شادروان استاد سرآةنگ
استاد سرآهنگ در سالها پسین زندهگی پربارش در نشستهای سالیانه عرس بیدل که بیشتر در حویلی روانشاد عبدالحمید اسیر - در گذرگاه کابل -برگزار میشد، حضور میداشت. در یکی از همین همایشهای معروف به "عرس بیدل" استاد سرآهنگ نشسته بود که جناب اسیر از استاد سرآهنگ پرسید: شعرهایی را هم خواندهاید که آدم گمان میکند از بیدل است، اما نیافتم که این بیتها از کیست؟
استاد سرآهنگ گفت: آنقدر غرقم در بیدل و غزلهایش که چیزهایی هم از زبانم در میان بیتهای غزلی از بیدل برون میشوند... گاه متوجه شدهام که ازبیدل نیست و گاه هم هرگز متوجه آن نشدهام...
هردو با خنده از بیتهایی سخن به میان آوردند که نه ازبیدل بود و نه از هیچ کس دیگری.
در آن زمان که میانگاشتم، استاد سرآهنگ بنابر تمرکزش در موسیقی به بیدل میپردازد و فقط غزلهایی از بیدل را میخواند.
کتاب کهنه و بزرگی از بیدل داشتم که در هر برگ آن چندین غزل، در کاغذی اخباری به طول و عرض یک روزنامه به چاپ رسیدهبود. این کتاب بخشی از کلیات بیدل بود که از سوی مولانا خال محمد خسته تصحییح و تدوین گردیده بود. گفتنیست که همین نخستین نسخه کلیات بیدل - چاپ کابل - است که بعد به ایران میرود و در آنجا چاپ دوباره و سه باره و چندباره میشود و زمینهسازِ شناختِ بیدل در ایران.
روزی غزلی از بیدل را به صدای استاد سرآهنگ میشنیدم که همزمان باشنیدنِ صدا، به جستجوی غزل در میان غزلهای کلیات بیدل نیز شدم. غزل را یافتم:
به رنگی یأس جوشیدهست با دل
کـــــه درد آید اگر گویم بیا دل
...
خجالت مقصد چشم است کو چشم؟
غمت باب دل است اما کجا دل؟
...
زخاک ما قدم فهمیده بردار
مبادا نشکنی در زیر پا دل
دیدم و شنیدم که استاد سرآهنگ میخواند:
جمالت منظر چشم است کو چشم؟
غمت باب دل است اما کجا دل؟
و
مبادا بشکنی در زیر پا دل
یادآوری این دو مورد را در برگ 448 گزیده غزلیات چاپ تهران - 1388 خورشیدی - آقای کاظمی هم خواندم که همان خوانش سرآهنگ را پسندیده دانسته بود، اما در آهنگهای مجلسی استاد سرآهنگ این را هم شنیده بودم که میخواند:
زخاک ما قدم آهسته بردار
مبادا بشکنی در زیر پا دل
گزیدهغزلیات بیدل - در برگ 379- خوانش استاد سرآهنگ را بر نسخه قدیم در دوبیت زیر برترمیشمارد:
به ساز ما نباید بیش ازین افسردهگی بستن
خرامی! تا زهر گام تو مضرابی به تار آید
و
هزار آیینه از دستِ دعایم میبرد صیقل
که یارب آن پریرو بر من بیدل دچار آید
در کلیات بیدل این گونه آمدهاند:
به ساز ما نباید بیش ازین افسردهگی بستن
خرامی تا زهر گام تو مضرابی به تار آید
هزار آیینه از دستِ دوعالم میبرد صیقل
که یارب آن پریرو بر من بیدل دچار آید
.
جایی هم در صفحه 428 گزیده غزلیات بیدل، بیت هشتم غزل این گونه آمدهاست:
با هر کمال اندکی آشفتهگی خوش است
گیرم که عقل کل شدهای بیجنون مباش
در توضیح حاشیه نگاشتهشدهاست: مصراع "با هر کمال اندکی دیوانهگی خوش است" بدون تردید نادرست است، چون دیوانهگی آسیبی به وزن شعر میزند، درحالی که "دیوانهگی"، "آشفتهگی" و "آزادهگی" دارای آواکهای هممانند اند.
استاد سرآهنگ خواندهاست:
با هر کمال اندکی آزادهگی خوش است
گیرم که عقل کل شدهای بیجنون مباش
این مصرع در نسخه چاپ کابل - به تصحیح مولانا خسته - پسندیدهتر میآید:
با هر کمال اندکی دیوانهگی خوش است
گیرم که عقل کل شدهای بیجنون مباش
.
در برگ 544 گزیده غزلیات بیدل، به جای این بیت از کلیات بیدل:
بیدل به معبد عشق پروای طاقتم نیست
:به خوانش استاد سرآهنگ تکیه میشود
بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیست
چندان که میتپد دل من سبحه میشمارم
.
همین گونه در جای جای دیگر، چون:
به بیکاری نفسها سوختم یا دل سیه کردم
کلیات چاپ کابل
به بیکاری نفسها سوختم تا دل سیه کردم
ز دود شمع آخر سرمهدان شد کلبه تنگم
برگ 557 گزیده غزلیات بیدل با تکیه به خوانش استاد سرآهنگ.
و
همین آواز میآید که بسیار است آهنگم
کلیات بیدل چاپ کابل
تأکید صفحه 588 گزیده غزلیات بیدل و خوانش استاد سرآهنگ:
زقانون نفس جستم رموز پرده هستی
همین آواز میآمد که بیساز است آهنگم
در برگ 724 گزیده غزلیات بیدل با پذیرشِ خوانش استاد سرآهنگ آمده است:
ای نفس! آمد و رفتِ هوست داغم کرد
می روی سوی عدم، یا زعدم می آیی
که در کلیات چاپ کابل آمده است:
ای نفس! آمد و رفتِ هوست داغم کرد
می روی سوی عدم، باز عدم می آیی
با این همه، میتوان گفت که استاد محمدحسین سرآهنگ یکی از دقیقترین خوانندهگان بیدل و از آشنایان جدی شعر بیدل بودهاست.
بی تکلف همه مدهوش شوند در محفل
چون ســـرآهنگ شود نغمه سرای بیدل
روانش شاد
عزیزالله ایما
|