اخوان المسلمين کيستند؟ «گروه کوچکي که از راه راست منحرف شده است» . انقلاب در مصر ؟ «اين انقلاب که پيش در آمد پيمان جديد سايکس-پيکو ست بدون پشتيباني ايران ميسر نمي شد (١)». انتخابات محمد مرسي ؟ «انتخابي ناگوار»، ژنرال ضاحي خلفان تميم، رئيس پليس دوبي، همچون بيشتر افسران جهان عرب بر روي تويتر فعال است: «اگر اخوان المسلمين بخواهند امنيت خليج [فارس] را زير سوال ببرند، در خوني که به راه مي افتد غرق خواهند شد»
در سراسر تابستان ٢٠١٢، «سرکلانتر» دوبي بر حمللات خود به اخوان المسلمين افزوده و تشکيلات آنان را «سازمان گناهکاري که پايانش نزديک است (٢)» ناميد و توصيه کرد که دارائي ها و کمک هاي مالي آن ها معلق شود. مقامات امارات متحده عربي – که دوبي بخشي از آن است- عمل را با نفرين همراه کرده، شصت نفري از اعضاي اخوان المسلمين را به اتهام توطئه عليه رژيم به دادگاه فرستاد.
روزنامه الشرق الاوسط، متعلق به خانواده سلمان، وليعهد عربستان سعودي است. باوجود شهرت اين روزنامه پان عرب در غرب، استقلال آن نسبت به سياست عربستان نزديک به صفر است(٣) . سي ام ژوئن ٢٠١٢، يک روز پس از سوگند مرسي به عنوان رئيس جمهور مصر، عبدالرحمن الرشيد، سردبير روزنامه يادشده، از ترديدهاي خود – و درواقع خانواده سلطنتي- صحبت مي کرد (٤)
آيا رئيس جديد دولت مصر با تروريسم مبارزه خواهد کرد و واقعا به مخالفت با القاعده بر خواهد خاست؟ آيا او نقش ميانجيگري را که حسني مبارک، رئيس جمهوري مصر در باره مسئله فلسطين بازي مي کرد، دوباره ايفا خواهد کرد؟ آيا او واقعا با اپوزيسيون سوري همراهي خواهد کرد در حالي که از قرار با هر گونه مدخله نظامي خارجي مخالفت مي کند؟ آيا او از ملک عبدالله دوم در مقابل اعتراضات شاخه اردني اخوان المسلمين پشتيباني خواهد کرد (٥)؟
«در شرايطي که ايران مدت هاي طولاني متحد مستحکم اخوان المسلمين بود، آيا رئيس جمهور مصر روابط ديپلوماتيک با تهران را به اين بهانه که کشورهاي خليج [فارس] داراي همين روابط با ايران هستند، از سر خواهد گرفت؟ آيا او در برابرفعاليت هاي ايدئولوژيکي و مذهبي ايران که از زمان سقوط مبارک شدت يافته و حمايت تهران از گروه هاي مروج شيعه گري در ميان مصري ها گواه آن ست، سکوت خواهد کرد؟ دانشگاه الازهر (نهاد سني مهم قاهره) از هم اکنون،عليه اين نفوذ که ممکن است کشمکشي مذهبي به راه بياندازد، هشدار داده است.»
چند هفته بعد در ماه سپتامبر، همان روزنامه نگار از تمايل مصر براي پذيرش تهران در گروه چهارگانه براي يافتن راه حلي جهت بحران سوريه، در کنار عربستان و ترکيه نکوهش کرد (٦). لذا دچار حيرت نشديم هنگامي که کمي بعد، عربستان نشست گفتگوي اين جمع را که در ١٧ سپتامبر در قاهره برگزار شد، تحريم کرد.
اين نشانه هاي بي اعتمادي و بسياري ديگر که در مطبوعات خليج [فارس] منتشر شد، بازتاب کمي در غرب يافتند، شايد به اين خاطر که ديدگاهي مخالف با بينش مشترک پذيرفته شده ارائه مي دهد: بينش مربوط به اتحاد بزرگ اسلام سني با تجمع سلاطين خليج فارس و جنبش هاي اسلامگرا با هدف تسلط نظم مذهبي انعطاف ناپذير جهت اعمال شريعت. گوئي، استناد مشترک به ديدگاه واحد محافظه کارانه از اسلام، ملاحظات سياسي و رقابت هاي ديپلماتيک، تفاوت هاي ملي و اختلافات استراتژيکي را مي زدايد.
