کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
ای رهرو راه‌های دراز


از داکتر رووف روشان
 
 
 

 
ای رهرو راه‌های دراز
از سرزمین مادرم
از بلندی های شفاف می‌ آ یی‌
آیا آسمانت هنوز نیلی‌ است؟
رودهای خروشانت
ابرهای بهارانت هنوز غرش دارند؟
آن آسیابان پیر
که گرد گندم ابروانش را سپیدتر میکرد
آن سوار چابک
و آن بزرگر
هنوز در کارند؟
آیا دخترک نوزاد کوهستان
چندان بزرگ شده است
که از لای صخره ها
لا له بچیند؟
آیا دیده یی‌ لا لهٔ سرخی‌ را
که بر مو های پریشانش زده باشد؟
آیا آن گادیوان اسپ سپید
که بر گوش های اسپش
پوپک های اناری زده بود
که زنگ گادی اش
کاسه برنجی‌ بود
و آهنگ آن مستانه
هنوز قمچین دراز گل گلی‌ اش را میجنباند؟
ای رهرو راهای دراز
بمن از جفا های سفر
از کندی زمان
از شتاب زمان
از اژدر های سر راه
ازریزش خون
از برف بی‌ امان
از دشت های سوزان
از وحشت بنی‌ آدم
از کینه از نفرت
از همه چیز بگو
ایا رهرو راهای دراز
و آنگاه بمن از عشق بگو
از تپش دل
از رقت احساس
ای رهرو راهای دراز
دمی‌ کنار من بنشین
من برایت از خوشبوترین میوه ها
شربتی‌ میسازم
خستگی‌ راهت را بزداید
ای رهرو راهای دراز
بمن قصهٔ دراز آدمی‌ را بگو
فریمانت، کلیفورنیا
دلو ۱۳۸۹

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۷۲،          سال    هشتم،        سرطان/اسد   ۱۳۹۱ هجری خورشیدی                    ۱۶ جولای ۲۰۱۲ عیسوی