کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
در فراسوی خریطه های ریگ و آهن


برگردان حامد علی پور رضوی
 
 

مقدمه مترجم:
هموطنانی که در امریکا و کشورهای اروپایی زندگی می کنند به گمان غالب با بازی بولینگ (bowling) آشنایی دارند و گاه و بیگاه شاید درین بازی که آنرا "ورزش" می خوانند سهم هم گرفته باشند. تا جایی که بنده تحقیق کرده ام، این بازی سالهاست که در کشور های همسایه، ایران و پاکستان و تاجکستان، رواج داشته است. بازی بولینگ پایش را در افغانستان هم هم باز کرده است. این بازی در داخل سالون صورت می گیرد. هر بازیکن یک توپ سنگین را بر میدارد و آنرا در یک راه (لین) صاف به سرعت و شدت می غلتاند. هدف پایان انداختن ده میله چوبی (پین) است که در آخر این لین وجود دارد. در تاریخ آمده است که بعضیها معتقدند ریشه این بازی در مصر ۵۰۰۰ قبل از امروز یافته شده است. بعضیهای دیگر معتقدند که این بازی از آلمان آمده است و برای اولین بار در سالهای ۳۰۰ میلادی به عنوان یک عمل مذهبی انجام می شده است و بازیکنان معتقد بودند با زدن یک توپ به پین ها گناهان خود را می زدودند.
برای این بازی بوتهای مخصوص لازم است و بازیکنان این بوت ها را از سالون به عاریت می گیرند هرچند کسانی که به این بازی علاقه فراوان دارند و به صورت منظم بازی می کنند، بوت های خود را دارند. ترتیب دادن و نگهداری یک سالون بولینگ سرمایه فراوان لازم دارد. برای کسانی که مایلند در مورد این بازی بیشتر معلومات پیدا کنند این مقاله کوتاه می تواند مفید باشد.
آنچه در پی می آید ترجمهٔ مقالهٔ است در مورد ظهور این بازی در کابل، افغانستان. برای واژه ball طبعاً لغت "توپ" را استفاده می کنیم. ولی من عمداً درین مقاله لغات lane و pin را به رسم الخط فارسی نوشته ام و معادل فارسی دقیق برایشان نداشتم. Lane همان زمین صاف این بازی را می گویند، pin آن میله های چوبی را می گویند که توپ باید به آنها اصابت کند و آنها را بغلتاند.
                                                              حامد علی پور

 




در فراسوی خریطه های ریگ و آهن، دوازه لین برای رسیدن به افغانستان دیگر
نیویورک تایمز
۱۴ ماه می سال ۲۰۱۲
نویسنده: راد نوردلند
 