برخي عوامل تاريخي پيشين، اين وهم و خيال را تقويت مي کند، هرچند که آنان بيشتر به سياست وابسته اند تا مذهب. در سال هاي دهه هاي ١٩٥٠ و ١٩٦٠، هزاران کادر اخوان المسلمين که در مصر، سوريه، الجزاير و عراق مورد ستم واقع شده بودند، در کشورهاي کرانه خليج فارس از جمله عربستان سعودي سکونت گزيدند. همان طوري که يک روشنفکر مصري نزديک به اين جنبش اظهار داشت: «هيچ پيمان صريحي وجود نداشت. در آن زمان، سازمان متلاشي شده بود و رهبري سامان يافته اي نداشت اما، واقعيت اين است که هزاران فعال اخوان المسلمين که در عربستان مستقر شدند، هزاران کادر در اين کشور تربيت کردند که سهم به سزائي در مبارزه با ناسيوناليسم عربي از جمله ناسيوناليسم جمال عبدالناصر، رئيس جمهوري مصر و عليه چپ داشتند».
تجاوز شوروي به افغانستان در دسامبر ١٩٧٩، تفاهم در چارچوب مبارزه با کمونيسم را دوباره به جريان انداخت (٧) .هزاران داوطلب که از جمله شبکه هاي اسلام گرا بسيج کرده بودند – اخوان المسلمين با تقدم دادن به کمک هاي بشردوستانه(٨)، خويشتنداري اختيار کردند- با پشتيباني ايالات متحده، سازمان سيا و با کمک مالي سلاطين نفتي براي مبارزه با ارتش سرخ شتافتند. در بستر اين بسيج به نفع «مبارزان آزادي» افغاني بود که القاعده زاده شد.
آيا «بهار عربي» سومين مرحله اين «اتحاد مقدس» است؟ اين فرضيه دلفريب واقعيت هاي ظريف پس از جنگ سرد را ناديده مي گيرد، از جمله گسست بين اخوان المسلمين و پادشاهي سعودي که در اوائل سال هاي دهه ١٩٩٠ در پرتو تجاوز به کويت پيش آمد. اتفاقا در روزنامه السياسه، چاپ کويت بود که شاهزاده نايف، وزير کشور بانفوذ عربستان از همان سال ٢٠٠٢، براي اين سازمان خط و نشان کشيد (٩): «اخوان المسلمين منشاء بيشتر مشکلات جهان عرب بوده و خسارت زيادي به عربستان زده اند. ما بيش از اندازه از اين گروه پشتيباني کرديم و آنان جهان عرب را ويران کردند.»
شاهزاده يادآوري کرد که در جريان بحران خليج[ فارس] در ١٩٩٠-١٩٩١، با هيئتي ملاقات کرد که شامل راشد غنوشي (رئيس کنوني حزب النهضه- تونس)، حسن الترابي سوداني، عبدالمجيد الزنداني يمني و نجم الدين اربکان از ترکيه بود که همگي به جنبش اخوان المسلمين وابسته بودند. «ما از آن ها خواستيم: «شما تجاوز به کويت را تاييد مي کنيد؟» آن ها پاسخ دادند که براي کسب ديدگاه ما آمده اند. اما، بعد از آن، به بغداد رفتند و با انتشار بيانيه اي اشغال کويت را تاييد کردند که موجب حيرت ما گرديد.»
اما، شاهزاده سعودي از بيان دليل ديگر خشمش خودداري مي کند، و البته ديگر اميران خليج [فارس] نيز نظير او فکر مي کنند: آن هم ريشه گرفتن اخوان المسلمين در جوامع کرانه هاي خليج [فارس] از زمان جنگ کويت تا تظاهرات اعتراضي در کشور سعودي است. زيرا بينش سياسي آنان - دولت اسلامي ولي بر پايه انتخابات- مخالف ديدگاه پادشاهي سعودي است که به سرسپاري بي کم و کاست به خاندان سلطنتي سعودي اتکا دارد. خانواده سلطنتي عربستان، از سوي ديگر، ترجيح داده که به جريان هاي گوناگون سلفي کمک مالي بکند . عدم دخالت ايشان در ميدان سياسي و حمايت شان از حاکميت موجود - بدون توجه به نظام آن (چه مبارک باشد ، چه خانواده سلطنتي) – تضميني براي اين سلاطين بود.
