من که افسانه ی « پیدایش زن از قبرغه ی مرد» را
قبرغه می شکنم
من که داستان سیب خوراندن حوا را به آدم
سیبی هم نمی چینم
من که پذیرش «سه زن دگر شوهرم » را
خانه، ویران می کنم
من که قانون «سنگسار زن» را
سنگسار می نمایم
من که « برابری شهادت دو زن با یک مرد » را
به شهادت نمی نشینم
من که « نیم چند میراث گرفتن » خویش را
نیم چند هم نمی پذیرم
من که فرمان « سرزنشم، در نافرمانی از شوهر» را
فرمان نمی برم
من که «کِشت بودن زن» را
یک جَو باور ندارم
و سر انجام من که:
فرهنگ عربی را زیر پا
حجاب، لِه مکنم
« روزه » بگیرم یا نه؟؟؟
|