در عقب یک دروازه سیاه در قسمت مرکزی شهر کابل سالونی متفاوت از تمام مساکن این شهر، حتی متفاوت از همهٔ جاها در تمام کشور، وجود دارد.
این سالون برای تفریح مردم ایجاد شده است. مشروبات الکی در داخل آن ممنوع است و حتی برای منع این کار محافظینی در بیرون دیوارهای آهنین آن ایستاده اند و از داخل شدن هر کسی که کمترین علامه نشهٔ بودن را نشان دهد، جلوگیری می کنند. کسانی که داخل این سالون می شوند حتی باید قطی سگرت، بکسک و کلید و دیگر چیزهای را که در جیب شان است در یک قفسه قفل کنند. بعضی از کسانی که درینجا می آیند مسلح هم هستند. آنها باید تفنگ خود را درین قفسه قفل کنند و بعد داخل سالون شوند.
وقتی از بیرون به این سالون می نگرید، در دیوار هم یک لوحه ساده می بینید که در آن نوشته شده است Strikers. سالون از سرک عمومی کمی دورتر واقع شده است و در دور و پیش آن خریطه های پر از سمت و ریگ وجود دارد که اگر احیاناً کدام بمبگذاری صورت گرفت سالون تا حدی محفوظ بماند.
در داخل این سالون عالم دیگری بر پا است. اولین چیزی را که می بینید یک رستوران نظیف و بزرگ است. بعد از عبور از این رستوران، الماری های منظمی را می بینید که در آن بوت های مخصوص بازی بولینک در اندازه های مختلف به شکل منظم گذاشته شده است. بعد از آن دوازه لین بازی دیده می شود. تمام پین ها از نام کمپنی معتبر Brunswick را در خود دارند. توپ های رنگارنگ در لین ها دیده می شود. در قسمت بالایی لین یک علامت رنگی و روشن دیده می شود: تبلیغات تجارتی تان را اینجا بکنید.
به اولین سالون بولینگ افغانستان خوش آمدید!
ماجرای اینکه چگونه افغانستان نود و یکنیم کشوری است که کمپنی سترایکر افغانستان در آن بازی بولینگ را آورده است و سالونی مجلل ساخته است که در آن این بازی را با ده پین و به شکل بسیار مدرن آن می توان بازی کرد، داستان مسرت باری است که در افغانستان کمتر رخ می دهد. تا به حال به غیر از یکی دو حادثه ناخوش آیند، تمام مسایل به خوبی به پیش رفته است.
هرچند با آمدن این سالون افغانها برای اولین بار در خزان گذشته با بازی بولینگ آشنایی پیدا کردند، امروزه بیشتر بازینکان افغان هایند نه خارجی ها. این سالون توسط یک افغان سرمایه گذاری و آغاز شده است نه توسط یک خارجی و کمکهای بین المللی. برعلاوه، بنیانگذار این سالون یک خانم افغان ۲۸ ساله است به نام مینا رحمانی که در جامعهٔ که درمقابل زنها تبعیض های فراوان صورت می گیرد، توانسته است که ۲۵ مامور خود را که بیشتر شان مردهایند به صورت منظم اداره کند.
خانم رحمانی می گوید، "من می دانستم که برای من در مقام یک زن، رئیس تمام این مردها بودن کار مشکلی خواهد بود. ولی این حق من است و اگر آنها از داشتن یک زن به حیث رئیس خوششان نمی آید، خوب، من کاری کرده نمی توانم. رئیس من استم."
خانم رحمانی می گوید در شروع چند نفر از کارگران ازینکه برای یک زن کار می کنند خوششان نمی آمد. او تمام آنها را از کار برکنار کرد. به گفتهٔ خانم رحمانی، "من آنها را مجبور کردم که به اوامر من احترام بگذارند."

 