شکاف ميان اخوان المسلمين و حکومت رياض با شرکت اخوان المسلمين از طريق حماس در«محور مقاومت » عليه امريکا و اسرائيل و در کنار ايران، سوريه و حزب الله لبنان در سال هاي دهه ٢٠٠٠ عميق تر نيز شد.
هنگامي که وزنه رئال پوليتيک بيشتر از همبستگي مذهبي است
سپس، شورش هاي عربي کارت ها را دوباره تقسيم کرد.عربستان سعودي و امارات متحده عربي با آن مخالفت کرد. براي آنان پيروزي تجربه هاي اخوان المسلمين در مصر و تونس خبر خوبي نبود. رهبران وهابي که روابط عالي با مبارک داشته و رئيس جمهور ساقط تونس، زين العابدين بن علي فراري را در کشورشان پذيرفته اند، و اکنون با درخواست تحويل او از سوي دولت جديد تونس مخالفت مي کنند، به اخوان المسلمين خرده مي گيرند که دو ديکتاتور را سرنگون کرده ، و به ايالات متحده ايراد مي گيرند که آنها را رها کرده اند. پادشاهي سعودي در کانون ضد انقلاب قرارداشته و شورش بحرين را در مارس ٢٠١١ از پا در آورد.
با وجود اين، اولين ديدار مرسي، رئيس جمهور مصر و حمدي جبالي نخست وزير تونس در ١١ ژوئيه ٢٠١٢ از عربستان سعودي بود. نه به خاطر همبستگي «اسلامي»، بلکه به نام رئال پليتيک که بر روابط بين المللي حاکم است. مصر به سختي به پول عربستان نياز دارد – يک و نيم ميليارد دلار از آن کشور دريافت کرده و افزون بر آن، قول کمک مالي دو ونيم ميليارد دلاري را نيز گرفته است (١٠) از سوي ديگر، بيش از يک و نيم ميليون شهروند مصري در عربستان کار مي کنند و کمک مالي ارسالي آنان به خانواده هايشان تعادل پرداخت ها را در مصر حفظ مي کند. اما، عربستان سعودي، بدون توجه به پيشداوري هايش، نمي تواند به مهم ترين کشور خاورميانه بي توجه باشد.
يک ديپلمات مصري توضيح مي دهد که «سفر مرسي همه مشکلات را حل نمي کند». اين يک حسن تعبير است. بر سر چند موضوع، اختلاف نظرهاي جدي وجود دارد، نظير رفتار عربستان با مصري هاي ساکن آن کشور و وضع سرمايه گذاري هاي سعودي ها در مصر. در آوريل ٢٠١٢، در پي تظاهرات اعتراضي در مصر پس از دستگيري احمد الجيزاوي، وکيلي که متهم به داشتن مواد مخدره شده بود، عربستان سفيرش را از مصر فراخواند. در اوت ٢٠١٢، عصام محمدحسين العريان، يکي از اصلي ترين رهبران اخوان المسلمين که مشاور رئيس جمهور شده، در صفحه تويتر خود از سفير عربستان مي خواست«در مورد جنايت، محاکمه و چگونگي دستگيري خانم نجلا وفا« شهروند مصري که از سال ٢٠٠٩ زنداني است و به پنج سال حبس و پانصد ضربه شلاق به خاطر اختلاف مالي با يک شاهزاده خانم محکوم شده است، توضيح دهد». (١١)
سرنوشت سرمايه گذاري هاي سعودي در مصر به اختلافات دامن مي زند. در ژوئن ٢٠١١، شاهزاده بسيار ثروتمند، الوليد بن طلال اعلام کرد که سه چهارم پنج هزار هکتار از زمين هائي را که با سوءاستفاده از فساد حاکم در زمان مبارک (١٢) به بهاي ارزان خريده بود، «به مردم مصر بخشيد» . او با اين کار ميخواست خودش را از دست دادگستري مصر برهاند. دادستاني مصر پرونده هاي بازرسي ديگري گشوده است که منافع سعودي ها را مد نظر دارد، حتي اگر قاهره و رياض درصدند تنش هاي پديد آمده را بخوابانند و نيز در وزارت سرمايه گذاري مصر، اداره ويژه اي تاسيس شده که به حل اختلافات با سعودي ها بپردازد. (١٣).
