خواننده فرهیخه با خواندن این سطر به این فکر فرو خواهد رفت که در بازتاب درد ها و رنج ها و زندگانی یک بخش از اجتماع افغانستان باید فرزند همان بخش دست به قلم ببرد؟ مگر چرا؟ دیگران مسؤولیتی ندارند؟ در رابطه با نمایاندن تاریخ و چگونهگی زندگانی جامعهء هندوباوران و سیکهـهای افغانستان همواره جفاورزی گردیده و درین گستره ـ در بخش فرآوردهای نوشتاری ویا دیداری ـ فرهنگیان ما بسیار کم زحمت کار را پذیرا شدهاند.
سال ۲۰۰۷ جناب دیپلوم انجنیر محمد حسن ناظری، با یاری یک مؤسسه بیرون مرزی سرزمین ما کوشش کرد تا فیلم مستند «لالا هندو» را بسازد. آقای جگموهن دهون روزنامهنگار آزاد افغان و این هیچمدان قلم شکسته با وی در حد توان همدلی نمودیم. این فیلم در نومبر سال پار عیسوی در جشنواره فیلم سویدن به نمایش گذاشته شد با دریغ که از تماشای آن تا هنوز که هنوز است بینصیب مانده ام.
تاریخ سیزدهم ماه می سال پار، موضوع ساخت فیلمی مستندی را با اتحادیه فرهنگی هندوان و سیکهـ های افغان مقیم شهر فرانکفورت در میان گذاشتم و بعد از چندی به فیلم برداری فیلم مستند «آسمایی دی کرپه یا مهربانیهای آسمایی» شروع کردم که بخیر کارهایش تمام شد و به رویت دی وی دی به دسترس مردم مان گذاشته شد. این فیلم مستند به گونه مشخص در زمینه پیشینهء نیایشگاه آسمایی کابل و فرانکفورت گفتنی هایی دارد.
در همان شب و روزهای نخستین کارم در زمینه فیلم مستند بود که دوست خوبم جناب پریت پال سنگهـ، جوان تحصیل کردهی لندن برایم مژده داد که برای تهیه فیلمی مستندی [Mission Afghanistan] «ماموریت افغانستان» راهی افغانستان است. بیدرنگ از بارگاه ی پروردگار برایش پیروزی و کامگاری ارزو کردم و اینک بعد از سپری شدن چند ماه ی اندک فیلم زیبای «ماموریت افغانستان» را در یوتوپ به تماشا نشستم، که یکسره دیدنی است و تماشاگر صائبدل و صائبنظر را تا فرجامش با خود نگهمیدارد و باردگر فرزندی دیگری از همین اقلیت دست به ساخت فیلم مستند برد.
جناب پریت پال سنگهـ که نویسنده، تولیدکننده و کارگردان فیلم می باشد، از شهر لندن پرواز و با توقف کوتاه ی در دوبی به کابل برین رسید و بعد از آماده گی های لازم راهی شهر همیشه بهار جلال آباد ولایت ننگرهار گردید. نمایههای راه ماهیپر، ماندههای رخدادهای شاهراهی کابل جلال آباد صحبت با بعضی از راننده ها میان راه جالب و زیبا اند.
پریت پال سنگهـ میخواهد با چشم سر حال و احوال آن خانوادههای اقلیت هندو باور و سیکهـ های افغانستان را که تا هنوز در دامن وطن زیست دارند آگاه و به دیگران بازتاب دهد.
نخست به چشمهی سلطان پور شهر جلال آباد رفته به زیارت گاهی حضرت گورو نانک دیوجی که در واقع قدم گاه شان حدود پنج سده پیش درافغانستان بود، احترام به جا آورد. سپس راهی مرکز شهر گردیده با خانوادههای که در درمسال گورو نانک دیوجی زندگانی دارند، صحبتهای داشته باشد.
فقر، ناتوانی، رنج و نبود امنیت از صحبتی فرد فرد خانواده ها آشکارا میگردند. نبود مکتب، ماندن تمام روز کودکها در خانه و نگرانی از اینده شان شاید کمتر چشمی از تماشای این گوشه زندگانی برادرانما نمناک نگردد.
راوی بعد از تماشای زندگی غمبار چند خانواده در همجواری درمسال یادشده، به نیایشگاه «درگاه مترا داس» که در سال ۹۲۹ هجری شمسی بنایافته، رفته از حال باشنده گان آن آگاه میگردد. صرف چهار خانواده هندو هنوز در جلال آباد زیست دارند. درگاه ی مترا داس، با همان قشنگیش موجود است ولی از مردم شریف هندو و سیکهـ آن شهر دیگر خبری نیست. درگاه با چهره پرسشگرانه هو میزند.