خانم رحمانی در پاکستان بزرگ شده است و بعد به کانادا آمده است. او با یک جوان افغان ازدواج کرده است و تا قبل از برگشت شان به کابل در ایالت تورانتو در کانادا زندگی می کردند.
رحمانی می گوید این زمستانهای طولانی کانادا بود که به نحوی فکر تاسیس یک باشگاه بولینگ را در ذهن او انداخت. درین زمستان ها به غیر از ورزش اسکلی و بازی بولینگ کار دیگری نمی شد کرد. او می گوید وقتی او و شوهرش به کابل آمدند اولین چیزی که متوجه شدند این بود که در کابل فرصت تفریح و وقت خوش گذراندن چقدر کم است. او می گوید، " در کابل جایی پیدا نمی شد که تمام خانواده، اولادها و خانم ها، بروند و وقت خود را در آن به خوشی بگذرانند."
رحمانی پدرش را که داکتر است و مادرش را که استاد دانشگاه است متقاعد ساخت که یک باب زمین را که در کابل داشتند بفروشند. خانم رحمانی یک میلیون دالر برای ایجاد این باشگاه خرج کرد. تمام وسایل بازی بولینگ را از چین وارد ساخت و در ضمن سه نفر متخصص فنی را از کمپنی Brunswick استخدام کرد که کارگران او را آموزش بدهند.
مردم به زودی از بازی بولینگ خوششان آمد. شامهای پنج شنبه و جمعه که در افغانستان آخر هفته خوانده می شود این سالون پر از کسانی بود که می خواست بولینگ کنند. در یکی از آخر هفته های اخیر چهل نفر از کارگران که یک موسسه به نام بنگاه آسیایی که بیشتر شان افغان بودند به این سالون برای بازی بولینگ آمده بودند.
خانم رحمانی می گوید چیزی که او را بسیار متعجب ساخته است استعداد عجیبی است که افغانها درین بازی نشان داده اند. بعضی از آنها نمره های بالای دوصد در بولینگ داشته اند که بسیار عالی است. یکی ازین بازیکنان که به صورت طبیعی درین بازی مهارت فراوان دارد کریم یوسفی است. او ۲۶ ساله است و برای کمپنی تیلفون موبایل روشان کار می کنند. آقای یوسفی می گوید برای اولین بار، یکی از دوستانش او را به بازی دعوت کرد و گفت، "هر کس که باخت پول قیمت بازی را بدهد."
برای یکساعت کرایه یک لین ۳۵ دالر قیمت گذاشته شده است. هرچند یک لین می تواند برای شش بازیکن جا داشته باشد ولی ۳۵ دالر به معیار امروزی افغانستان قیمت گزافی است. آقای یوسفی می گوید در اولین شب نمره او ۱۲۰ بود و به مراتب بالاتر از نمره های دیگر دوستانش. حدود شش ماه می شود که آقای یوسفی درین سالون به صورت منظم می آید و هربار بدون اینکه پولی بپردازد بازی می کند زیرا او همیشه شرط را می برد. او اما نمی خواهد که مردم فکر کنند که فقط برای شرط زدن می آید و همیشه با خوشحالی می گوید، "بیایین که بولینگ کنیم!"
آقای یوسفی بالاترین نمره این سالون را دارد و عکس او در دیوار سالون و در صفحه فیس بوک باشگاه هم دیده می شود. یک دفتر خدمات مسافرتی وعده کرده است که هر کسی که نمره بالاتر از یوسفی داشته باشد به صورت مهمان به خرج این دفتر یکهفته می تواند در دوبی تعطیلات داشته باشد.
ناگفته نماند که تمام کارهای این سالون به خوبی پیش نرفته است. خانم رحمانی وقتی تازه به کار شروع کرد سخت متعجب شد که مقامات دولتی که باید برای او اجازه و گواهینامه می دادند همه رشوتخوار بودند. او می گوید، "وقتی از کانادا آمدم، دیدن اینگونه فساد اداری برای عجیب و غریب بود. در هر قدم از کارهایم، مامورین از من رشوت می خواستند."
پولیس های محافظ این سالون دو مرد را دستگیر کردند که قطعات از موتر های مشتریان را دزدی می کردند. این محافظان دزدها را به مقامات پولیس تسلیم کردند. ولی خانم رحمانی می گویند که این محافظان به چشم خود دیدند که پولیس با گرفتن رشوت دزدان را رها کرد. اینگونه دزدی ها در کابل زیاد است و کسانی که آلاتی از موتر شان دزدی شده است در بازار مجبور استند آنرا به پول خود دوباره بخرند
