تو که آتش بیار شعله های جنگ سرد استی
سر صبحانه قرمز، ظهر سبز و شام زرد استی
مرا با رنگهای نا مردای کشتی و اما
چه مرگت شد که حتی باخودت هم در نبرد استی
تو گفتی، در سفر تا ساحل دلبستگی هایت
زن دریا دل و دریا نفس، دریا نورد استی
برای اعتیاد و زخم های باز تنهایی
روان درمان عاشق، نسخه های ضد درد استی
چه مرگی شعله زد جریان گیسوی خیالت را
که در اوج زنیت، در توهم های مرد استی
خطر کردم که بنشینی در آغوش غزلهایم
کسی عمرن نگوید گلفروش دوره گرد استی
گوتنبورگ 22 جولای 2012 |