پیوست به شمارۀ پیشین
با سقوط نظام امانی، ازطرف حکومت امیر حبیب الله " خادم دین رسول الله" با چند تن دیگر به مناطق مرکزی کشور فرستاده شد؛ تا از مردم آن دیار برای امیر بعیت بستانند. تحقق آن منظور سهل نبود، زیرا اگر پیرامون اصلاحات و کارروایی های زمانۀ پادشاهی امان الله خان هر بحث وجدلی حضور بیابد، گسستی را که امان الله خان با شیوۀ عبدالرحمان خانی در برابر مردمان هزارۀ کشور نشان داد، سزاوار ابراز رضایت از آن تصمیم وحق شناسی از طرف آنها بود. آن خاطره های خوش و حق شناسی سبب شد که هیأت را دست خالی مسترد نمایند. حتا یک تن از اعضأی هیأت ( عبدالرحمان خان از متنفذین وزمینداران کهدامن) را که برای کسب بعیت اصرار کرده بود،به دار بیاویختند. (4)
پس از وفات کاتب، اگردست جفا برجسم وروان او کوتاه شد،عصاره وفشردۀ زحمات زندگی یا فراورده های قلمی اش،جفا ها را نگریستند.آ شکار شد که او چند هزاربرگ دیگر نیز پیرامون تاریخ و موضوعات دیگری نوشته و برخی آثار را با خط خوش وزیبا ،نساخی نموده است .
آثارکاتب
با توجه به میزان اطلاعات ویا دسترسی به آثار کاتب،گزارش های متفاوتی ارایه شده است.تصور میشود که تهیۀ فهرست وگزارش جامع از آثارکاتب هنوز در دست نباشد. در پایان آنچه را که تا اکنون دربرخی منابع انتشار یافته درپایان میاوریم. جزییات فهرست جدیدی را که محتمل است برخی از آنها در ارشیف ملی نیز نباشد ،در پیوست شماره 4 آوردیم .
نخست به تذکر آن فراوره های او میپردازیم که پیشتر ازطرف چند تن نویسنده گان از آنها و محل نگهداشت شان نام برده شده است.
- تحفة الحبیب . درسه جلد.
حبیبی در بارۀ تحفة الحبیب می نویسد :" . . . بسی از مسایل مبهم تاریخ وطن ازین کتاب و نوشته های حواشی آن واضح میگردد که برای نویسنده گان دورۀ تاریخ محمد زایی ها از غنایم اسناد است .
برای اینکه چنین مسأله مهم( که در تاریخ تحریر کتب تاریخی وطن اهمیت به سزایی دارد،وهم باید در وقایع و حوادث دورّ امیر حبیب الله خان ضبط گردد ) بعدازین از نظر ها پوشیده نماند،سطری چند راجع به این کتاب ( تحفة الحبیب ) نوشتم . . ." (5)
- سراج التو اریخ .
مطابق نوشتۀ حسین نایل در چهار جلد است. از نظر وی جلد چهارم تا حال مفقود است. اما عبدالحی حبیبی از پنج جلد سراج التواریخ یاد نموده چنین مینویسد :
" جلد چهارم.
قراریکه دکتور بهروز در سنۀ 1361ش. درمسکو به من گفت: کاتب تاریخ خود را تا سال هشتم عصر امانی 1306 ش. نوشت. شش سال اخیر امیرعبدالرحمن وتمام دورۀ امارت حبیب الله خان در یک جلد در حدود سه هزار صفحه به خط میرزا محمد قاسم خان کابلی به فرمایش فیض محمد خان وزیر معارف وهدایت هاشم شایق افندی رئیس دارالتألیف نوشته شده و در کتابخانۀ معارف موجود بود که احوال قتل امیر حبیب الله را هم داشت، ولی اکنون موجود نیست .