خانم رحمانی متوجه شد که او باید با مشتریانی که مذاحمت ایجاد می کنند کمی سختگیر باشد. در داخل سالون یک لوحه است و بر سر آن نوشته شده است: اگر قصد اخلال دارید، قیافه منحوس خود را به محافظان صلح دوست ما نشان ندهید." این محافظین با لباس عادی در داخل سالون استند و چند نفر شان هم در دم دروازه گذمه می دهند. پسران و دختران جوان که همراه یکدیگر استند باید ثبوت کنند که خویشاوند اند.
خانم رحمانی می گوید، "من فرهنگ کشور خودم را خوب درک می کنند و تمام شرایط آنرا مراعات می کنم." در کابل تفریح های که در آن دختران و پسران به صورت مشترک سهم بگیرند، حتی به صورت فامیلی، کمتر وجود دارد. خانم رحمانی نمی خواهد که غضب مقامات را به خاطر اشتراک دختر و پسر در یک سالون بولینگ را برانگیزد و فتوا در مقابل این بازی صادر شود.
سروصدای خوشی و افتادن توپ سنگین بولینگ در لینها شنیده می شود. وقتی به بازیکنان سالون نگاه می کنید به وضاحت می بینید که همه وقت خوشی را سپری می کنند حتی اگر نمره هایشان بسیار پایان هم است. اتفاقاً پایان ترین نمره ۱۴ است و بالاترین نمره از آقای یوسفی است که ۲۱۴ است.
علی صداقت یکی از کسانی است که درین سالون آمده است. او می گوید ،"این بازی جالبی است." نمره او بالاتر از چهار نفر دوستانش بالاتر بود و وقتی کسی برای او پیشنهاد کرد که یک مربی می تواند برای او کمی آموزش بولینگ بدهد، قبول نکرد. به گفته صداقت، "بعد از بازی کریکت، این اولین بازی جدیدی است که به افغانستان آمده است."
خانم رحمانی به کمیته المپیک افغانستان مراجعه کرد تا این سالون و بازی بولینگ را به صورت رسمی ثبت کند هر چند بازی بولینگ ورزش قبول شده در المپیک هم نیست. ولی این کار او که به نظرش یک کار افتخارآمیز بود برای او مشکلات خلق کرد. یکی از مقامات المپیک از او خواست که قسمتی از مفاد سالون را در بدل ثبت نام کردن به او بدهد. خانم رحمانی قبول نکرد. رحمانی می گوید، "اینها دیوانه شده اند؟ این کمپنی مال من است. ما به این افتخار در بدل دادن پول اصلاً نیاز نداریم."
یکی از مقامات کمیته المپیک می گوید که این داستان دروغ است ولی اخطار داد که این سالون، مثل دیگر کلپ های ورزشی، باید ثبت نام شود ورنه غیر قانونی شناخته خواهد شد. این شخص که غلام جیلانی غروب نام دارد، می گوید، "بازی بولینگ به صورت رسمی به عنوان ورزش توسط کمیته المپیک شناخته نشده است." به گفته او تمام ورزش ها باید توسط این کمیته بررسی شود تا دست آوردهای اجتماعی آن معلوم شود." آقای غروب می گوید، "خدا نکند که از این گونه کلپ های ورزشی سواستفاده شود و کارهای ضداخلاقی در آن صورت گیرد."
خانم رحمانی می داند او این سالون را در یک زمان مشکلی باز کرده است. این فقط فساد اداری و بیروکراسی دفترها نیست که کار او را مشکل ساخته است. او می داند که حال که قوای بین المللی آمادگی خارج شدن را می گیرند بیشتر سالون ها و کار و کسب ها هم تجارت شان کمتر خواهد شد. خانم رحمانی می گوید، "جنگ در افغانستان قبل از تولد من شروع شده بود و ما نمی دانیم که آیا کدام روزی تمام خواهد شد یا نه. در عین حال، ما باید به زندگی خود ادامه بدهیم."

مینا رحمانی که ۲۸ ساله است درین عکس در داخل سالون بولینگ دیده می شود. او می گوید با وصف آنکه در راه باز کردن این باشگاه مردم به خاطر زن بودن او تبعیض نشان داده اند و مقامات اداری رشوه خوری کرده اند، او خوشحال است که در بین افغانها استعداد عجیبی برای بازی بولینگ وجود دارد.
 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۷۰،          سال    هشتم،        جوزا/سرطان   ۱۳۹۱ هجری خورشیدی                    ۱۶ جون ۲۰۱۲ عیسوی