ما در لندن خانواده کوچکې هستیم، چار نفرکه همه ساله دو تا سالگره میداشته باشیم.
مینه بکتاش، مادر پسرانم در۲۵ گست به دنیا آمده است، پسرکوچکم ودیر، که به زودي داکتر جوان خانواده ما خواهد بود مثل آنکه تحفه سالگرد مادرش باشد در۲۴گست چشم به دنیا گشوده است.
پامیر پسر بزرگ ما که رشته اقتصاد را در لندن تمام کرده است و اکنون همزمان با آموزش فرانسوي مصروف کار درستراسبورگ فرانسه است در نهم مې که مصادف با تولد من است به دنیا آمده که بدینگونه خداوند او را تحفه سالگرد من ساخته است.
بدینگونه ما سالانه در شهر قیمتي لندن دوبارمحفل سالگرد مان را بر پا میسازیم.اما امسا ل سالگرد سوم نیزبه ان افزوده شد که مصارف ما را زیاد خواهد ساخت وگر زنده گي فرصت داد انرا تجلیل خواهیم کرد.
قصه ازین قرار است که در۱۵ جولای امسال خداوند برایم یکبار دیگر زنده گي بخشید. درین روزبعد از دوازده سا عت در کوما که در نتیجه مسدود شدن آکسیجن در خون که در طبابت بنام pulmonary embolism یاد میشود
و نزدیک به صد فیصد چشم از دنیا بسته بودم دوباره زنده شدم .
درین روز تصویری دارم درشعراز پسرم ودیر که تحفه سالگردش مینمایم. در عین حال می خواهم به این بهانه ازجامعه افغانان لندن (هارو) که در راه قدردانی از دوکتوران بیمارستان Northwick Park Hospital برای حفظ جانم هستند سپا سگذاري نمایم. دکتر حنیف بکتاش
|