کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
طنز فس بکی


ح. رهیاب رحیمی
 
 

غیبتش نشود کاکای خوردم نرمدل خان هم آدم عجیب و غریبیست، نمیتواند و یا نمیخواهد با پیشرفت های ساینس و تخنیک امروزی خودرا عیار بسازد. بطور مثال یگان بار که به درد دل و یا خرابی هاضمه مبتلا میشود، آنرا قلنج معده تشخیص کرده فوراً با ترکیبات قدیمی باب طبع خودش یعنی حلیله و جوانی بادیان و ګل بابونه و بارتنگ و خاکشیر به علاجش میپردازد و علی الرغم خواست دیگران از رفتن به داکتر خود داری میکند و دلیل می آورد که این دواها نقایص جانبی ندارد

ویا درین عصر وزمان که داشتن تلیفون موبایل از ضروریات روز است، او عقیده دارد که استعمال این تیلفونها سبب ایجاد سرطان مغز میشودو این موجب میشود که گاهگاهی خانواده اش زمین و زمان را پشتش بگردند تا ردش را پیدا کنند


در سالگرهء ۵۵ سالگی اش چون زیاد دوستش دارم ، قصداً یک کمپیوتر لپ تاپ برایش تحفه دادم، تا یک کمی از خرش پایین آمده و با تحولات و ترقیات عصر آشنا و مصروف شود، اما چندی بعد خبر شدم که در کمپیوتر تا نیمه های شب فلمهای مغل اعظم، شاه جهان ، سونی میوال و دیگر فلمهای قدیمی هندی را میبیند و خاطرات دوران جوانی اش

را تازه میسازد و بس

یکروز بالاخره طاقتم طاق شد ، طرز استفاده از انترنت را برایش یاد دادم و گفتم یک صفحه در فسبک هم برایت باز کن که عیناً مانند جام جهان نماست و میتوانی با هر دوست و رفیقت و هم با اشخاص سرشناس در سرتاسر دنیا معرفت و ارتباط پیدا کنی. اما قبلاً گفتم که مرغ کاکایم یک لنگ دارد و به این زودیها نمیشود کاری را بالایش انجام داد، صد بار دلیل آورد که در فسبک همگی از اسرار من آگاه میشوند و هیچ موضوع از دیگران پوشیده نمیماند، نمیخواهم خودرا به اصطلاح ؛؛ لتهء سر چوب ؛؛بسازم

خلاصهء کلام پس از تشریحات و توضیحات لازمه که در بارهء اوصاف و مزایای فسبک برایش ارایه کردم ، بالاخره یکروز کاکایم دل بدریا زده و افتخار عضویت جامعهء فسبک داران جهان را ، حاصل نمود، این برای من و فامیلش یک مؤفقیت بزرگ بود اما این کار هم بدون درد سر اتفاق نیفتاد

دو سه هفته پیش که بدیدنش رفتم عاصی و عصبی از انترنت و بخصوص از فسبک یک بوجی شکوه و شکایت داشت، علت را پرسیدم، چیزهایی گفت که همه جالب و شنیدنی بود

جان کاکا از روزیکه صاحب فسبک شده ام تشویش و درد سرم ده چند شده . کاکایم آه کشیده افزود بمجردیکه وارد فسبک شدم اولین موضوعی که مرا زیاد رنج داد این بود که بزودی دریافتم این تنها من هستم که محروم ازین نعمت رایگان و عالم شمول بوده ام، تقریباً تمامی آدمهای با سواد و کم سواد سر این دسترخوان نشسته اند، در دلم از تو که مرا هم درین دیگ و کاسه شریک ساختی ، اظهار تشکر کردم و بعد، در جستجوی دوستان بر آمدم

