کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

              پرتو نادری
                                          جعل در دایرة المعارف
                                                              بیایید دندان¬های اسب را بشماریم!
 

 
 


در آن روزگاری که بازار بحث¬های فلسفی دریونان باستان بسیار داغ بود و همه روزه فلسفه دانان بسیارگوی در هرکوی وبرزن به بحث و استدلال می پرداختند، گروهی نیز بیناد فلسفه یی را پی افگندند که استوار بر شمار دندان های اسب بود.
گویند آن¬ها، همه روزه درجایی گرد می آمدند و بحث فلسفی خود را اندر باب تعداد دندان¬¬ها
ی اسب دنبال می کردند. گاهی هم که پای استدلال شان می لنگید سوار برخنگ خشم بریک دیگر می تاختند و نا سزا می گفتند. پیرمردی بود که آن اصحاب بزرگوار فلسفه را خدمت می کرد.¬ چای و آبی برای شان فراهم می ساخت؛ اما هر روزی که می گذشت بیهوده¬گی چنین بحث¬های بیشتر سبب دل¬تنگی پیرمرد می شد. مانند آن بود که او دیگر حوصله¬ی شنیدن چنین سفسطه هایی را نداشت. ناگزیر روزی رفت به بازار و اسبی آورد جوان که داندان¬هایش همه¬گان سالم بودند. پیرمرد اسب را به درختی بست و رفت به نزدیک آن فلسفه دانان پرخاشگر و گفت: ای اهل اقلیم بزرگ فلسفه و دانایی! مرا دل به شما بسوخت که این همه در پیوند به تعداد دندان های اسب بیهوده بحث و ستیز می کنید. رفتم به بازار اسبی آورده ام جوان واز شما می خواهم که بحث و مناظره را بگذارید و بیایید برویم تا یگان یگان دندان¬های اسب را بشماریم تا این همه اختلاف و پراکنده¬گی از میانه بر خیزد!
جماعت را از سخنان پیرمرد حالت دگرگون شد و بر او بر آشفتند که ای پیرمرد بی خبر از لذت فلسفه، تو چقدر گستاخی که یکی ویک بار بر بنیاد فلسفه¬ی¬ ما همجوم آوردی وآن را خراب کردی! پیرمرد را آ¬ن ¬قدرکوبیدند که از هوش رفت و او را از سرزمین فلسفه¬ی خویش بیرون انداختند و خودبر گشتند و بحث داندان¬های اسب را از سر گرفتند.
این حکایت از آن آوردم که واژه¬ی آکادمی یا اکادمی نیز از همان یونان باستان آمده است. گویند این لفظ از نام یکی از یلان اساطیری یونان گرفته شده که در شمال« آتن» سرزمین های فراخی داشته و آن سرزمین ها را اکادمی می نامیدند و افلاطون در آن مدرسه یی داشته است. گاهی هم گفته اند که اکادمی باغی بوده که افلاطون در آن فلسفه تدریس می کرده است، سخن آخر این که این لفظ اکادمی همان فرهنگستان فارسی دری¬است.
پس این اکادمی هرگونه ریشه¬ای که داشته باشد، همان جایگاه علم و فلسفه بوده است؛ اما آن جایگاهی که اهل « فلسفه¬ی دندان اسب» گرد می آمدند، جایگاه سفسطه و دروغ پردازی بوده و این سفسطه چیزی دیگری نیست به جز این که حقیقت و دروغ را به عمد درمی آمیزند تا به نتیجه یی نرسند و یا هم بخواهند به نتیجه¬ی دروغینی برسند که خود می خواهند. کاری که بخش دایرةالمعارف آریا« دانشنامه¬ی آریانا» اکادمی علوم افغانستان هر از گاهی انجام می دهد.
تازه گی¬ها در جلد نخست نشر تازه¬ی دایرةالمعارف آریانا گروه «فلسفه¬ی دندان اسب» کشف بزرگی را به نام خود تسجیل کردند، کشفی که جز بر بنیاد «علم افغانی» دیگر بر بنیاد هیچ علم و فلسفه¬یی میسر نیست. چنین است که این کشف که شگفتی همه¬گان را بر انگیخته جز در چنین دایرةالمعارفی دیگر در هیچ گوشه¬ی جهان ارزش نشر را ندارد؛ برای آن که سر انجام یونانیان خرد مند رفتند و پنجه در دهان اسب کردند وآن دندان¬ها را یگان یگان بر شمردند. با دریغ که گروه دایرةالمعارف آریانا تا هنوز درنیافته اند که دیگر دوران جعل فرهنگی وتاریخی نه تنها گذشته است؛ بلکه گذشت زمان از چهره¬ی هرگونه جعلی که حتا به دست هشیارترین جعال هم که صورت گرفته باشد، پرده بر می افگند. من به دست اندرکاران دیراة المعارف آریانا و به جناب رییس اکادمی علوم افغانستان و به جناب رییس جمهور کشور که یک چنین کشف بزرگی در دوران شفاف و زرین!!! او رخ داده است تبریک می گویم و به تمام دوستانی که پرچم¬بردار علم افغانی اند پیش¬نهاد می کنم که این کشف بزرگ را که نشان¬گر آتش جواله¬ی نبوغ اکادمی علوم افغانستان است بر کتیبه¬ی زرینی بنویسند و آن کتیبه را در چار راه فلسفه و دانش جهانی بگذارند تا جهانیان بر ما نخندند که ما در تکوین دانش و فلسفه¬ی جهان سهمی نداشته ایم!!!
