ديباچه !
بدون شك هرپديده ي مدرن وتكنولوژي جديد كه به صورت امروزي آن ما استفاده مي كنيم ، شكل اوليه آن بسيارابتدايي بوده است ولي آرام آرام تكامل يافته وبه شكل امروزي به دست ما وشما رسيده است .
به طورمثال؛ همين موبايل كه به دست ما وشما اينگونه استفاده ميگردد شكل تكامل يافته ي وسيله ي است به نام تلفن كه مي گويند با هدف خبررساني اختراع شده است وشكل اوليه ي آن به صورت يك سيم درازبوده كه ازدوطرف آن دونفرباهم خبري را مخابره مي كرده اند . ولي رفته رفته چنانكه مي بينيد ، به شكل موبايل تبديل به زيورآلات شده وبيشتربعنوان وسيله زينتي براي زنان كاربرد دارد ونيز درسايرموارد بعنوان دوربين عكاسي ، راديو، ويدئو، ساعت وغيره ازآن استفاده ميگردد .
اصل مبحث !
مبحث اصلي امروزما "نهضت ادبي تشنابيسم" وروند تكاملي آن تا "نهضت ادبي فيسبوكيسم است". تشنابيسم برگرفته ازكلمه تشناب است . تشناب مكاني بوده است كه دربعضي ملل فارسي زبان به آن دستشويي مي گويند ودرملل مغرب زمين به آن توالت ميگويند واما عرب ها آنرا بيت الخلاء گويند .
اين مكان درابتدا براي آن مهم اختراع گرديد كه چنانچه كسي را دل پيچه گرفت داخل آن رفع ضرورت كنند چون درقديم مردم ازاينكه درمكاني عمومي مثل درياي كابل ودرملاء عام تنبان شان را پايين كشيده خودشان را سبك كنند ، احتمالا مي شرميدند . ولي رفته رفته كاربرد اصلي خودرا ازدست داد وبا هدف استفاده ي بهينه ازآن، ابتدا ازدروازه وديوارهاي آن بعنوان روزنامه ديواري استفاده گرديد كه درآن پيام ها ، شعارها واخبارسياسي نشرمي شد وهمچنين بعضي گروه هاي انقلابي، مواضع سياسي شان را ازداخل تشناب دربرابرحاكم زمان ابرازمي داشتند . شعارهايي ازقبيل :" مرده باد احمد كچل ،زنده باد محمود چتل " ازهمان زمان ها درچنين مكاني رواج يافت . دراين ميان گاهي خبرهاي خانمان براندازي به اينگونه كه ؛ "دخترفلاني فلان كاررا مي كند" ويا ؛"من زن فلاني را چكاركردم " نيزسرخط نوشته هاي تشنابي شد . با گذشت زمان
وبا توجه به روي كارآمدن "روز والنتاين" كه درفارسي به آن روزعشاق يا عاشقان مي گويند ، وازطرفي ممنوعيت برگزاري روزعشاق ازسوي شوراي علما دربعضي حوزه هاي جغرافيايي ، ازجمله سرزميني كه نگارنده زندگي مي كنم ، دروازه هاي تشناب كاربرد عاشقانه نيزپيدا كرد . بدينگونه بود كه اولين دفعه يكي ازعشاق دلسوخته عكس يك قلب خوني را كه ازوسط آن تيري گذشته بود روي دروازه تشناب به تصويركشيد .بدينصورت كساني كه عشق شان به جنون نزديك ميشد تنها راه بيان احساسات عاشقانه شان را ديوارتشناب مي دانستند وبا جمله كوتاهي مثل ؛ "من دخترخليفه مراد قصاب را دوست دارم " خودشان را تخليه عشقي مي كردند . ازهمين رهگذربود كه جملات قصاري مثل ؛ "پدرعاشقي بميره ، اوف برتو اي روزگار " تا جملات موزوني شبيه به ؛ "عاشقي بد درديه،..." ازهمين مكان رواج پيدا كرد . ودربعضي نسخ آمده است كه ترانه معروف ؛" من آمده ام كه عشق فرياد كنم،.." ازهمين تشناب هاي
مكان هاي عمومي سربه آسمان كشيد . بنابراين مي توان ادعاكرد كه قبل ازديوان هاي معروف ليلي ومجنون وخسرووشيرين ، عاشقانه سرايي درتشناب رواج داشته وعاشقان سوزدلشان را همراه با شاش درتوالت خالي مي كرده اند . دركناراينها دروازه هاي تشناب هاي عمومي رفته رفته به صفحه اي براي افشاگري نيزاستفاده گرديد . برروي دروازه هاي به جا مانده ازاماكن عمومي جملاتي به اين مضمون به مشاهده رسيده است : "بچه فلاني به بچه بهماني چيزداده است" يا "مولوي مراد خان بي ريش زنكه بازدرجه يك است و..." بعضي محققين مدعي اند كه ويكيليكس با الهام ازهمين دست نوشته هاي افشاگرانه درتوالت ها كارش را شروع كرد وبعد ها خاك بادي به راه انداخت كه ازاثرآن خانه خيلي ها خراب گرديد وجنبش ويكليكس شكل گرفت .
