کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

واژه های فراوان در ذهنم است
به بهانه معرفی برنده جایزه نوبل در ادبیات


حامد علی پور
 

 

 

بنده قبلاً چندین سخنرانی و خبر در مورد جایزه نوبل در ادبیات را در سایت کابل ناتهه ترجمه کرده بودم که خوانندگان علاقمند می توانند با مراجعه به آرشیف این سایت به آنها سر بزنند.  جایزه نوبل همه ساله در ساحات فزیک، کیمیا، فیزیولوژی، طب، ادبیات، و صلح داده می شود.  برندگان این جایزه در ماه اکتوبر انتخاب می شوند و مراسم اعطای جایزه، دیپلوم، و مدال، و سخنرانی برندگان در دسامبر همان سال صورت می گیرد.  جایزه نقدی هم برای برندگان داده می شود. مقدار این جایزه در طول سالیان بیشتر شده است و امسال ۱.۲ میلیون دالر امریکایی می باشد.

من به خاطر علاقه‌ی که به ادبیات دارم، تمام ترجمه هایم درین مورد در مورد برندگان جایزه نوبل در ادبیات بوده است.  امیدوارم دوستان دیگر که به فنون شریف دیگر از قبیل کیمیا وفزیک و طب آشنایی دارند و دستی به قلم هم می برند، با ترجمهٔ سخنرانی های برندگان این جوایز – که هوا و فضای کاملاً متفاوت از ادبیات دارند – ما را مستفید سازند. 

امسال جایزه نوبل در ادبیات را یک نویسنده چینایی به نام مو یان (Mo Yan) از آن خود کرد.  مو یان نام مستعار ایشان است  و نام اصلی او گوان مویی است. مو یان در زبان چینایی "حرف نزن" معنی می دهد.   با مطالعهٔ مختصر که بنده در مورد شرح حال ایشان کردم دریافتم که بیشتر ساحات زندگی او برای ما افغانها که زندگی روستایی و دهقانی را تجربه کرده ایم و احیاناً در زمان "انقلاب" ها هم سن و سالی داشته ایم، آشنا است و ما خود را به گونهٔ می توانیم در زندگی او بیابیم. 

مو یان در سال ۱۹۵۵ به دنیا آمده است. هنوز دوازده سال بیش نداشت که به خاطر مسایل اقتصادی مجبور شد درس و مدرسه را ترک کند و به کار در مذرعه بپردازد.  او بعد از سالها کار مشقت بار، زمانی که به عسکری رفت بقیه تحصیلات خود را تمام کرد.    اولین کتابش را در سال ۱۹۸۱ نوشت اما شهرت بیشتر را در سال ۱۹۸۷ با نشر ناولی به نام "ذرت سرخ" (Red Sorghum) بدست آورد.  مو یان حالا یک زندگی عادی را با پدر سالخورده اش که نود ساله است سپری می کند.

نماینده ارگان نوبل در مورد مو یان و کارهای او می گوید،‌"موضوع و مایه بیشتر کتابهای او زندگی دهقانها و دهاتیان است، سرگذشت کسانی که در زندگی مشکلات فراوان را متحمل می شوند ولی می کوشند تا عزت نفس خود را نگه دارند. این انسانان در بیشتر کشمکش های زندگی بازنده اند و به ندرت برنده می شوند. آثار مو یان از کودکی هایش الهام می گیرد که به داستان های محلی و اجدادی خود گوش می داده است. در مورد مو یان می گویند که در داستانهایش نوعی "ریالیزم جادویی" خوانده می شود ولی اگر ما این تصور را بکنیم که او این ریالیزم جادویی را از گابریل گارسیا مارکز به عاریت گرفته است،انصاف نیست و کوچک جلوه دادن کار های اوست.  آنچه در آثار یو مان مشاهده می شود از آن خودش است. او یک قصه گوی واقعی و اصیل است."

آثار مو یان بیشتر از هر نویسنده چینی دیگر ترجمه شده است و او اولین نویسنده چینی است که برنده جایزه نوبل در ادبیات شده است. پروفیسور مایکل هاکس (Michel Hockx) که در ساحه ادبیات چین نام مشهوری است و مو یان را از نزدیک می شناسد و با کارهای او آشنایی دارد، حرف کسانی را که انتخاب مو یان را برای برنده جایزه نوبل در ادبیات به خاطر نزدیکی او به مقامات دولتی شایسته نمی دانند، بی جا می داند و می گوید،‌"من با این حرف معتقد نیستم که نویسندگان چینی فقط زمانی خوب و موفق اند که با دولت شان مخالفت نشان دهند. این معیار درستی برای اهمیت یک نویسنده نیست. مگر ما می توانیم بگوییم که فقط نویسندگان انگلیسی که با جنگ مخالف اند نویسندگان خوب اند؟"

همانطوریکه در شروع این نوشته گفتیم، مراسم بخشش این جایزه در ماه دسامبر صورت می گیرد و فعلاً سخنرانی و خبری درین مورد وجود ندارد تا برای خوانندگان ترجمه شود.  آنچه در پایان این نوشته می آید مصاحبه مختصری است که با مو یان به چینایی صورت گرفته است. این مصاحبه که بسیار خودمانی و غیر رسمی بوده است به تاریخ ۱۱ اکتوبر امسال صورت گرفته است و از انگلیسی به فارسی دری ترجمه می شود.  مصاحبه توسط یک خبرنگار به نام یان شوانگ لیندبلوم (Yan Shuang Lindblom) از طریق تیلفون انجام شده است.