عربستان سعودي، همچنين تحت اشعاع بازگشت قاهره به صحنه ديپلماسي قرار گرفته در حالي که در دهه گذشته، شاهد کم رنگي حضور مصر بوديم که بيشتر دنباله رو رژيم سلطنتي وهابي بود. سفر محمد مرسي به چين – که خود نشانه اين است که دوره مذاکره دو نفره و خصوصي با ايالات متحده به سر رسيده است- و سپس به ايران بر اين هراس ها صحه گذاشت. مسافرت مرسي به تهران در اواخر ماه اوت ٢٠١٢ در افکار عمومي مصر براي وي وجهه خاصي خريد، از اين بابت که نسبت به مقاومت او در برابر فشارهاي آمريکا احساس غرور کردند و خوشحال بودند که رئيس جمهور مصر به گفتار ضدايراني و ضد شيعي رهبران کشورهاي خليج [فارس] حساسيت کمي نشان داده است:
او فقط چند ساعت در پايتخت ايران ماند و همان طوري که پيش بيني شده بود، با رهبر انقلاب اسلامي ملاقات نکرد و از يادآوري موضوع از سرگيري روابط ديپلماتيک دوجانبه خودداري کرد. پس از تجليل از جمال عبدالناصر- که فقط اين کم بود، چرا که مي دانيم که رئيس جمهوري فقيد مصر به سختي اخوان المسلمين را در سال هاي دهه هاي ١٩٥٠ و ١٩٦٠ سرکوب کرده بود- او نسبت به سوريه برخورد سختي کرد و خواهان برکناري بشارالاسد شد، در حالي که با مداخله خارجي درخواستي عربستان مخالفت کرد. اما، غنوشي رهبر حزب تونسي النهضه به نوبه خود، مدت ها براي سکونت طولاني در دوران تبعيد، لندن را بر رياض ترجيح داده بود. او همچنين در هنگام ديدار از ايالات متحده در دسامبر ٢٠١١ اظهار داشته بود که «بهار عربي» اميران خليج [فارس] را از سلطنت به پائين خواهد کشيد؛ اين سخنوري وي با پاسخ کنايه آميز روزنام سعودي الرياض (١٤)
روبرو شد که پرسيد که آيا گفته غنوشي شامل حال امير قطر هم مي شود.
عربستان در سايه بازگشت قاهره به صحنه ديپلماسي منطقه اي پس از ده سال غيبت
زيرا، روابط قطر (که همچون عربستان سعودي، وهابي مذهب است) و اخوان المسلمين از استحکام برخوردار است. اميرنشين مي پندارد که اخوان المسلمين تقويت کننده سياستش است، در حالي که خود اين اميرنشين نه ارتشي دارد، نه ديپلماتي و نه به حد کافي جاسوس که بتواند نقش فعال منطقه اي ايفا کند و تنها امتيار کشور، منابع بي انتهاي دلار است. قطر موفق شده است که از زمان حضور شيخ يوسف القرضاوي ازسال هاي دهه ١٩٧٠ در قطر که به يمن برنامه تلويزيوني اش در تلويزيون قطري الجزيره به نام «شريعت و زندگي» دررديف يکي از محبوب ترين واعظان در آمد، از شخصيت وي استفاده کند. القرضاوي که درگذشته عضو اخوان المسلمين بود براي اين حرکت مرجعي به شمار مي رود، حتي اگر استقلالش را نسبت به اين سازمان حفظ کرده است.
قطر پس از نزديکي موقتي به حزب الله، سوريه و ايران در گذشته، روابط مستحکمي با ايالات متحده برقرار کرده است. از نخستين روزهاي بهار عربي ، قطر بر روي پيروزي اخوان المسلمين حساب باز کرد. در اين راستا، تلويزيون الجزيره که کل بودجه اش را قطر تامين مي کند، بسياري از وجهه اش و نيز چند تن از بهترين خبرنگارانش را از دست داد. اين کاناال در مصر و گاهي در تونس به بلندگوي اخوان المسلمين تبديل شده است. ديدار امير قطر از مصر در اوت ٢٠١٢ با وجود ماه رمضان و سپردن اعتبار دو ميليارد دلاري در بانک مرکزي مصر براي کمک به حل مشکلات پولي حاکي از پايداري تفاهم است. علاوه بر آن، امير قطر با توافق مقامات مصري در ٢٣ اکتبر ٢٠١٢ از غزه ديدار و با حکومت به رهبري حماس ملاقات کرد.
