ما در دنیای بیگانه برای دیگران
قدم گذاشتیم:
اینجا روشنای مهر جاریست
و پنجره ها
رهایی را فریاد میکنند
قهوه زاران خواب از چشمان تو میربایند
و علفزاران مرطوب
بهار را به خود میخوانند
نفس ها
گذر ابی عشق را
در خود تجربه میکنند
و کولی های وحشی چشمانم
اهو بره وحشی تر نگاهت را
در بیابان های تنهایی من
(مهر گیاه) میخورانند .
شبانه
بر ابریشم یاد هایت
میدوزم
(عبور رهزنان روز ممنوعست)
و با دستهای تو
بر درگاه می اویزمش.......
انگاه.......به دور از وحشت دنیا
دل را به نسیم محبت ات میسپارم
و در پهنای شانه هایت
عشق و ارامش را
ذره
ذره
ذره
می مکم........
اول می
۲۰۱۲
بهارت
|