...!
چرا تو؟
چرا تنها تو؟
از میان این همه آدم تنها تو؟
به قول فروغ: "سخن از پیوند سست دو نام
و همآغوشی در اوراق کهنهء یک دفتر نیست "
نامت را روی قلبم نوشتی و آنجا نشستی
تا اساطیر نبض هایم باشی
آنقدر مرا بردی که
هندسه زندگی ام عوض شد
آنقدر با من آویختی
که اهتزاز آزادی را پوستم صدا شد
دیگر رفتن یا ماندن تفاوتی ندارد
عشقت در رگانم ریشه بسته
تا شقیقه ی زمین می تپد
این عشق موج می زند
در شریان هایی که از اندام من میگذرند |