برخلاف تصورات ژنرال دوگل، رئيس جمهور فقيد فرانسه، که با ايده هاي ساده به سوي «شرق بغرنج» پرواز مي کرد، اين منطقه از جهان اسرارآميز نيست،اما قادر است که بر پايه همان مفهوم هاي سياسي ما بقي جهان تحليل شود. البته ، مهم اين است که مفهوم هاي سياسي را بکار ببندند. بدين گونه، شاخه هاي گوناگون اخوان المسلمين به اشاره چوب جادوئي يک رهبر ارکستر مخفي واقع در مکه و با خواندن ترانه هاي الهام گرفته از دگم هاي اسلامي حرکت نمي کنند. در واقع، استراتژي آنان اغلب تابعي از منافع ملي هر کدام از آنان است، همان طوري که سياست مرسي نسبت به اسرائيل يا غزه نشان مي دهد، سياستي که نوميدي نيز در درون حماس ايجاد کرده است.
بايد سلفي ها را نيز به اين تابلو افزود. ورود آنان به سياست در مصر و تونس، چالش هاي تازه اي براي آنان مي آفريند که تا کنون ردش کرده بودند (١٥)؛ نزديکي عربستان سعودي با قطر، هر چند که قطر نسبت به همسايه توانمندش مظنون است؛ يا حتي تهديداتي که سلطنت اردن را نشانه گرفته با اين گمان که قطر، توجه بيشتري براي اخوان المسلمين قائل است، حاضر به هماهنگي کمک هايش به شورشيان سوريه با قطر نيست. اين نکات، دشواري درک چشم انداز اسلام گراي منطقه اي را فقط در بستر منشور مذهبي نشان مي دهد.
نومبر 2012
پاورقي ها:
١ – اين پيمان ها که نتيجه مذاکرات مستقيم فرانسه و بريتانيا بود، به تقسيم خاورميانه بين دو قدرت انجاميد.
٢ - به سايت الشرق مراجعه کنيد: Lire, entre autres, « Dubai police chief warns of Muslim Brotherhood, Iran threat », Egypt Independent, Le Caire, 26 juillet 2012 ; Al-Sharq website, Doha, 6 septembre 2012 ; Al-Arabiya TV, Dubaï, 9 septembre 2012
٣ – مقاله زير را در لوموند ديپلماتيک فرانسه بخوانيد:. Lire Mohammed El Oifi, « Voyage au cœur des quotidiens arabes », Le Monde diplomatique, décembre 2008
٤ - شرق الاوسط، شماره ٢ ژوئيه ٢٠١٢: Abdul Rahman Al-Rashed, « What will Mursi do ? », Al-Chark Al-Awsat, Londres, 2 juillet 2012, www.asharq-e.com
٥ – به مقاله حنا جابر، «اردن در انتظار بهار خويش است»، در لوموند ديپلماتيک، اوت ٢٠١٢ مراجعه کنيد:http://ir.mondediplo.com/article187...
٦ – الشرق الاوسط، ١٩ سپتامبر ٢٠١٢ Al-Chark Al-Awsat, 19 septembre 2012, cité par Mideast Mirror, Londres, 19 septembre 2012
٧ – به مقاله «بازنگري تجربه کمونيستي در افغانستان» در لوموند ديپلماتيک، اوت ٢٠١٢ مراجعه کنيد:http://ir.mondediplo.com/article186...
٨ – Stéphane Lacroix, « Osama bin Laden and the Saudi Muslim Brotherhood », Foreign Policy, 3 octobre 2012
٩ – يک سايت رسمي عربستان سعودي متن را به انگليسي ترجمه کرده است: Ain-Al-Yaqeen, 6 décembre 2002 :http://www.ainalyaqeen.com/issues/2...
١٠ – Ahram Online, 19 septembre 2012
١١ – Al Watan, Le Caire, 2 septembre 2012
١٢ – Reuters, 11 juin 2011
١٣ – Saudi-Egyptian ties get big boost », Arab News, Jeddah, 14 septembre 2012 ; « Through special office, government to protect Saudi investors », AlMasry AlYoum, Le Caire, 4 octobre 2012
١٤ – « Ghannouchi crée la polémique en Arabie saoudite », BusinessNews.com, Tunis, 15 décembre 2011.
١٥ – همان طوري که انشعاب در درون حزب النور ، مهم ترين تشکل سلفي نشان مي دهد.
|