کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
پیوست به طرح نافرجام قیام – کودتای ۱۳۲۹*


نصیرمهرین
 
 
 


محمد ابراهیم گاوسوار
حق طلب جسور
۱۲۹۴-۱۳۶۱ش
( متن فشرده )
 

درقسمت های پیشتردرجملۀ اعضای هیأت رهبری حزب اتحاد، نام ابراهیم معروف به گاوسوار را دیدیم. تأمل برروی زندگی او نشان میدهد که ازچهره های جالب وجذاب تاریخ چند دهۀ پیشین افغانستان است. درسیرزندگی او درد و رنج ناشی ازستمگری برمنطقه ومحل بودوباش او را چنان می نگریم، که گویی همزادان او ومردمان بیشماری بوده اند. درجوانی، دست به مقاومت وجسارتی یازیده که کمتر کسی را درچنان سطحی سراغ توان کرد.خیزشی که به قیام ابراهیم گاوسوار شهرت یافت. . .

 

پیش ازآنکه به آن مقاومت بپردازیم، لازم است که اشاره یی به لقب گاوسوار نماییم .زیرا دور از تصور نیست که برخی از خوانندگان از وجه استعمال آن بی اطلاع باشند. در این مورد دو سخن را میاوریم :

نخست ازجناب پروفیسورشاه علی اکبرشهرستانی وبعد از جناب  داکتر امین زوری را شهرستانی مینویسد:

" بهتر است بدانیم که( ابراهیم ) چرا به نام «گاو سوار» شهرت یافته است؟ 

 درناحیۀ برگرشهرستان که درسمت شمال مشرق افتاده است،مردی میزیست به نام «امیرداد».

 ابراهیم کربلایی ازناحیۀ چرخ برگر که مردی سال خورده مگر هوشیار بود، در تابستان سال ۱۳۳۳ش برایم حکایه کرد و حکایه اش در فیتۀ تایپ ریکاردر کلاوس فردیناند استاد دانشگاه آرهوس دانمارک ثبت گردید. او گفت: 
امیرداد مردی دلاور بود، بر سر بازوان گاو ایستاده میشد و هرقدر گاو میدوید او را  فرو انداخته نمیتوانست و گاه که به «غاف» می رفت که آنوقت مقریک قطعه هزار نفری عساکر بود، گاو را زین زده  سوار میشد، ازآن رو او را «گاوسوار» می گفتند. 

دراثردرگیری باکوچیان ملاخیل کشته شد وپسرش «موسی» جانشین او بحیث ارباب قوم اَخی Akhiگزیده شد. و از او سه پسربجا مانده اند : ابراهیم، عرضی حسین و سلطان. . . " (۱)

 

جناب داکتر امین زوری مینویسد:
"
ابراهیم گاوسوار یکی از بزرگان و خوانین قوم هزاره بود . وی مردی بود چهار شانه که از بلندی قامتش اندکی میکاست. روی مهتابی وچشمان سبزگونش خیلی نافذ جلوه میکرد. همیشه بشاش خوش خلق وخوش معاشرت بود. اکثراً جهت صحبت با ما به اطاق پدرم ( خواجه محمد نعیم خان زوری ) می آمد. برای او کسی بعنوان پایواز به دیدنش نمیامد. تنها کودکان خرد سال را میگذاشتند داخل محبس شوند. زیرا ورود بزرگسالان ممنوع بود.فرزندانش در دایزنگی بودند. آمدن ما در آنجا مانند پایوازی بود که نزد خودش بیاید. اکثر مردم از شنیدن نام بچۀ گاوسواربی مهابا به وحشت میافتادند اما این مرد برعکس شهرتش بسیارمهربان وخلیق بود.روزی ازش پرسیدم که چرا او را بچۀ گاوسوار میگویند؟ مانند همیش با روی خندان جواب داد :« روزی حاکم دایزنگی پدرم را که ملک قریه بود نزد خود فرا خوانده بود. چون در همان ساعت خری ویا اسپی حاضر نبود، نا چار بر گاوی سوار ونزد حاکم رفت. همین یک بار سواری گاوکافی بود، که او واسلافش به گاو سوار معروف شوند. . .» "(۲)

 

 

قیام گاوسوار

 

محمد نادرخان پس ازتصرف قدرت شاهی، چند بار با شورشهای مردم روبرو شد. پس از مرگ او که قدرت بیشتر دردست صدراعظم محمد هاشم خان بود، بازهم شورشها مشغلۀ حکومت بود.شورشهای کهدامن وکوهستان، پکتیا،زمینداورقندهار،غلجایی، مناطق مرکزی،صافی ننگرهار ؛ هرکدام همراه با ا نگیزه هایی از نارضایتی مردم، به گونۀ مسلح صفحاتی از درگیری های حکومت ومردم آن مناطق را رقم زده است. سوگمندانه از جزییات آن شورشها  نبشته های مشرحی دردست نداریم. درآثارمؤرخین ما که به سالهای حاکمیت محمد نادرشاه وپسرش محمد ظاهرخان عطف نموده اند، از آن شورشها اشاره های کوتاهی رفته است. که البته با توجه به روحیۀ کلی آثار، آن اشاره های کوتاه  وحاشیه وارمیتواند توجیه پذیر باشد. از شورشهای شمالی وکهدامن که متعاقب پیمان شکنی وتشدید ستم بر مردمان آن دیار افروخته شد تا حدودی مدارکی در دست است، اما پیرامون شورش مردم غلجایی، پکتیا، وصافی ؛ محتاج پژوهش لازم وبیشتری هستیم. حتا دربرخی موارد، تفاوت هایی درگزارش شورشها رامی بینیم . بطورمثال پیرامون شورش مردم دریخیل جدران پکتیا، ارزیابی ونظرمیرغلام محمدغبار این است که غلام نبی خان چرخی در آن دست داشت(۳). اما میرمحمد صدیق فرهنگ، دست چرخی را در آن دخیل نمی بیند.(۴)