لیندبلوم:  خوب، تبریک باشد ... وقتی خبر شدید که برنده جایزه نوبل شده اید، چه احساسی به شما دست داد؟

مو یان: وقتی این خبر را شنیدم، بسیار متعجب شدم ... من همیشه فکر می کردم که جایزه نوبل  و من بسیار از همدیگر فاصله داریم.

لیندبلوم: بسیاری از کسانی که به سایت نوبل مراجعه می کنند شاگردان مکتب استند. لطفاً بگویید که کسانی که با آثار شما آشنایی ندارند کدام اثر شما را اول بخوانند؟

مو یان: امیدوارم که آنها با اثر من به نام "زندگی و مرگ مرا سخت خسته می سازد" (Life and Eath are Wearing me Out) آغاز کند. این اثر امسال در سویدن به نشر رسیده است. بعد از آن کتابهای دیگرم از قبیل "ذرت سرخ" (Red Sorghum) و "پستان های بزرگ و ران های عریض" (Big Breasts and Wide Hips ) را بخوانند. توصیه می کنم که خوانندگان کتاب "زندگی و مرگ ..." را اول بخوانند زیرا این کتاب شیوه نگارش مرا به صورت همه جانبه نشان میدهد و در ضمن نمایانگر برخورد من با نوشتن یک ناول است."

لیندبلوم: وقتی جوان بودید، چه باعث شد که به نویسندگی روی بیارید؟

مو یان:  من از کودکی به خواندن شروع کردم. هرقدر بیشتر می خواندم علاقه ام به ادبیات بیشتر می شد. احساس می کردم که در درونم واژه های فراوان بود که باید ابراز می شد. فکر  می کردم که بهترین و آزادترین نوع بیان آن از طریق ادبیات خواهد بود. بدین ترتیب به نوشتن آغاز کردم. طبعاً، می خواستم که برای خودم ثبوت کنم که یک نویسنده خوب استم و سرنوشتم را از طریق نویسندگی تغیر خواهم داد.

لیندبلوم: می شود ما را با بعضی از آثار خود آشنا سازید؟

مو یان: برای فعلاً من خواندن کتاب "زندگی و مرگ ..." را توصیه می کنم. اولتر به خاطر اینکه این کتاب با مسایل تاریخی چین از قبیل مسایل زمینداری وحقوق دهقانان رابطه دارد. ثانیاً این کتاب به زبان فراواقع‌گرایی (سوررئال) نوع شرقی نوشته شده است. درین رومان حیوان و انسان جای خود را با همدیگر به آسانی عوض می کنند. خواننده می تواند تغیراتی را که جامعه و تاریخ چین در پنجاه سال گذشته تجربه کرده است از نگاه یک حیوان مشاهده کند.  برعلاوه، من سخت کوشیدم که استفاده از زبان در این رومان آزادانه و بدون هیچگونه قیدی صورت گیرد و تمام حرفهای که در دلم است گفته شود. بنابرین من فکر می کنم که این کتاب تا حدی زیادی یک اثر مکمل است که هم در آن به واقعیتها توجه دقیق شده است و هم شیوه بیان آن ابتکاری است.

لیندبلوم: من در جایی خواندم که شما کتاب "زندگی و مرگ ..." را در ۴۳ روز نوشته اید. چه باعث شد که به این سرعت کتاب را تمام کنید؟ برای شما روند نوشتن یک اثر چگونه است؟

مو یان: چگونه این کتاب را به این سرعت نوشتم؟ خوب،‌اولاً این کتاب بر اساس واقعات زندگی خودم نوشته شده است. من وقتی شش یا هفت ساله بودم، در نزدیکی مکتب ما یک دهقان زندگی می کرد. او با تمام عقاید آنروز جامعه از قبیل "مذرعه اشتراکی" و "ملکیت اشتراکی" مخالف بود. او معتقد بود که هر کس به تنهایی مسئول اعمال خودش است. در آنروز ها این گونه عقاید بسیار منفی تلقی می شد. مردم او را یک هیولا می پنداشتند و سخت مخالف او بودند. او روی عقاید خودش سرسختانه ایستاده بود و درین راه قربانی های فراوانی را متحمل شد.  حتی فامیل و پسر و دخترش هم با او قطع رابطه کردند ولی او همچنان روی عقاید خود ایستا ماند. من وقتی به نوشتن ناول شروع کردم، احساس می کردم که دیر یا زود این شخصیت وارد داستان خواهد شد. بدین ترتیب، بعد از داخل شدن این شخصیت، کتاب به زودی تمام شد. درست است که رومان در ۴۳ روز نوشته شد ولی حقیقت این است که شخصیت های داستان چندین دهه می شد که در فکر من جا داشتند. من تمام فکر هایم را قبلاً کرده بودم و از آن سبب نوشتن کتاب بسیار سریع بود.

لیندبلوم: این موفقیت تانرا چگونه تجلیل خواهید کرد؟

مو یان: فردا با فامیلم تجلیل خواهیم کرد. همه با هم منتو می خوریم.  حتماً در دهم دسامبر برای مراسم بخشش جایزه به سویدن می آیم. بسیار زیاد تشکر و حتماً در سویدن ملاقات خواهیم کرد.

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۷۹،          سال    هشتم،      عقرب  ۱۳۹۱ هجری خورشیدی                 ۰۱ نومبر      ۲۰۱۲ عیسوی