وقتی کسی به نام مولوی مجب الرحمان، تمام خشونت طالبان را در حنجرهء خود جمع می کند وبعد فتوا می دهد که موسیقی حرام است و نباید کنسرتی راه اندازی شود، تازه پس از یک دهه دهل کوبیدن بر بام دموکراسی، آزادی های مدنی و حقوق بشر، صدای پای طالب را بار دیگر در دهلیز خانۀ خود می شنویم و صدای شلاق او را که بر اندام زنی در خیابان می پیچید! شنیدن یک چنین خبری از سرزمین چون هرات با آن همه گذشتۀ غنامند تاریخی وفرهنگی شگفتی انگیز به نظرمی آید!
من تصور می کنم که آزمونهای استخباراتی همسایهگان در مورد افغانستان پیش از بر آمدن امریکایی ها (اگر برآمدنی درکارباشد) آغاز یافته است، هم درعرصه های نظامی وهم در عرصه های فرهنگی و اجتماعی. پاکستانی با حمله های مرگبار راکتی وتوپخانه ای خود در کنر و نورستان شاید در کنار اهداف دیگری، می خواهند تا میزان تعهد امریکا را در پیوند به پیمان راهبردی افغانستان- امریکا بیازماید. چیزی که تا کنون پاکستانی ها به نتایج پیش بینی شدهء خود رسیده اند. دولت افغانستان با غیرت افغانی که دارد مهر بردهن کوبیده و گویی آب از آب تکان نخورده است. به زبان مردم از سنگ صدا بر می خیزد و از رییس جمهور نه! سال پار در چنین موردی بزرگترین دلیل رییس جمهور این بود که ما ازعمل همانند بدان سبب دوری می جوییم که در هر دو طرف خط مرزی دیورند یک قوم برادر زندهگی دارند و هرگونه عمل متقابل مردمان آن سوی خط را زیانمند می سازد. این یک حس بزرگ انسان دوستانه
است! اما رییس جمهور به برادران این سوی خط که او را به پادشاهی! بر گزیده اند چرا نمی اندیشید. من می گویم آن کس برادر من نیست که از خانۀ او به سوی خانۀ من سنگ انداخته می شود. آن که نیمه شبان بر خانۀ من سنگ می اندازد نه برادر من؛ بلکه دشمن من است. آن که خواب کودکان مرا نیمه شبان آشفته می سازد برادر من نیست. جناب رییس جمهور با چین برادر خواندهگی های آتشین نه تنها برای پاکستانی ها چراغ سبز نشان داده است که تا هر گونه که می خواهند به خاک افغانستان تجاوز کنند؛ بلکه خنگ دیوانۀ افراطگرایی را نیز لگام از سر برداشته تا آن گونه می خواهد در این میدان بتازد و همه چیز را لگد مال سازد. گفته می شود که ارتش پاکستان و گروه های وابسته به استخبارات آن کشور ظرف ماه های اخیر زمینه های گسترده یی را در جهت جا به جایی هسته های دهشت افگنی در خاک افغانستان فراهم کرده اند. آنها راکت می زنند و پیش می آیند و ما کوچ می کنیم وسرود غیرت
افغانی سر می دهیم! بدون تردید پاکستان تا پیش از بیرون برآمدن نیرو های ایتلاف از افغانستسان می خواهد تا تمام هسته های دشت افگنی را در نوار جنوبی افغانستان جا به جا کند، دیر نخواهد بود، صدای ملا عمر که با یک چشم آینده را روشنتر ازدوچشم حامد کرزی می بیند، از کنر و یا هم از نورستان و یا یکی از ولایات نوارجنوبی افغانستان شنیدده خواهد شد؛ آن گاه این پاکستان است که خواهد گفت: هسته های بنیاد گرایی نه در پاکستان؛ بلکه درافغانستان قرار دارد. ازهم اکنون پاکستان ادعا دارد که این افغانستان است که بنیاد گرایی را و دهشت افگنان را به پاکستان می فرستد. پاکستان با چنین راکت پراگنی های شجاعانه که هم به ریش ما می خندد و هم به ریش امریکاییها در حقیقت امریکا را به آوردگاه فرا می خواند تا ببید که به گفتۀ یکی از رهبران کمونیست جهان این پیل پا گلین یا این ببر کاغذی چه واکنشی در پیوند به این راکت پراگنیهای دوامدار و بر نامه ریزی شدۀ
پاکستان نشان می دهد!