با مرورزمان، تعدادي نقاش ، شاعروطراح با استفاده ازفضاي رمانتيك وحس برانگيزداخل توالت ، ذوق هنري شان را تبارزدادند .آنها كه به علت جو خفقان قبل ازرنسانس نمي توانستند آنچه درسرداشتند را دربيرون ودرملاء عام فرياد كنند ، دروازه وديوارتوالت را يگانه جايگاه نشروپخش افكارممنوعه اختياركردند . با گذشت هرروز، يك تعداد ازاين افراد چنان به اين كارعادت كرده بودند كه ذوق هنري شان فقط درتشناب وبه هنگام رفع ضرورت تحريك ميشد وميتوان ادعا كرد كه تشناب منبع الهام هنري يك سبك خاص ادبي شده بود .
اين روند رفته رفته به يك جنبش هنري تبديل شد كه بعدا به آن " نهضت ادبي تشنابيسم " نام نهادند ودربعضي نسخه هاي قديمي تر، به اين نهضت"ادبيات آب ريزگاهي" نيزگفته اند . بدينگونه است كه ادباي سابق ، دركنارادبيات پايداري ،ادبيات مهاجرت وادبيات جنگ ازآن به عنوان "ادبيات تشنابيسم" يا "ادبيات آبريزگاهي" ياد كرده اند .
دراينكه وجود اين گونه ادبيات باعث رفتن انسان به بيت الخلاء مي شده است يا برعكس وجود بيت الخلاء باعث شكل گيري اين نهضت شده است ، هنوزبين محققين اختلاف نظروجود دارد وبحث فلسفي عميقي است شبيه به پيدايش مرغ وتخم مرغ . بعضي معتقداند اززماني كه انسان احساس نيازبراي رفع حاجت نمود ، اين نهضت نيزوجود داشته است . درمقابل ، بعضي ازدانشمندانِ طرفدارمكتب ادبي تشنابيسم ، معتقداند كه وجود اين نهضتِ ادبي، باعث رفتن انسان ها به بيت الخلاء مي شده است . با توجه به اين دونظريه ، مي توان با ضرس قاطع ادعا كرد كه دردرازناي تاريخ، نقش اين نهضت ادبي دررفتن انسان به بيت الخلاء ، كمترازنقش آب ونان نبوده است .
