کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

                محمد طاها کوشان فریمونت کلیفرنیا
                            وقت جان دادن، فلاطون این دو حرف را گفت و رفت
                            حیف دانـــا مردن و افســـــوس نـــــــادان زیستـــــن!
 

 
 


بلی!
بنای زندگی انسان خاکی همین است تا دوباره تنش به خاک و روحش بر آسمان برود به فرموده مولانای بلخ:
ما زبالاییــم و بالا می رویــــم
ما زدریاییــم ودریا می رویــم
ما زآنجـــاو ازاین جا نیستـــم
مازبی جاییم وبی جا می رویم
لاالــــه اندرپـــی الالله اســـت
همچولا ماهم به الا می رویم
قل تعالواآیتیست ازجذب حـق
مابه جذب حق تعالی می رویم
خوانده ای انا الیــــه راجعون
تا بدانی ما کجاهــــا می رویم
کشتی نوحیـــم درتوفان روح
لاجرم بی دست وپا می رویم

روز جمعه به مسجد ابوبکر صدیق(رض) برای خواندن نماز رفتم و گفتند بزرگ مردی از تبار وارثین پیامبرما رخت سفر جانب بالا بربسته است و نماز جنازه را می خوانیم.
نام این مرد خدا را چنین گفتند: مولوی عبدالقدیر شهاب؛ مکثی نمودم و از گفتنی های پدرم در باره این مرد به ذهنم خطور کرد؛ او را من هرگز از نزیک ندیده بودم، از لابلای نوشته ها و رساله هایش می شناختم.
تا هستم ای عزیز ندانی که کیستم
روزی سراغ وقتم من آیی که نیستم
خودرا سرزنش کردم که چرا حضورا این بزرگ مرد را ندیده و از نزدیک فیض صحبت شانرا درنیافتم.
این مردی که تقریبا در هشتادسالگی کمپیوتر را آنقدر یاد گرفت که قلمش کیبورد کمپیوتر شد و این کار در بین علمای دینی ما به این سن و سال بسیار نادر است. یعنی که عالم دین حکمت های خدای کریم را که در آفاق از برکت دانش های ساینس و تکنالوژی بدست انسان افتاده می پذیرد و از آن استفاده بسیارشایسته ای می نماید.