ونیز به خط خود کاتب ومشتمل بر احوال هشت سال وسه ماه سلطنت امان الله خان نزد عبدالغفور غرقه دیده شده بود که سرنوشت این دو جلد اخیری معلوم نیست ." (6)
جلد اول و دوم سراج التواریخ که در درسال 1331قمری در کابل چاپ گردید. نسخۀ قلمی آن با خط نستعلیق به قلم کاتب ، در آرشیف ملی موجود است .از چندی به اینطرف در کتابخانۀ دیجیتال افغانستان نیز انتشار یافته است.
- تذکرۀ انقلاب
نیلاب رحیمی که از آن به عنوان تذکر انقلاب نام میبرد( شاید هم هنگام حروف چینی ، اشتباهی رخ داده است ) ، مینویسد که یگانه اثری است که " دامنش با گرد تعرض مخربان فرهنگی ومغرضان سیاسی آلوده نگردیده ، همین رسالۀ خطی" تذکر انقلاب" است. بنابر این هر مطلبی که در آن بیان گردیده، واقعه یی است که مؤرخ آنرا دیده و درین دفتر ضبط کرده است. این کتاب با همان صفاتی که بیان شد، در ( 209) صفحه به خط نستعلیق ریز و زیبای فیض محمد کاتب نگارندۀ آن به کاغذ مروجۀ همان زمان تدوین گردیده ونبشته شده است. محتوی کتاب در بارۀ سقوط دولت امانی و بقدرت رسیدن حبیب الله کلکانی وعلل بروز این رویداد می باشد."(7)
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
از نسخۀ خطی تذکرۀ انقلاب، که در آرشیف ملی موجود است، مؤلف روسی شکیراندو Shkirando فلمبرداری نموده وبعدآنرابه زبان روسی ترجمه کرده است. پروفیسور مک چسنی امریکایی از روی متن روسی، برگردان آن را به زبان انگلیسی ارایه داده است.
ترجمه وتلخیص همراه با مقدمۀ مفصل از: Robert D .McChesney
رابرت مک چسنی ، بیشتر ار سه دهه استاد تاریخ و مطالعات خاورمیانه، در دانشگاه نیویارک بود. او در سال 2007 بازنشسته شد واکنون به پژوهش مستقل مشغول است. عرصۀ کار تحقیقی پروفیسور مک چسنی ، تاریخ افغانستان ، آسیای میانه وایران است.(8)
با آگاهی از همچو ترجمه ها اگر از یکسو، به عظمت کار قلمی وزحمات کاتب بیشتر پی می بریم وخشنود می شویم که محققان خارجی از زحمات او بهره میگیرند، از سوی دیگر بازهم جفایی را میابیم که در داخل کشور در حق او وعلاقمندان ونیازمندان آثار او اعمال شده است.
چقدر جای تأسف است که پژوهندگان وعلاقمندان هم میهن ما که به مطالعۀ پایان دورۀ پادشاهی امان الله خان وفعالیت های براندازی آن رژیم،نیاز دارند، از خواندن این برگها یا سرچشمه های اصلی همچنان محروم استند.
کتاب " بحران ونجات " فقید مظلوم محی الدین انیس، به رغم دستکاری هایی که شاید دیده باشد، می تواند در حوزۀ چنان بحث وتحقیقی کمک نماید، زیرا این کتاب هم به مسایل واسباب وعوامل شورش ها وسقوط نظام امانی پرداخته است، اما نمی توان فراموش نمود که او در زمان چاپ کتاب با محدودیت هایی از استبداد حاکم مواجه بود که کاتب ،با نگارش آزادانه ونه فرمایشی آن محدودیت را شکسته بود. عدم دسترسی علاقمندان به نگاشته های کاتب درین زمینه و انتشار کتاب های فرمایشی و جعل آمیزو مداحانه یی مانند "نادر افغان" به گمراهی کشاندن و مغشوش نمودن بیشتر وقایع آن دوره افزود.
- نسب نامۀ طوایف افاغنه. (از طرف آقای کاظم یزدانی چاپ ونشرشد) از این اثر با عنوان "نژاد نامۀ افغان"نیزنامبرده شده است
- فیضی از فیوضات.