 

گزارش قیامی که به گاوسوار شهرت یافت، دارندۀ این ویژگی است، که گزارشگران توحید نظر دارند. انگیزۀ قیام را در این نبشته بنگریم :

 

" هنگامیکه محمد هاشم خان صد راعظم عموی ظاهر شاه فرمانی را صادر کرد که ازتمام حیوانات و مواشی شیردهنده ء مناطق هزاره جات سالانه مالیه روغن بطور سرانه حواله وتحصیل شود. این اقدام دولت زنده گی را برای مردم این ساحه دشوارو غیر قابل تحمل میساخت چون مردم قدرت تحویل مالیه سالانه روغن را نداشتند و قسمت زیادی از مردم هزاره مجبور میشدند تا در داخل ویا به کشور های همسایه مهاجر و متواری گردند.برای پایان دادن به این وضعیت طاقت فرسا محمد ابراهیم خان گاو سوار با پشتیبانی و اشتراک وسیع مردم ولسوالی شهرستان قیام را از اولقان مرکز ولسوالی آغازکردو اولقان را تسخیر نمودند...

بعدآ قیام کننده گان زیر رهبری ابرا هیم خان گاو سوار حکومت کلان پنجاب را به محاصره گرفته و تقاضای خود ها مبنی بررفع ولغو مالیه روغن از بالای مردم هزاره را برای حاکم کلان پنجاب ارایه کردند و حاکم کلان پنجاب درخواست قیام کننده گان را به کابل مطرح نمود که بزود ترین فرصت جواب خواست قیام کننده گان را ارسال نمایند.بالاخره هیآ تی از کابل بریاست والی محمد اسمعیل خان ما یار همراه با یکتعدا د از شخصیت های سر شناس و روحانی هزاره به مرکز حکومت کلان پنجاب اعزام گردید. این هیآت بعد از مذاکرات طولانی با رهبری قیام کننده گان و اخذ هدایت از مر کز ,دولت فیصله نمود که مالیه روغن را از بالای مردم هزاره رفع ولغو نماید. بدین تر تیب قیام کننده گان موفق شدند که این باری سنگین را از بالای مردم هزاره جات بردارد. . . " (۵)

 

 

یکی ازپیشنهادات هیأت اعزامی این بود که چند تن از رهبران قیام به کابل رفته، صدراعظم وشاه را نیرملاقات نمایند. به رغم بی اعتمادی وبی اطمینانیی که بالای حکومت وجود داشت،گاوسوارآن پیشنهاد را پذیرفته وارد کابل گردید. تردید نتوان داشت که موجودیت نیروی قیام کنندگان به او این اطمینان را می بخشید که هرگاه حکومت بد عهدی کند، قیام دامن بیشترمیگسترد. حکومت نیزدرهراس بود. و این عقب نشینی  نسبی بیشتر به مصلحت حاکمیت بود. وبا آنکه اندکی ازتشدید ستم وفشار مالیات روغن کاست، ولی نباید فراموش نمود که ابعاد ستم به شمول بارهای تاریخی، اجتماعی ومذهبی آن همچنان بردوش مردم بود.همان ابعادی که نگفتن وننوشتن آن ازطرف مؤرخ ونویسنده،بر دوش وجدان او سنگینی خود را حفظ میکند.

ابراهیم گاوسواردرکابل میزیست. اما با نا آرامی. زیرا پایان یافتن مالیات روغن پایان مظالم درجامعه نبود. این است که با ایجاد پیوند های جدید با افرادی که بنابر برداشت معین خویش،در پی برانداختن ظلم وبیعدالتی بودند، پیمان بست. . . 

گاوسوارنیزبیش از۱۴سال عمرخویش را درزندان دهمزنگ به سربرد. پس ازرهایی اززندان درسال ۱۳۶۱ وفات یافت (۶ )

 

 

توضیحات و رویکردها

*- متن بالا درواقع صورت اقتباس و بهره گیری از نوشته ها و فراورده های قلمی چند هموطن را دارد.

۱-ابراهیم گاو سوار، نوشتۀ پروفیسر شاه علی اکبر شهرستانی. نوشتۀ یاد شده توسط  جناب داکتر ثنا نیکپی فرستاده شده است.

۲- داکتر امین زوری. نهضت تاریخی اثر انتشار نیافته

۳- غبار. افغانستان درمسیر تاریخ جلد دوم. ص ۱۱۸

۴- فرهنگ. افغانستان در پنج قرن اخیر. ص۴۱۵ چاپ دوم. پشاور

۵- عوض نبی زاده در سایت آزادی

۶- پیرامون محل وفات او در چند منبع دیده شده، تفاوت هایی به چشم میخورد: به قول جناب عوض نبی زاده "محمد ابراهیم خان گا وسوار در سال ۱۳۶۱ هجری – شمسی در شهر پلخمری پدرود حیات گفت ".تارنمای جام غور - ۲۸ماه – دسامبر – سال – ۲۰۰۸ – میلادی. به نقل از azaranica

 

داکتر امین زوری محل وفات او را هزاره جات مینویسد و در وبلاگ انجمن فرهنگی تکوین .سیاح انلاین ، به قلم روح الله خالد، ضمن نوشتۀ مفصلی، محل تبعید گاوسوار غوربند پروان وسال وفات او ۱۳۶۰ نوشته شده است.

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۷۳،          سال    هشتم،        اسد   ۱۳۹۱ هجری خورشیدی                    ۰۱ اگست      ۲۰۱۲ عیسوی