مرحوم مولوی صاحب عبدالقدیر شهاب از علمای فراخ نگرِ انگشت شمار با پهنای دانش بسیار گسترده بود.
او در هر نوشته و رساله اش همانند معلم و استاد کارآزموده چند نکته را با زیریکی ویژه برای خواننده اش ارائه می کرد: یک اینکه اودقایق ادبیات فارسی و پشتو وعربی را نیک میدانست. دو اینکه در گزینش واژه ها بسیار دقیق بود. سوم نوشته ویا گفتارکسی راکه انگشت انتقاد می گذاشت بسیار با شیوه پسندیده فراخور دانش و استعداد آن نویسنده و یا گوینده با برهان و دلیل محکم با شرح روشن می نوشت. چهارم اینکه خواننده اش همیش از آن نوشته می آموخت.
مرحوم مولوی عبدالقدیر شهاب کابلی زاده ای دانشمند پاک نفس ویکی از خدام نیک نام قضایی میهن مان بود که روز ۱۶ سپتمبر ۱۹۲۲ در قریه کاریز قره باغ ولایت کابل در خانواده صاحب دانش بافرهنگ و مسلمان دیده به جهان باز نمود. پدرشان مولوی عبدالباقی و مادرشان بی بی حلیمه بنت مولوی غلام بهاوالدین خان.که ساعت ۲ بامداد دوشنبه ۲۳ جولای ۲۰۱۲ مطابق چهارم رمضان المبارک ۱۴۳۳ هـ ق برابر با ۱۳۹۱ هـ ش در شفاخانه ولی کییر هلت سیستم شهر پلزنتن کلیفرنیای شمالی به رفیق اعلی پیوست. جایگاه مرحوم مولوی صاحب عبدالقدیر شهاب در بین جامعه قضایی میهن خالی است. روحش شاد و روانش خشنود باد.
زندگی نامه شان را فرزند شان محمد نعیم شهاب راسا از کمپیوتر مولوی صاحب چاپ کرده و بدست من سپرد و منهم راسا آنرا بدون کوچکترین دست کاری برایتان می نویسم:
( من مولوی عبدالقدیر «شهاب» پسر مولوی عبدالباقی ساکن ولسوالی قره باغ ولایت کابل افغانستان تحصیلات خودرا ذیلا بپایان رسانیده ام: تحصلات ابتدائی خودرا نزد پدر مرحوم خود تا کتب ابتدائی علم فقه اسلامی و علوم صرف ونحو تحصیل نمودم.
در سال (۱۵) عمرم در دانشگاه دارالعلوم عربی شهر کابل داخل شدم و این دانشگاه را در مدت هشت سال بپایان رسانیدم، بعد از امتحان نهای دانشگاه، شهادتنامۀ نمبر اول از طرف آن دانشگاه درسال (۲۲) عمرم برایم داده شد.
دوره های ماموریت من:۱) نخست در سال (۲۲) عمرم بحیث معلم و استاد در دارالعلوم عربی کابل مؤظف شدم که این ماموریتم سه سال دوام داشت. ۲) در سال (۲۵) عمرم به حیث مدیر مدرسۀ قضات در وزارت عدلیه مؤظف شدم که این وظیفه پنج سال دوام داشت و در این مدت سه دوره فارغ التحصیلان مدرسۀ قضات، کمبود قضات محاکم را تکمیل نمودند و مدرسه منحل گردید و شاگردان باقیماندۀ صنوف آن مدرسه در مدارس وزارت معارف تقسیم شدند.
۳) در سال (۳۰)عمرم که مولوی قاری عبدالرسول مرحوم رئیس دارالعلوم عربی کابل تقاعد کرد، من بحیث رئیس دارالعلوم عربی کابل مؤظف شدم که این وظیفه سه سال دوام داشت.
۴) در سال (۳۳) عمرم، بحیث عضور ریاست دارالتالیف وزارت معارف مؤظف شدم که این وظیفه دوسال دوام داشت و دراین مدت کتب درسی صنوف مختلف مکاتب را دررشته های تفسیر و عقاید تالیف نمودم.
۵) در سال (۳۵) عمرم بحیث رئیس محاکم در دو ولایت میدان و غزنی مؤظف شدم که در هر ولایت سه روز وظیفه داشتم.
۶): در سال (۳۶) عمرم به حیث رئیس محاکم ولایات ننگرهار،کنر ولغمان مؤظف شدم که مقر ریاستم ولایت ننگرهار بود و دوسیه های محاکم ابتدائیه ولسوالی هرسه ولایت بغرض غور و تجدیدنظر بمن در ننگرهار فرستاده می شداین وظیفه سه سال یعنی تاسال(۳۸) عمرم دوام داشت.
۷) در سال (۳۹) عمرم به حیث معاون ریاست ستره قضایی تولنه و عضو شورای عالی قضاء آن ریاست مؤظف شدم که این وظیفه یک سال دوام داشت.
۸) در سال (۴۰) عمرم که ستره محکمه تأسیس شد در کورس مافوق لیسان ستره محکمه که فارغ التحصیلان فاکولته های حقوق و شرعیات درآن کورس تحصیل می نمودند بحیث استاد مؤظف گردیدم که این وظیفه دوسال دوام داشت. که عبدالرسول سیاف نیز از جملۀ محصلین این کورس مافوق لیسانس بود.
۹) در سال (۴۲) عمرم که کورس مافوق لیسانس خاتمه یافت بحیث رئیس اوقاف آن وزارت مؤظف گردیدم که این وظیفه تا سال (۶۰) عمرم،دوام داشت.
۱۰) در سال(۶۰) عمرم، سن من به تقاعد رسید بعد از یک سال تمدید در سال(۶۱) عمرم، به تقاعد سوق شدم.
امروز بنام مولوی عبدالقدیر شهاب در هیچ ولایتی قباله خانه یا زمین و باغ وجود ندارد. یک خانه ای هم داشته پیش از هجرت آنرا فروخته و خرچ راه نموده.
مولوی صاحب مرحوم در اولین کابینه حکومت اسلامی بیرون ازمیهن در پشاور، بحیث مشاور وزارت داخله نیز انتخاب شده بودند. در توضیع املاک زمین های دولتی در زمان شاهی عضو فعال آن کمیسیون بودند.
اولین مقاله ای را که مولوی صاحب در سن جوانی به جواب یکی از علمای دین وقت نوشته به روزنامه انیس وقت برای نشر سپرده بود، مدیر روزنامه گفته بود تا تخلصی نداشته باشی مضمونت را نشر نمی کنم؛ مولوی عبدالقدیر تلخص «شهاب» را برگزید و نوشته اش نشر گردید. مولوی صاحب شهاب به خواننده های خوش خوان مانند احمد ظاهر خانم قمرگل و بیلتون باعلاقه مندی گوش می داده.
ثمر دوبار ازدواج ماشأالله ده پسر و هشت دختر می باشد که همه به مدارج بالایی دانش و تکنالوژی آراسته شده اند.
بر علاه مقالات دری و پشتوی مرحوم مولوی شهاب در روزنامه ها ومجلات برون و درون مرزی آثار چاپی شانرا برمی شمریم:
دینیات صنوف ۵و۶
تفسیر صنف ۱۱
عقاید صنف ۱۲ (هر سه کتاب به دوزبان فارسی و پشتو). چاپ وزارت معارف وقت. کابل.
ترجمه و توضیح قصیده برده ، به دری.
ترجمه و توضیح فقه اکبر از امام ابو حنیف(رح) به دری.
ترجمه و توضیح وصیتهای شصت گانه حضرت محمد(ص) به دری.
کتاب تجوبد.
عرفان به زبان دری.
گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک به زبان دری.
رهنمای حج به دری.
قوانین میراث- نظر به شرعیت اسلام به دری.
ترجمه قبر اولین منازل آخرت. (نه رساله اخیر چاپ امریکا به پول خود شان به همکاری مجله فقه )
قانون شریعت اسلامی به اساس مذهب امام ابوحنیفه(رح) ناتمام. امید واریم که این اثر مهم و گران بها را فرزندانش هرچه زود تر چاپ و بدسترس هم میهنان قراربدهند.
در فرجام امید داریم که خدای یگانه خدماتش را در راه نشر و پخش دین اسلام بپذیرد و تقصیراتش را بخشده دربهشت برین مکانش دهد و به بازمانده هایش صبر و تحمل این مصیبت را ارزانی فرماید. آمین.
 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۷۳،          سال    هشتم،        اسد   ۱۳۹۱ هجری خورشیدی                    ۰۱ اگست      ۲۰۱۲ عیسوی