یک انتظار دیگر...یک انتظار دیگر...
از تو تمام کوچه خال ی است بار دیگر
امشام باز گم شد یک روز دیگرِ عمر
امشام را نیابی تا روزگار دیگر
در پیش اش کهایم جز گیسوان مستت
شورید هگی ندارد هیچ آبشار دیگر
بگذار آتش از من این بار جان بگیرد
نگذار تا بسوزد یک ب یقرار دیگر
از بیر و بار جاده، تو باز م یگذشتی
یا اتفاق افتاد یک انتحار دیگر؟
...
بار دگر گیاهان خو شبخت سبز کردند
مرده است در خیابان، یک گوش تخوار دیگر |