منابع خبررسانی چند روز پیش اطلاع دادند که یک جوان ۱۴ ساله از اجرای عمل انتحاری خود داری نمود و فرار کرد. این معلومات نیز درخبرها افزوده شده بود که پدر و مادر نو جوان مذکور پیشتر دراثر بمباردمان نیروهای امریکایی به قتل رسیده بودند.
شنیدن خبرامتناع نوجوان از انجام عملی که خودش وتعداد دیگری را به کام مرگ فرو می برد، خبر خوشی بود. می توان برای او آیندۀ دیگری را انتظار داشت. غیر از آن آینده یی که سازماندهنده گان اعمال انسان کشی، در ذهن شان تصویر آن را القأ می کنند. تصویری مبنی بر رفتن درجنت، دربهای قتل کسانی که در کمال بیگناهی قربانی چنین اعمال می شوند واکثراً از مردمان تهدیست جامعه می باشند.
شنیدن آن خبر، زنده ماندن او وکسانی دیگری که حتماً قربانی می شدند، اگراحساس خوبی را بار آورد؛ اما شنیدن چندین خبردیگرمانند همه موارد مشابه تأسف بار واندوهبار بود. در چندین نقطۀ کشور، انفجاروانتحارصورت گرفت. پیش ازآن تعداد زیادی ازمردمان هزاره درکویته توسط جنایتکارانی سازماندهی شده بود که اعمال شان پیشینه دارد و می توان انتظار تکرار آن را نیز داشت.
دوموضوع را که با پیشینۀ بروز و تحولات آن ببینیم ، این نتیجه حاصل می شود، که طی سالیان پسین به دامنۀ اعمال انسان کشی، دردوچهره افزوده شده است. نخست، استفادۀ سؤ نهاد های مذهبی سیاسی، دست پروردۀ القاعده در افغانستان و پاکستان، ازعقب مانده گی ذهنی واوضاع ناهنجار ویا بهره گیری از عقده مند بودن اعضایی خانواده هایی که از نیروهای ایساف خاطرات دردناکی دارند. این گروه ها که تحریک اسلامی افغانستان نماد واضح آن است، با توسل به چنین اعمال توانسته اند، نیروهای خارج ومؤثر درافغانستان و دولت افغانستان را زیر فشار بگذارند. و دو دیگر، آن جنایاتی است که در افغانستان وپاکستان با قتل جمعی مردمان دارندۀ مذهب شیعه ویا ملیت هزاره روبه گسترش نهاده است. جنایتی که چند بار به تکرار نشسته است، حاکی از آن است که طراحان آن در پی قتل و آزار بیشتر و دامنه دارتری به سر می برند. پذیرش بیشتر چنین احتمال را توجه به اوضاع منطقه از نظر بهره گیری
های مذهبی تایید میکند. نفوذ یابی سلفی ها در افغانستان و پاکستان، خصومت مهار ناشدۀ آنها علیه بقیه مذاهب، به ویژه مذهب شیعه را بیشتر آماج کینه توزی قرارداده است. دامنۀ اندیشه های جهل آمیز آنها تا اندازه یی است که سلفی های مصر پیشنهاد ویران نمودن فراعنۀ مصر را نمودند. حتا از انهدام تندیس غمگسار بامیان به عنوان سرمشق ویرانگری در مصر نام بردند.
اکنون واضح شده است که دامنۀ خطر انسان کشی درمنطقۀ ما محدود نمی شود. کشورهای مانند الجزیره ، سومالی،سودان ومالی . . . که پیشترنیز شاهد اعمال تروریستی بودند ؛و زمینه های وعوامل مساعد آن را دارند، در معرض تهدید دوره یی چنین خطری به سر می برند.
یکی از ویژه گیهای انسان کشی چنین تروریسم، جوانب همبستگی آن است که با رشته های از القاعده گونۀ جهانی به خود می گیرد. حضور قوای مهاجم شوروی در افغانستان و تبهکاری ویرانی، و مظالمی که همراه با ایادی خویش مرتکب گردید، زمینه های بهره برداری ورشد چنین تروریسم را نیزدر بسا از کشورهای جهان هموار نمود.اعمال جفا آمیزتنظیم های جهادی به آن موقع بیشتر داد. سرانجام افغانستان برای آنها پایگاهی شد که زهر خویش را به ئهرسوی بفرستند.
تحریک اسلامی طالبان، اگر بخشی از حیات خویش را مدیون آن شبکۀ تروریستی بود، بخش دیگر را، آی. اس. آی. مساعدتر نمود. در پسین سالها اگر شبکه های القاعده درپاکستان وافغانستان آسیب دیده اند، زمینۀ قناعت کشورهای غربی را فراهم کرده است.اما، پیوندهای رشد دهندۀ آن شبکه تروریستی، موقف خلل ناپذیر آی . اس .آی برای بازگشتاندن طالبان در قدرت، و کمبود جای مبارزه شفاف با تروریسم در افغانستان؛ شمشیر تهدید آمیز خطرات را برای مردم افغانستان،نگهداری نموده است. متأسفانه وجود موانع جدی در سر راه مبارزۀ سیاسی وفرهنگی علیه انسان کشی انتحاری های طالبانی، و در پیش گرفتن راه تمکین وسازش با آنتها که یک وجب از مواضع خویش عقب نه نشسته اند، به هار شدن و لجام گسیختگی آنها موقع بیشتر داده است. نارضایتی مردم افغانستان وپاکستان از اوضاع اقتصادی واجتماعی، رشوت ستانی، چاق شدن سرمایه ها وفربه شدن شبکه های دزد سالاران قدرت دوست ، شیوع مفاسد گوناگون،
بی مسؤولیتی های که نیروهای خارجی و حاضر درافغانستان انجام داده اند؛نیزبهره برداری های انسان کشان را کمک رسانیده است. با توجه به رشد ابعاد و دامنۀ اشکال انسان کشی وانسان آزاری این شبکه ها، که پای شان در مجاورت هدف گرفتن قدرت نیز رسیده است، لازم است، وظیفۀ جدی ومهم زمان فراموش نشود. وظیفۀ مبارزه با تروریسمی که از طریق توسل به انتحاری ها توفیق حاصل می کند، و دعوت به گرفتن قدرت می شود. . .
|