دایرة المعارف آریانای اکادمی علوم با رمل اندازی های فلسفی در پیوند به تناسب نفوس اقوام گوناگون کشور به نتیجه یی رسیده و آن را چنان سند شرمساری تاریخی خویش این گونه به نشر رسانده است:
• پشتون¬¬ها62 اعشاریه 73 درصد
• تاجک¬ها، 12 اعشاریه 38 درصد
• هزفره¬ها، 9درصد
• ازبیک¬ها،6 اعشاریه 10 درصد
• ایماق¬ها، 2 اعشاریه 67 در صد
• ترکمن،ها 2 اعشاریه 68درصد
کمابیش پنج در صد دیگر می ماند به نورستانی¬¬ها، بلوچ¬¬ها، پشته ای¬ها، براهوی¬ها، شغنانی¬ها، هند¬هاوسیک¬ها، قزلباش¬ها، بیات¬ها، گوجر¬ها، قرغیز¬ها، مغول¬ها و...
ما درسرزمین شگفتنی انگیزی زنده¬گی می کنیم. سرزمین بی آمار. ما هنوز نمی دانیم که سالانه چند کودک به دنیا می آیند وچند تن می میرند. سرزمین که حقیقت باید بر مدار نیت سلطان و اریکه نشینان گفته شود نه بر مدار واقعیت های پیرامون. سرزمین که حتا در سده¬¬ی بیست ویکم هم همت و دانش آن را نداشته است تا شمار شهروندان خود را در فهرستی درج کند. زمانی که بحث از ایجاد شوراهای ولسوالی ها به میان آمد، گفتند افغانستان هنوز شمار نفوس ولسوالی های خود را نمی داند؛ اما با رمل اندازی های سیاسی پشت پرده¬ی سیاه، نفوس ولایت های را تعین کردند تا شمار نماینده¬گان ولایت ها در مجلس نماینده¬گان مشخص شود. حال نمی توان به یقین گفت که بر بنیاد چنین رمل اندازی های سیاسی و تفاهم های پشت پرده¬ چه مقدار حق شماری از ولایت¬های کشور زیرپا شده است.
این پرسش را می توان هم¬چنان مطرح کرد، در سرزمینی که هنوز شمار نفوس مجموعی آن معلوم نیست، چگونه می توان شمار نفوس اقوام گوناگون آن را پیدا کرد. این در حالیست که ما هنوز نام بعضی از اقوام خود را هم نشناخته¬ایم.
به گونه¬ی دقیق نمی توان فهمید که در پشت چنین جعلی چه اهداف و انگیزه¬هایی وجود دارد! باید دست اندرکاران دایرةالمعارف اریانا و مسولان اکادمی علوم به این پرسش پاسخ دهند. برای آن جعلکاران خود می دانند که ارقام ساخته¬گی و به دور از واقعیت است. درپیوند به نشر آمار و ارقام درعرصه¬های گوناگون حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یک کشور در دانشنامه¬ها ودایرةالمعارف¬ها نیاز به مراجه به منابعی¬است که مسوولیت پخش چنان آماری را بر عهده دارند.
آیا اکادمی علوم افغانستان در پیوند به این امر به « احصاییه¬ی مرکزی افغانستان» مراجعه کرده است؟ بدون تردید که نه! برای آن که هیچ یک از نهاد های مسوول نمی تواند تا بار یک چنین شرمساری بزرگ را بر دوش کشد.
رییس احصاییه¬ی مرکزی در گفتگو هایی با رسانه های داخلی و خاجی گفته است که احصاییه¬ی مرکز ی نه تنها چنین ارقامی را تایید نمی کند؛ بلکه آن را به حال کشور مضر می داند. آقای عبدالرحمان غفوری رییس اداره¬ی مرکزی گفته است که آن¬ها تا کنون در این ارتباط یعنی در پیوند به سر شماری سراسری کاری نکرده اند و آن ها نمی دانند که اکادمی این ارقام را از کجا کرده است!
بدون تردید که این امر یک اشتباه پژوهشی نیست؛ بلکه جعل¬ واقعیت است. آن هم در دایرةالمعارف که می تواند فردا برای دیگران سرچشمه¬ی تحقیق باشد. به پندار من این مساله¬یی نیست که بتوان از کنار آن همین گونه به ساده گی گذشت. نخست باید از دست اندرکاران دایرةالمعارف آریا و رییس اکادمی علوم افغانستان به گونه¬ی رسمی تحقیق شود که این ارقام غیر واقعی و دروغین را از کجا در آورده اند. اکر مرجعی هم است، آن مرجع از چه اعتبار عملی و پژوهشی بر خوردار است. این در حالی¬است که تا کنون در این جغرافیای بدبختی در افغانستان ، هیچ¬گونه سرشماری کامل و دقیقی بر بنیاد معیار های علمی صورت نگرفته است. چنین است که مرکز احصاییه افغانستان بدون یک سرشماری دقیق وسراسری نمی تواند در این ارتباط ارقامی را به نشر رساند. می پندارم که باید برای دایرةالمعارف آریانا باید جایزه¬ی بزرگی داده شود که چگونه آسان و ساده در چند دقیقه برنامه¬ی ¬بزرگ سرشماری کشور را تکمیل کرده ، نفوس کشور را مشخص ساخته و تناسب اقوام را معین ساخته است. وقتی که چنین است دیگرچه نیازی به موجودیت احصاییه مرکزی باقی نمی ماند.

جوزا ۱۳۹۱
شهر کابل
 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۷۰،          سال    هشتم،        جوزا/سرطان   ۱۳۹۱ هجری خورشیدی                    ۱۶ جون ۲۰۱۲ عیسوی