آنچه مسلم است اينكه نيازانسان براي تخليه، ذاتي وفطري بوده است ولي دراكثرموارد عواملي مانع اين نيازيعني تخليه آدمي مي شده است . مثلا تصويركشي ازاندامِ برهنه وتن هاي عريان يك نيازِممنوع بوده است ، ولي اين نياز، براي اولين دفعه روي دروازه تشناب ها آنهم به صورت سه بعدي پا به عرصه ي وجود گذاشت . وازآنجا كه تصاويرشرمگاه هاي بدنِ انسان درتشناب ها بيشترشكل هندسي داشت وبا قلم خودكاررسم ميشد ، مي توان ادعا كرد كه مكتب كوبيسم ازتشناب هاي عمومي پايه گذاري شده است . چراكه درمكتب ادبي تشنابيسم ، انسان تركيبي از ابزارآلات جنسي وزيرتنباني به شكل هندسي است . پيكاسوكه آدم بيكار و يلاگشتي بود ، براي اولين بار وقتي علاقه مند به نقاشي گرديد كه درسفري به يكي ازكشورهاي منطقه - احتمالا كشوري بوده است درحوزه جغرفيايي ما وشما - گذرش به يك توالت عمومي افتاد . اوكه به شواهد تاريخ ،
علاقه شديد به زنان داشته است ، براي اولين باربود كه تن عريان يك زن را برروي ديوارو به نوشته ي بعضي نسخه ها ، روي دروازه تشنابي درخاورميانه ديد . پيكاسو وقتي ديد تن برهنه ي يك زن با قلم خودكاربيك، با چي زيبايي روي ديوارتوالت كشيده شده است ، دريك آن حس تعجب او تا سرحد درآوردن شاخ برافروخته شد . گفته مي شود پيكاسو با ديدن اين تصوير، خودش را خراب كرد و چون دراين سرزمين هنوزحمام اختراع نشده بود ، با همان حال خراب به كشورش برگشت. پيكاسو كه با الهام ازتوالت ،علاقه شديدي به كشيدن تن عريان پيدا كرده بود حرفه ي نقاشي را درپيش گرفت وبدينگونه نقاش بزرگي شد وبعد ها پايه گذارمكتب كوبيسم نام گرفت . ازاين رومي توان گفت ؛ "نهضت ادبي تشنابيسم" درخرابي اخلاق پيكاسو وايجاد مكتب كوبيسم ، نقش به سزايي داشته است .
اين نهضت ادبي هرچند درادبياتِ بيشترملت هاي دنيا كم وبيش تاثيرداشته است ، اما جدي ترين وكامل ترين شكل خودرا درادبيات كشورهاي منطقه خصوصا حوزه زبان فارسي پيداكرده است . نيروي شكل دهنده وخلاقه آثارتشنابيسم بيش ازهرچيزتخيل است . هنرمند اين نهضت ادبي به آنچه كه درواقعيت دسترسي ندارد دريك لحظه رفتن به تشناب، با استفاده ازقدرت تخيل آنچه را درسرمي پروراند، بردروديوارتشناب مي ريزد . دراين گونه ازادبيات، اصول وقواعدي وجود دارد كه اساس آنرا ابزارآلات زيرناف تشكيل مي دهد كه كمتردرديگرمكتب هاي ادبي كاربرد دارد . ذهن هنرمندان اين مكتب درفضاي بسته ي تشناب خود را آزاد ورها احساس كرده با استفاد ازقدرت تخيل ، جايگاه و وظيفه ي تك تك ابزار آلات زيرناف ، چي مردانه وچي زنانه ي آنرا معرفي كرده ، همچنين ارتباط آنها را با يكديگربه صورت رمانتيك ، درقالب نقاشي وشعروجملات قصاربيان مي
كند .
ادبيات تشنابي كه دربعضي متون به آن ادبيات بند تنباني نيزاطلاق مي گردد ، كم كم چنان رشد كرد كه فضاي تنگ تشناب گنجايش كافي براي سيل ابداعات وتراوش هاي هنري زمان را نداشت . هرچند كه بابه ها ومستخدمين پارك ها ، مساجد واماكن عمومي هرروز روي ديوارها ودروازه هاي تشناب را با صابون كيسه مال مي كردند، ولي فايده نمي كرد واين جريان همچنان راه خودش را درقلب وذهن انسان هاي تشنه بازكرد . گفته مي شود درمبارزه شبانه روزي با اين گونه ادبيات وبا هدف سركوب موج فراگير"نهضت ادبي تشنابيسم " بود كه شعارمعروف : "برپدرومادرهركسي كه اينجا بنويسد" خلق شد .