ادامه این فیلم را با دقلباب درمسال «بابا نندلال گویا» در شهر غزنی می بینیم. در همسایه گی این درمسال نیایشگاه ی را می بینیم که از سوی خانواده هندوباور وارسی میشد و حالا راهی پاکستان گردیده و اکنون از سوی برداران سیکهـ باور ما وارسی میگردد، وجودیتش اتفاق برادران هندو سیکهـ غزنی را بیان میکند.
خانوادههای که در غزنی زندگی دارند همان دشواری همگون با خانوادههای جلال آباد و دیگر شهرهای افغانستان را دارند. فقر و تنگدستی، نبود امنیت، مکتب و محل آتشسپاری میت و نگرانی از آینده.
پریت پال سنگهـ جی به ولایت سبز پروان رفته ببننده را در حال درمسال آغا سرای و درمسال شهر چاریکار شریک میسازد. جنگها هر دو درمسال را ویران کرده اند و دومی باز سازی گردیده است.
در برگشت از پروان تماشاگر را به گذر شوربازار شهر کابل می برد و از درمسالها و خانوادههای که در درمسالهای خالصه جی، گورو هری رای صاحب زندگی دارند، آگاه میدارد.
جنگهای تنظمی سال ۱۹۹۲میان گروه حکمتیار و استاد ربانی شهر کهنه کابل را که از هرباب ارزش تاریخی و باستانی داشت و دارد هشتاد در صد از بین برده است. هر سو ویرانی و نشانههای جنگهای تنظیمی چهره ترسناک شانرا هویدا میسازند. تنهای زخمین درمسالها شهادت پنجاه هزار باشنده شریف کابل را در روند جنگهای تنظیمی گواهی میدهند.
زمانیکه پریت پال سنگهـ با یکی دو همراهش به قلعچه رفته و از جایگاه آتشسپاری میت هندوان و سیکهـهای کابل بازدید میکنند آدمی به شتاب مییابد که بنبست محل آتسسپاری میت در کابل به کدام پیمانه زیر تاثیر مافیای تصرف زمین در کابل است. بر زمین های زراعتی اطراف این جایگاه، بدون نقشه قصر های مجلل از پول مواد مخدر قد کشده اند و مالکین آنها چشم حریض به تصاحب این زمین وسیع دوختهاند. نه گوش شنوایست و نه چشم و ضمیر بینایی که حق را به حقدار برساند و دست لازم را کوتاه بدارد.
چشمگیری هایی "ماموریت افغانستان"
فیلم مستند «ماموریت افغانستان»، که در واقع نخستین کار سینمایی پریت پال سنگهـ است از زیبایی های فراوان برخوردار است. موضوع این فیلم به عروس زیبارویی را میماند که از ترس بیوه گردیدن اندامش می لرزد و از آینده ناآشکارا نگران و دلتنگ است.
این فیلم، سندی بیرخی و فراموش کردن جگرتوتههایی مان را با صمیمیت و بدون کلایه و پیشانیترشی بر رخ مان میکشد.
فیلم فقر همباوران ما را بهگونه گسترده بازتاب میدهد. زمانیکه بانوان کهن سال با موی سپید و چادر سپید برسر با اندامی استخوانی از ناتوانی، فقر و مجبوریتها حرف میزنند ما هندوان و سیکهـهای مقیم اروپا و امریکا را به سرافگنی وادار میسازند.
این قصههای دردناک همچو صحنه های تراژیدی فیلم های تجارتی سلمان خان، شاه رخ و اکشی کمار هندوستان نیستند که تماشاگر را به باورمندی رخدادها به گمانه زنی میبرند بلکه مانند آن سرودههای سچه، و پاکیزه ی صوفیانه هستند که تو گویی کلام خدا می شنویی.
پیرمردی در شهر غزنی با برداشت وطنی و انسانیاش ارزشنمای دولتمردان را برمیشمارد که یکی از آنها را در وجود دولتمردان کنونی نتواند دید.
با فهم اینکه در پیآمد جنگ و نبود دولت قوی و اصل حاکمیت قانون همه هست و بود جامعه هندوباوران و سیکهـ افغانستان از بینرفته ویا در حال از بینرفتن است، مگر هنوز هم احترام به بزرگان درهر خانواده ی هندو و سیکهـ دیده میشود. پــا لمس کردن بزرگان را که درین فیلم دیدم، برایم دوری از این عادت پسندیده در اروپا و امریکا پرسش برانگیز گردید.
