من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی در لفظ دری را.
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
شناخت فرهنگ و فرهنگ آوران تنها افسانه ی برای بازگویی و سرگرمی برای کودکان نیست،بل دستیابی بر متن هایی ست که مایه ای سربلندی، قدرت وتوان مادی ومعنوی ما می گردد
.
به باور فردوسی بزرگ:
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دلِ پیر برنا بود
با این باور، ابتکار« کانون فرهنگی افغان های استراسبورگ» و تلاشِ دوست فرهیخته و فرهنگ پرورم، نصیر مهرین را در راستای شناختِ حکیم بزرگ وشاعرمتکلم،ناصرخسرو می ستایم وآن را رویکردی می دانم در راستای شناخت بهتر حجت خراسان« ناصر خسروی قبادیانی، بلخی».
برای من، جای افتخار است که پژوهشگرو دوست فرزانه ام، ولی پرخاش احمدی، بار سنگین این رسالت، بررسی وشناخت را به دوش دارند.
پیشاپیش برای ایشان وشماری از فرهیخته گان گرد آمده در این همایش، درود گرم می فرستم ودست شان را صمیمانه می فشارم.
شناخت فرهنگ وفرهنگ آوران، کار امروز و فردا نیست. روند وروالی پیوسته ،نظامند ومتداوم می خواهد. با آن هم، به این باورم: با شناختِ متنوع ومتکثر، می توان براین امر بنیادین و اساسی دست یافت. در صورتی که این شناخت ، بربنیاد و پایه هایی تفکر امروزین استوار باشد و از پرویزن نگاهِ خلاق واندیشه ی انتقادی امروزین عبور کرده باشد.
ناصر خسرو بلخی،برای من، تنها شاعر، متکلم دیروز وهزار سال پیش از امروز نمی باشد، چراکه ناصر خسرو، متن نگاریی ست که با شبکه ای از آگاهی هایی جغرافیایی، تاریخی، فلسفی، ادبی و دینی، زنده وماندگار است.شاعر و نویسنده ای که نویسنده گی را به مفهوم امروزینش در گستره ها و شبکه هایی مختلف علوم وهنرمتعدد پی گرفته است و به متن و نویسنده گی، روان و پیوند به ویژه اجتماعی برقرار کرده است.
.
بی درنگ باید افزود: نظریه ی انتقادی ذاتن تکثر گرا است. نظریه ی انتقادی طیف متنوعی از روش ها ودیدگاه های ممکن را در اختیار ما می گذارد.تا به آن وسیله، نه نتها محصولات فرهنگی بلکه زمینه های اجتماعی، سیاسی،تاریخی، جنسیتی، قومی آن را تحلیل کرد.
در پایان، شما فرهیخته گان این همایش را با سروده ای از نگارنده ی این متن، به خدای قلم و خرد می سپارم.سرشار از عشق و فرهنگ باشید
لبخند سبز
من از تبارمهرِخراسانیم هنوز
آن شب چراغ، شاعرِیمگانیم هنوز
از شش جهت گذارحضورم ببسته اند
تبعیدی مهاجرِ عصیانیم هنوز
لبخند سبز وصبح دروغین ثمر نداد
برشاخسار شوکت سامانیم هنوز
کشتند آفتاب وپیامِ سپیده را
با صد بهانه در دلِ طوفانیم هنوز
.از شعله های سرکش امواج عشق ما
مانده گلی به یاد شگوفانیم هنوز
سالار عزیزپور
سه شنبه، بیست وششم جون/ دوهزاردوازه میلادی/ مونشن/ المان.. |