کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
به دستهایت


منیژه شاهی
 
 


به دستهایت که ........ .... ...... .
وقتی میگویند دغدغه هایم مفهمومی کوچکتر از وسوسه های بیهوده است
وقتی میگویند به اینه شکسته نگاه کردن شگون بد دارد
ووقتی نگاه از هستی نمرده اش فرو میریزد
باور نکن
دستهایت را بخوان
مهره گسسته در نیاز پیوستن به خود چه تقصیری دارد
بگذار منجمد ترین قاره های سرد حقیقت گرما را تجربه کنند
وقتی میگویند
مرده ها دوباره زند ه میشوند
باور نکن
دستهای تو میدانند که چی گونه زنده یی را زندگی بخشند
آخر ،
نمی دانم چگونه ندانم که آفتاب چی قدر باورمندانه در ضمیر دستهای تو میتپد
و زمین را چون نماد مکمل از تپش در خود می پیچد
و سوژه گرما در دستهای تو شکل میگیرد .
دستهایت را .. .. .... .

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۷۶،          سال    هشتم،       سنبله /میزان  ۱۳۹۱ هجری خورشیدی                   ۱۶ سپتمبر      ۲۰۱۲ عیسوی