کاکایم بعد ازینکه با یک قورت چای گلویش را تر کرد ادامه داد: چون زیاد علاقمند موسیقی هستم ، اول سراغ هنرمندان دلخواهم رفتم و با اخلاص تمام پیشنهاد دوستی کردم، فوراًبا خط سرخ جواب دادند که ؛؛ساری؛؛ دوستان من پوره شده، دیگر دوست نمیپذیریم. نزد خود بسیارکم آمدم و شرمیدم، رفتم به صفحات دیگر اعضا که متاسفانه کله ام را خراب ترکردند، یکی را دیدم که نامش از انسان اما عکسش از خرگوش و فیل است ، دیگری را دیدم که نامش افغانی اما عکسش از یک هنرپیشهء زیبای هندی، یکی را دیدم که عکس یک طفلک معصوم ۴ الی ۵ ساله را انتخاب کرده اما کامنت هایی کرده که تنها از دهان یک پروفیسر بیرون می پرد، دیگری را دیدم که کامنت هر کسی که گیرش میاید لایک میزند و خودرا ارمان بدل نمیماند جالبتر این بود که در یکجایی یکی از هموطنان در مورد رعایت ؛؛حقوق بشر ؛؛ مطلب جالبی را مطرح کرده بود، اما یک دوست دیگر آنرا فوراً لایک زده و در ادامهء آن نظر خودرا چنین ابراز نموده: ؛؛ بادرنگ چیزیست که میان میوه باب و سبزیجات سرگردان است ، یعنی نه سبزی سبزی است و نه میوهء میوه و نه هم نام نام مانند دارد و شاید اینطور معنی شود که ( باد رنگه ) و به این ترتیب خوردن بادرنگ نه مفیداست و نه مضر ؛؛ زنده باد تره

کاکایم در حالیکه کمی عصبی بنظر میرسید گفت: یکی دو ساعت در مورد ارتباط میان حقوق بشر و بادرنگ فکر کردم ، عقلم بجایی نرسید، بالاخره به این نتیجه رسیدم که در فسبک آزادی عام و تام وجود دارد، کسی بالای نوشته های کج و کور اعتراض نمیگیرد، هرکس کوشش میکند خودرا از قافله پس نمانده و چیزی و یا کامنتی راست یا دروغ، صحیح و یا غلط بنویسد

اما دیدم نه اینطور هم نیست در بعضی صفحات روی مسایل ملی و بین المللی دو سه نفر مانند مرغ کلنگی، چنان بجان همدیگر افتاد اند که تو گویی یک طرف قضیه، آی اس آی و دیگر طرف آن سرمنشی ملل متحد قرار دارد و بجای نول و لگد زدن، چنان کامنت های کاری و تند و تیز بیکدیگر میزنند که کم مانده اعصاب فسبک والا تور خورده و این مغازهء عمده فروشی را بروی گناهکار و بیگناه ببندد

من دیگر از کمک به کاکا نرمدل خانم نسبت شکایات زیادش پشیمان شده بودم، اما ناگهان سه روز پیش برایم زنگ زد، بمجرد شنیدن صدایش کلمه ام را خواندم، اما دیدم اینبار خوشحال بنظر میرسید، بلا مقدمه به تعریف فسبک آغاز کرد که در نتیجهء سیر و سفری که البته بدون اجازه در صفحات مختلف و متعدد داشته اشخاص بسیار فاضل و دانشمند، شعرای شیرین بیان و ادیب های بی بدیل را هم ملاقات کرده و آثار شانرا مطالعه و ازان کسب فیض نموده است. و در اخیر یک شیرینی هم بالایم خورد که بالاخره یکی از اعضا تحت نام (فسبک باز) خواهش کرده با من فرند فسبکی شود و من هم چون در میدان تک و تنها مانده بودم و از نداشتن اقلاً یک رفیق بسیار رنج میبردم ، فوراً قبول کردم زیرا دیگران صد ماشاءالله چندین درجن رفیق دارند، بعضی ها بین هم رفیق های جانا جانی هم استند (یعنی میتوال هستند )و معلوم میشود درین مسابقه هرکس آرزو دارد برنده شود و اینک بفضل خداوند من هم دارای یک فرند شدم، خدا مهربان است دیگران هم سر مهر بیایند و عکس و نام مرا هم در بین فرندهای شان بگنجانند


کاکایم را ضمن تبریکی، دیگر هم تشویق کردم که تا میتواند حوصله نماید و تلاش های بندگی اش را بخرج دهد


کاکا نرمدل بیچاره ام خبر ندارد آن کسی که همرایش فرند شده ، خودم هستم!!!!!! بااحترام ۲۹/۱۱/۲۰۱۲ کندهار

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل     ۱۸۲،          سال    هشتم،     قوس/جدی       ۱۳۹۱ هجری خورشیدی           ۱۶ دسمبر      ۲۰۱۲ عیسوی