پا کستان در این مورد تا کنون آسوده خاطر است بناً حملات راکتی بر افغانستان را همچنان ادامه خواهد داد.
در پیوند به فتوای مولوی صاحب مجب الرحمان که اگر مولوی بوده باشد! فکر می کنم که این خود نیز می تواد که یک پروژۀ استخابراتی باشد. شاید در آین پروژه می خواهند بدانند که پس از ده سال بوق و کرنای دموکراسی و جامعۀ مدنی مردم افغانستان، نهاد های مدنی افغانستان، احزاب سیاسی افغانستان، روشنفکران افغانستان در پیوند به این امر چه گونه واکنشی نشان می دهند! اگر واکنش ها به سود آنان باشد بعد خواهیم دید که همین مولوی و کسان دیگری زیر نام مولوی فتوا های دشوار و دشوارتری را صادر خواهند کرد تا آخرین روزنه های یک زندهگی مدنی را ببندند.
تا کنون دولت به گفتۀ مردم شولۀ خود را خورده و پردۀ خود را کرده است. نهاد های مدنی و احزاب سیاسی که از ناز سخن به چشم و ابرو می گویند، واکنش هم آهنگی نشان نداده اند!
شماری هم شاید این رویداد را یک موضوع وابسته به هرات بدانند، فکر می کنند که مقابله با آن، تنها وابسته به هراتیان است؛ اما این جا یک پروژه استخباراتی بزرگ آغاز شده است. این پروژۀ سیاه افغانستان شمول است. من می خواهم بگویم که اگر در برابر چنین فتوا های عقب نشنی صورت گیرد، بار دیگرمکتب ها و دانشگاه ها به روی دختران و کار در نهاد های دولتی و غیر دولاتی برای زنان حرام خواهد شد! خندیدن حرام خواهد شد. همه چیز حرام خواهد شد جز آن چیزی که طالبان و ملا های گوش به فرمان آن ها می خواهند. همه چیز حرام خواهد جز آن چیز های که به سود مولوی مجب الرحمان وشرکا خواهد بود. این هه چیز درموجودیت همین دولتی حرام خواهد شد که مور و ملخ در شناخت هویت و ماهیت آن سر درگریبان دارند.
فتوای مجب الرحمان یک زنگ خطر برای برگشت است. من وقتی این خبر را شنیدم ، روز های سیاه حاکمیت طالبان به یادم آمد که تا در کوچه ها می دیدی دستگاه های تلویزیون بود آویخته از درختان و یا هم نهاده روی دیوارها. دایرۀ سیاهی یادم آمد که تمام فلم های سینما زینب را در پیش روی این سینما سوختانده بودند. نقاشی افغانستان را دیدم که یک پایش را بریده بودند و چیز های دیگر. شگفتی انگیز این است که این فتوا در شرایطی صادر می شود که افعانستان قانون اساسی دارد. شاید این بار برادران می خواهند که پیش از گرفتن تمام هرم های قدرت، پس از خروج نیروی های ایتلاف در همین مدت زمان باقی مانده از ریاست جمهوری برادر بزرگ جناب حامد کرزی آن چیزهای را پیاده کنند که ذهنیت عقب ماندۀ قرون وسطایی آنان می خواهد. وقتی زنگ های خطر به صدا در می آیند باید متوجه بود که ریسمان این زنگها در دست استخباراتی کدام کشور همسایه یا جهان قرار دارد؟؟؟
اسد ۱۳۹۱ خورشیدی
سعر کابل
|