سفر رییسجمهور کرزی به هند و صلاحالدین ربانی به پاکستان، که به طرز عجیبی با هم مصادف شده است، متناقض بهنظر میآید. آقای کرزی در هند، بهدنبال حداکثر کردن حضور سرمایهگذاران در افغانستان و تقویت روابط دو کشور بود و آقای صلاحالدین ربانی، رییس شورای عالی صلح، از اسلامآباد خواست که در روند صلح، افغانستان را کمک کند؛ یعنی طالبان را برای مذاکره با حکومت، به پشت میز گفتگو بکشاند. هیچ تحلیلگری نمیتواند از تناقض این دیپلوماسی، خرده نگیرد.
از نگاه افغانستان، بهصورت معمول برداشتی که میتوان از این دو سفر همزمان داشت، این است که آقای کرزی همکاری هر دو کشور را برای ثبات و توسعه افغانستان لازمی میداند. فرض بر این میگیریم که حکومت و دستاندرکاران امور در ارگ و وزارت خارجه که این سفرها را برنامهریزی میکنند، از دشمنی شدید دو کشور و حساسیتهایی که در روابط بین آنها وجود دارد، آگاه بودند، آن را رعایت نکردند. پس در این صورت حکومت افغانستان به هر دو کشور پیام میفرستد که با آگاهی از اختلافات دیرینه و عمیقشان، افغانستان در این بین بیطرفی خود را حفظ میکند و از هر دو کشور میخواهد که در حل مشکلات، ما را کمک کنند.
افغانستان این سیاست را در قبال ایران و امریکا نیز دنبال میکند. مقامات افغان بارها گفتهاند که به هیچ صورت نمیخواهند در جنجالهای دو طرف افغانستان را درگیر سازند. حتا آقای داکتر سپنتا، وزیر امور خارجهی سابق افغانستان، بهمنظور نشاندادن حسن نیت، موضوع میانجیگری افغانستان برای حل اختلافات دو کشور مذکور را مطرح کرد. ولی ایرانیها بهویژه مقامات نظامیشان، بارها خاطرنشان ساختهاند که در صورت هر حملهای از سوی امریکا به خاک ایران منافع و پایگاههای این کشور را در هر نقطهای از منطقه مورد هدف قرار خواهند داد. واضح است که این تهدید شامل کشور «دوست و برادر» افغانستان نیز میشود.
البته بهصورت کلی، در سطح پالیسی نشاندادن بیطرفی به کشورهایی که با هم خصومتهای عمیق دارند درست است، اما در میدان عمل به جز از ابراز نیت نیک معنای بیشتری برای سیاست عملی افغانستان ندارد. منظورم این نیست که ما بهصورت یکجانبه با کشورها اعلام خصومت کنیم، بلکه باید برخورد معقول و زیرکانه در رفتارهای دیپلوماتیک خود برگزینیم.
پیامهای متناقض به دشمنان قسمخورده
اگر در کابل همزمان شدن این دو سفر توام با نیت خیر و استقلال در سیاست خارجی تعبیر گردد، در اسلامآباد و دهلی جدید چنین نیست. اصولا در منطقه سطح دشمنیها چنان در حد بالایی است که تعبیر خوشبینانه از رفتار دولتها یک مقدار سطحی است. هیچ دولتمرد ایرانی بر رفتارهای ظاهرا دوستانه مصریها اعتمادی ندارد و برعکس.
از دیدگاه دهلی جدید، مواضع حامد کرزی و دلگرمی شدید او به حمایتهای این کشور ارزش استراتژیک فراوان دارد. زیرا با داشتن افغانستان، هند متحدی در نزدیک مرزهای دشمن قسمخوردهاش یعنی پاکستان دارد. دولتی چنین شیفتهی سیاست و سینمای هند در کابل، مرزهای نفوذ پاکستان در منطقه را محدود میکند، بهویژه که اسلامآباد خیال بلندپروازانهی نفوذ در آسیای میانه را هم دارد؛ جاییکه هندیها هم برای نفوذ سیاسی و اقتصادی تلاش میورزند.
