خدا سر گرم جادو است امشب
شب شعر من و تو است امشب
به هلمند پر آشوب خیالم
حضورت لطف "ناتو" است امشب
در این بن بست تاریک و نفس گیر
تو می تابی از آن سو های تقدیر
تو می تابی و از برق حضورت
شبانگه می شود مهتاب تکثیر
چنان از دوری تو بی قرارم
که روی میز ماهی می نگارم
غمت "ملا نیازی" شد من اما
"هزاره" در بیابان مزارم
عبادت می کنم شیدایی ات را
بنارس می شوم بودایی ات را
غزل می بافم از برگ سپیده
شب آشفته و تنهایی ات را
تو رویای قشنگ و بی کرانی
سپده در گلوی آسمانی
برای این دل افغانی من
تو طعم صلح پس از طالبانی
۲۰۱۳ گوتنبورگ |