شیشه را بشکستم
شیشه یی که در آن
عکس افسرده گیم منعکس شده بود
شیشه را بشکستم
شیشه یی که در آن
عکس افسرده گیم با رنگی از جنون
هی تکرار میشد.
شیشه را بشکستم
تا ببینم رنگ افسرده گیم را
با نگاه دیگر
شیشه از افسرده گی آزاد شد
پاره های شیشه میبرد مرا اما
تا کجا و ناکجا های دیگر
و میاورد به نظر
کسان و ناکسان را
همه گان را میبینم
اکنون هر پاره یی از شیشه--
پاره یی از افسرده گی ست
کاش من این شیشه را
نشکسته بودم.
سد و بند خصم را بشکن
دشواری را نفرت مکن
دشواری ها مژده ییست برای فردایی دیگر
و اینکه خوشی در راه است و دق الباب میکند
عمر تو اما در مسیر دشواری ها خواهد گذشت
و فردای موعود سر نخواهد رسید
الی مگر خونسرد باش
سد و بند خصم را بشکن
تا تو در خود بار ها تکرار شوی
در را باز کن
و خود را تا نفس آخر رها کن
دشواری در کمینگاه تو نیست
دشواری در روح تو پیچیده است
دیوار های توهم را را مشت بزن
بشکن
و
در را باز بمان
خوشی از راه میرسد تا بیبیند
تو چقدر خونسردی
برخیزو با سرودی بدرقه کن
خوشی فردا است و فردا در راه است
جسارت کن
و نگذار شادمانی از مسیر خانه ات
منزل بدل کند
این تمرین را مکرر کن
و آرزو هایت را باور کن.
|