در اسلامآباد، نباید ناخشنودی عمیق دولت و ارتش این کشور از اقدام آقای کرزی برای گسترش حضور هند در افغانستان و بهویژه پس از سال ۲۰۱۴ میلادی نادیده گرفت. پاکستانیها از دیر باز اعلام داشتهاند که حضور گسترده هند در افغانستان برای آنها نه تنها قابل قبول نیست، بلکه به آن بهعنوان تهدید امنیتی مینگرند. اکنون آنها حتا مدعیاند که هند از شورشهای جداییطلبانه در خاک پاکستان حمایت میکند؛ موضوعی که بهشدت از سوی افغانستان رد میشود.
پاسخ حکومت افغانستان این است که روابط گسترده با هند، بهمعنای دشمنی با پاکستان نیست، بلکه منافع افغانستان ایجاب میکند که با قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی منطقه روابط خود را گسترش بدهد. اما این موضع در بدبینی پاکستان نسبت به سرشت روابط کابل و دهلی جدید، تغییری بهوجود نمیآورد و در همینجاست که مشکل آقای کرزی شکل میگیرد.
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
هند، یکی از بزرگترین حامیان منطقهای افغانستان است و نه تنها حکومت که بسیاری از جناحهای سیاسی کشور ما هم، روابط خوبی با هند دارند. پس برای افغانستان نادیده گرفتن گسترش روابط با هند و چشم داشتن به حمایتهای واهی پاکستان، غیرموجه است. اما سوال مهمتر این است که حکومت آقای کرزی با بدبینی پاکستان نسبت به گسترش روابط با هند، چگونه برخورد میکند؟
در حال حاضر با واقعبینی باید گفت که فرستادن رییس شورای عالی صلح به اسلامآباد در زمانیکه آقای کرزی از هند دیدار میکند و وعده گسترش روابط را میدهد، نتیجهای در بر ندارد و حرکات سیاسی ما را ناپخته نشان میدهد. زیرا پاکستان بر نگرانی خود تاکید کرده و در این شرایط امکان همکاری آن با افغانستان بر سر مسالهی طالبان، نامحتمل بهنظر میآید.
منافع افغانستان و هند بسیار گسترده و عمیق است. اما اسلامآباد با توجه به همین روابط، حمایت از طالبان را شدت میبخشد. پاکستانیها تنها با رویکار آوردن طالبان در کابل از بابت محدودیت روابط افغانستان با هند اطمینان حاصل میکنند. البته این سیاست برای افغانها بسیار آشنا است. دوصد سال قبل امپراتوری بریتانیا بهخاطر حفظ هند تحت استعمار خود، به حاکمان کابل گوشزد میکرد که با کدام کشور ارتباط داشته باشد و با کدام کشور نه.
اما بعد از اینکه بریتانیا در افغانستان شکست خورد و هند را هم رها کرد، سیاست دولتهای بعدی حفظ توازن سیاسی میان قدرتهای بزرگ منطقهای و جهان بود. زمانیکه افغانستان در دورهی داوودخان این توازن عنعنهای سیاسی را به کنار گذاشت، وارد کودتاها و بیثباتیهای داخلی شد. زمامداران قبلی از حساسیتهای قدرتها آگاهی داشتند و عواقب منفی نفوذ و تخریبشان را درک میکردند. یکی از دلایل تعقیب این سیاست محافظهکارانهی خارجی، آسیبپذیریها و نیازمندیهای افغانستان بود.
بدون شک در عصر جدید و پس از یازده سپتامبر و ظهور قدرتهای متخاصم منطقهای باید درکی جدید از سیاست توازن قدرت بهدست داد که البته این کار استراتژیستها و نظریهپردازان سیاست و روابط بینالملل در افغانستان است. اما قدر مسلم این است که حکومت ما بهصورت قانعکننده تناقضهای این دیپلوماسی عدم توزان میان دو کشور متخاصم را توضیح نمیدهد. اگر این دیپلوماسی به همین شکل ناپخته ادامه یابد، در نهایت چیزی جز تشریفات بیحاصل دیپلوماتیک از جانب پاکستان حاصل نمیشود. |