چند اسم شب ز کوچة خود، لادرک شویم؟
چند انفجـار, پارچه و پرپرک شویم؟
در چند کشتزار و محل، ضربدر خوریم
از چند خاک و خانة اجداد، حک شویم
ای مشت¬های منفردِ صبر و سروری
فرصت نماند این که منِ مشترک شویم
آنان تن و تبـار زمین را بریده اند
ما بهر شان، هنوز گلیم و برک شویم
تا کی چو کشتزار یتیمان، برون فصل
در داس دزد¬های شبانه، سرک شویم
تا چند کور و کشته و مرعوب و منزجر
در ساز و کار قدرت و غارت، خرک شویم
گر نیستیم رستم شیرانِ فتـح و داد
در حدِ خویش، یک دو نبرد آذرک شویم
صوفیه ـ 1390
|