارفرهنگي مستلزم امكانات و زمينه پولي و مالي نيز
است با تاسف و دريغ
درعرصه فرهنگي اصلاً توجه صورت نگرفته و يكي از دلايل
اضمحلال فرهنگي
درجامعه ما همين مسئله است اما من درمجالس بسيار بزرگ كه دررابطه به شخصيت
هاي چون غالب بيدل دهلوي مولاناجلال الدين محمد
بلخي و مجالس كه دررابطه
به فرهنگ و ادبيات فارسي درهند طي جريان بيشتر از يك هزار
سال پيشينه كه
درهند داشت درتمام مجالس درزمانش اشتراك كرديم و مقالات بزبان اردو و
فارسي و حتي كلچرهاي دردانشگاه دهلي، جامعه ملي
اسلاميه دانشگاه كلكته
عملااشتراك كرديم و در رابطه به ادبيات، فرهنگ افغانستان
و به ويژه ادبيات
معاصر و چگونگي شكل گيري ادبيات انقلاب جنگ درافغانستان توضيحات
داشتيم كه توانسته شعر و ادبيات معاصر افغانستان و
شخصيت هاي برجسته
ادبيات معاصر افغانستان را به جامعه هندوستان معرفي بكند
س: بيشتر به كدام زبان ها شعر سروده ايد و
كدام آثار چاپ شده داريد؟
ج: زبان مادري من فارسي دري است بيشتر به اين
زبان آثار دارم و پنج مجموعه
شعر و نقد، مجموعه بزبان اردو دارم كه اميدوارم درآينده
نزديك چاپ بكنم و
بيشتر اين اشعار درروزنامه و كتابهاي كه در هند به شعر و
ادبيات اختصاص
يافته چاپ شده همچنان اشعار به زبان پشتو دارم.
يگان يگان به زبان انگليسي كه از آن جمع مجموعه زير
نام بيست سوگ سرود
براي موج زده گان سونامي و اين سوگ سرود كوتاه بود كه به
سونامي 2004 كه
درآسيا رخ داد، باعث تلفات بيشتر از چند صدهزار نفر شد و واقعاً فاجعه آو
ر بود كه اين مجموعه بزبان هاي پنجابي ، بنگالي
،پشتو ، روسي و جرمني
ترجمه شده است
س:بيشتر اشعار تان دركدام قالب ها ست ؟
ج: به صورت مشخص حساب نكرديم كه مشخص شود و من
تصور ميكنم كه براي من همه
قالب ها دروقت كه گپي براي گفتن داشته باشم مطرح است به
غزل بيشتر علاقمند
هستم اما بايد بگويم كه شعرسپيد همانگونه كه درافغانستان
ترويج يافت ما هم
نقش داشتيم واز گذشته دربحور و اوزان مختلف اوزان نيمايي
سپيد و بحور
عروضي شعر سروديم .
س: از كارتان درروزنامه اصلاح راضي هستيد؟
ج:تصور من اينست كه درروزگار ما آدمي كه ا زكا
ر راضي باشد پيدا نمي شود و كارها يكه به من سپرده شده كوشش
كرديم كه به صورت درست اش انجام بدهم.
اما راضي نيستم ا زموقيعت خود دراينجا شايد هيچكس و
كسانيكه درموقعيت هاي
بالاتر از من قرار دارند شايد راضي نباشد و مشكلات دشواري
هاي كه از لحاظ
مسايل روز مسايل سياسي و گپ هاي ديگر است كه شما خود بهتر مي دانيد شايد
دلايل عمده اش همين باشد.
س: از شعر مقاومت چه تعريف داريد؟
ج: اصلاً شعر مقاومت با شعر فلسطين معرفي شد در
جامعه ما، زمانيكه مقاومت
مردم فلسطين در برابر صهيونيزم جريان داشت اشعار محمود
درويش به افغانستان
و جا هاي ديگر مي رسد كه به عنوان شعر مقاومت فلسطين مطرح
مي شد.
هر شعر كه در برابر تجاوز سر تسليم خم نكند و
ايستاد باشد، چون خنجربران
به مبارزه و پرخاش، برخيزد شعر مقاومت است اما بايد فراموش
نكرد كه وظيفه
شعر در اصل هم اعتراض است شعر كه از اعتراض خالي باشد و موضوع انتقاد و
اعتراض را نداشته باشد شعر ميان تهي و بي خاصيت است
و چيزي در خود ندارد.
س: به نظر شما شعر بايد سياسي باشد يا غير
سياسي؟
ج: در شرايط دشوار كه سياست آب و نان حتي تنفس
ما را تعيين مي كند چطور مي
شود يك شعر غير سياسي باشد شاعر كه در چنين شرايط شعر غير
سياسي مي سرايد
بدين مفهوم است كه شاعر ديگر در زمانه خود تشريف ندارد و اين شاعر بيرون
ازجامعه و حوادث زندگي مي كند.
شاعر كه بيرون از حوادث زندگي مي كند تحولات و
دگرگوني هاي جامعه اش را
لمس نمي كند بدين معنا است كه از واقعيت هاي جامعه فاصله
مي گيرد و طبيعي
است كه شعرش هم شعر بي خاصيت بيرون مي آيد و به نظر من در شرايط كنوني كه
ما زندگي مي كنيم هيچ شعر غير سياسي نيست. همانطوري
كه يكي از منتقدين در
گذشته در رابطه به شعر سروده بودند و به روز گار كه ما
زندگي مي كنيم
بويژه شعر نمي تواند غير سياسي باشد اگر غير سياسي بود شعرش بي خاصيت
زمانزده و بيرون از جامعه ماحول است.
س: در آخر اگر پيامي داشته باشيد؟
ج: سلامت باشيد سپاسگذاري مي كنم از پيام مجاهد
كه فرصت صحبت را ميسر
ساخت، سال خوش آرزو دارم، اميدوار هستم آنچنان كه او با ما
پيشبيني كرده سال
خونين، چنين نباشد.
|