اقبال عمومي به اين نوع ادبيات چنان بود كه نه تنها اينگونه تلاش هاي مذبوحانه درسركوب اين جنبش از روند آن جلوگيري نتوانست ، بلكه رفته رفته كاربران وپيروان اين طريقه ادبي را برآن داشت كه ازحصارتنگ تشنا ب ها برآمده صدايشان را درفضاي وسيع تري فرياد كنند . چنين بود كه "فيس بوك" براي اولين دفعه وبا هدف تقويت وبالندگي ادبيات تشنابي درفضاي انترنت به وجود آمد . دراين راه صد البته كه انترنت نيزكمك زيادي كرد وباعث شد ادبيات تشنابي ازچهارديواري تنگ وتاريك به فضاي مجازي فيس بوك عرض اندام كند . برخلاف توالت كه زنانه ومردانه داشت ، درفيس بوك اين ديوارفروريخت وبا زدن يك " لايك " تا عمق جان يك زن فيس بوكي مي توان نفوذ كرد . برعلاوه ، روي دروازه توالت تقاشي ها درفضاي تاريك، با طبيعت خلوت طلب انسان همخواني داشت وتا حد زيادي هنرمند را ارضا مي كرد ودرعين حال هيچگاه نمي شد به
هويت خالق يك اثرپي برد .ولي درفيس بوك همه چيزشفاف است ونمايان ، برعلاوه هنرمند ، ميشود تمام ابعاد يك شيء ممنوع را به چشم ملت زد. اشعاروكلمات قصاري گفت كه فقط مي تواند ازيك ذهن مملو ازمخلفات تشنابي تراوش كند ، مثل اين شعر : خلق را خرساخته مردم سواري مي كني . ديگ قوم بي پدررا خوب سرپوشي بلي .(صفحه فيس بوك . جلد هزاروچند . پست امروز)
برخلاف فضاي رمانتيك تشناب كه مي شد هرگوزي را درخفا زد وهرتصويري را درپشت درهاي بسته كشيد ، درفضاي فيس بوك ، مردم بدورازپرده ي حيا ودروازه شرم ، درفضاي آزاد خودش را عريان كرده چيزهايي مي سرايند كه درقوطي هيچ عطاري نيست . بدينگونه هربادي كه ازذهن هنرمند اينگونه ي ادبي تراوش مي كند بوي آن درسراسردنيا استشمام مي شود . به اين خاطراست كه فيس بوك رفته رفته جايگاه تشناب هاي عمومي را مي گيرد . با اين تفاوت كه زنانه مردانه ندارد .
لازم است بدانيد كه مكتب ادبي فيسبوكيسم ازاين نظركه تابع هيچ قاعده وقانوني نيست ، پيرو مكتب سوررئاليسم مي باشد ولي ازاين نظركه معتقد به آزادي بي قيد وشرط مي باشد الهام گرفته ازمكتب اگزيستانسياليم است .
روند رو به رشد "نهضت ادبي تشنابيسم" كه حالا به صورت "فيسبوكيسم" جولان مي دهد، اگربه همين صورت پيش رود ديري نخواهد گذشت كه فاتحه ي همه ي مكتب هاي ادبي ديگرازقبيل ؛ رئاليسم ، رمانتيسم ، ناتوراليسم ، سوررئاليسم وغيره مكتب هاي ازمد رفته وكهنه را بايد همه باهم درفيس بوك بخوانيم .
درپايان به يكي دوجمله به صورت نمونه از متوني با ادبيات فيسبوكي توجه كنيد:
"من با شما هم نزرهستم . اين وتن فروش ها بايد به سذاي عمل شان برسد "(تفسيروترجمه اين جمله به عهده خواننده عزيز)
سرخط خبر: ملكه بريتانيا درزيرباران شديد مثل موش آب كشيده شد ...
والسلام
۱۴ جوزا ۱۳۹۱ هرات |