صحبت پیرمردی در شهر چاریکا که از کمک های مردمانما در زمان مقاومت ملی و مجاهدین یاد آورمیشود، سلام فرستادن کهن سالی دیگر ـ هنگام صحبت شان با پریت پال سنگهـ در یک مسجد شریف ـ به یک دوست سیکهـ باورش که اکنون در لندن است، زیبایی و ویژه گی خود را دارند.
نشنیدن دشنام و توهین و تحقیر در میان راه و روند فیلمبرداری، مایهء این امیدواری تواند بود که هنوز افغانها برادری و زیست باهمی را فراموش نکرده اند و امیدوار آینده خوب هستند.
کاری فیلمبرداری این فیلم با یک کمره پایان یافته. زیبایی باغ سلطان پور، آرامگاههای بزرگان غزنه، باغهای سبز آغاسرای، آب روان سالنگ، و نمای بالاحصار کابل خیلی زیبا فیلمبرداری شده اند. کابل برین دیگر آن کابل نیست که ماوشما دیده بودیم. با وضف آسمان نیلگونش هوایش خیلی آلوده است. فیلم بردار با تمام کوشش از اندوه غبار کابل دور نمانده است.
ایکاش، دریغا و حاشا
- ایکاش «ماموریت افغانستان» در آغاز اندکی از تاریخ چندین هزارساله هندوان افغانستان و نیم سده از سیکهـ باوران افغان آگاهی میداد. مطرح بودن ویا کمرنگ بودن شان در اجتماع، تعداد عبادتگاهها و درمسالها، میزان سبق خوانندههای این اقلیت و دیگر سخنها، همه باعث سرافرازی و بیانگر زندگی شریفانه ما سی سال پیش از امروز اند که نباید فراموش مان و دیگران گردند.
- دریغا این ماموریت، از عوامل مهاجرت کتلوی اقلیت هندو و سیکهـ حرفی ندارد. مهاجرت کتلوی ما در پهلوی دلایلیکه همه افغانهای مهاجر دارند، دلایل اضافی هم دارد که باید روشن بیان میگردید. در مورد شهادت بودای بامیان، داشتن علامه زرد فارقه که از سوی طالبان امر شده بود، خموشی فیلم بسنده نیست.
- حاشا که این فیلم در یوتوپ نماند و باید زینت بخش تلویزیون های خانوادهها گردد. اگر آگاهی فراگیرتر از تاریخ و زندگانی پیش از سالهای۱۹۷۸و ۱۹۹۲ هندوان و سیکهـهای افغان میداشت، دستآویز ارزندهی برای دستاندرکاران سازمانهای حقوق بشر و نهادهای مدنی ملی و بین الملی میبود.
یک دو پرسش صمیمانه از پریت پال سنگهـ جی
درین فیلم مستند، من از نیایشگاه آسمایی کابل و نیایشگاه پیررتن ناتهـ گذر باغبان کوچه صحنه ای ندیدم. آیا کسی مانع فیلم برداری شما در آن نیایشگاه ها شد؟
در صورتیکه پاسخ این پرسش «بلی» باشد باید روشن سازم که هیچکس حق ندارد مانع بازتاب زندگی خانواده های که در نیایشگاه آسمایی ویا درگاه ی پیررتن ناتهـ زندگی دارند گردد. به هرنام ویا بهانه که باشد نباید کسی به خود این صلاحیت را قایل شود. بگذار حقایق هرچند تلخ باشند برملا گردند.
پریت پال سنگهـ عزیزم، در صحبت های تان همواره (سیکهـ ها و هندوان افغان) را به کار برده اید. طبق رسم معمول روزنامه نگاری همیش در همچو موارد پیشینهء تاریخ را ارزش میدهند. افغانها نخست هندو و بودایی بوده اند با یورش عربها که بعد از ۲۵۰ سال مقاومت هندوان - به نیرنگ به پیروزی میرسند بخش اعظم هندوها مسلمان شدند و از هندوان مسلمان ناشده، حدود پنج قرن پیش شماری طریقت حضرت گورو نانک دیو جی را پذیرفتند. از این رو بهتر است گفته شود هندوان و سیکهـ های افغان.
پریت پال سنگهـ جی، دستت را می فشارم ایشور یکتا ارج فراوان نصیبت گرداند. من در جایگاه هم مسلکت درک میکنم که زحمت بسیار زیاد را در ساخت این فیلم مستند به خود روا داشته ایی. با این کار ویژه ات با تاریخ مان پیوند یافته ایی. عمرت دراز باد.