دکتور جلال الدین در بارۀ فیضی از فیوضات نوشته است که : " بیش از دوصد ونه صفحه دارد. فقط یک فصل آن در اختیار ماست . . . که این بخش هم در کتاب تاریخ سیاسی افغانستان تألیف سید مهدی فرخ گنجانیده شده که در سال 1314 شمسی در تهران به زیور طبع آراسته گشته است.
درین بخش، نخست از روابط افراد و زمامداران کشوربا کشورهای مجاور؛ به ویژه هند برتانوی صحبت به میان آمده واین روابط که بیشتز متکی برچگونگی عقد پیمان ها ومعاهدات وبعد تخطی از آنها میباشد، به بحث وفحص گرفته شده، . . ."(9) است.
- تاریخ حکمای متقدم
- بخش دوم از جلد سوم سراج التواریخ.
- امان الانشأ
- بخش یکم از جلد پنجم امان التواریخ
- تاریخ عصر امانیه
- فقرات شرعیه
- یادداشت ها ومقالات کاتب (10)
طوری که می بینیم، از زمان امیر حبیب الله خان به بعد بخش قابل ملاحظۀ فراورده های قلمی کاتب در معرض سانسور بوده اند و کاتب توان مادی چاپ ونشر آنها را نداشت. در حالیکه جامعه نیازمند دیدارآثار او بود. در نتیجه متعلمین ومحصلین واهل تحقیق ومطالعه از خواندن آثار او محروم ماندند. چه رسد به اینکه نام مکتب و یا سالونی از دانشگاه را به اسم او بنویسند. وحتا آنجا که سراج التواریخ ونام او از روی ضرورت نگارش تاریخ ادبیات ازطرف دانشمندی مانند مرحوم محمد حیدر ژوبل آورده میشود، بی انصافی، مغشوش نمودن محتوی سراج التواریخ و تحریف نام او را می بینیم : ژوبل چنین مینویسد :
" سراج التواریخ : نگارش سراج التواریخ به فرمان وتشویق وتصحیح امیر حبیب الله خان شهید بوسیلۀ میرزا فیض محمد- غوری که از منشیان و نویسندگان آندور است در سه جلد آغاز یافت،ومولوی عبدالرؤف ومنشی عبدالطیف از مصححان آن بودند،جلد اول ودوم باحث از وقایع تاریخی دولت ابدالی افغانستان و دورۀ حکومت محمد زایی در کابل طبع و دریک وقایه نشر گرد ید.جلد سوم آن حاوی تاریخ عهد امیر عبدالرحمن خان از جلوس اوتا سال 1314 قمری یعنی سال قبل ازختم شاهی امیرموصوف در مطبعۀ ماشین خانه کابل به طبع رسیداما نشر نشد. با آنهم برخی اشخاص توانستند مجلدات آن را بدست آرند.جلد چهارم که مشتمل برتاریخ دورۀ سلطنت خود امیر موصوف بود،چون میرزافیض محمد مأیوس شد نگاشته نیامد. این سه جلداز نظر اسلوب نگارش تاریخ دارای نقایصی است،در تدوین دورۀ محمد زایی از دیدنیها وشنیدنیهای خود نیز استفاده کرده. از نظر سبک نثر نویسی بمراتب بهتر از کتابهای تاریخ
سابق الذکر در همین فصل ( منظور پادشاهان متأخرین افغانستان از میرزا یعقوب علی کافی ،گلشن امارت نورمحمد قندهاری ، تاریخ سلطانی سلطان محمد خالص و تاج التواریخ است ) میباشد. میرزا فیض محمد در 1308 شمسی در اغتشاش سقاو کشته شد."(11)
شایان یادآوری است که اگرآثار او نزد خانواده وشخص مرحوم علی محمد فرزند او نگهداری می شد،به این معنی نبود که دیگران از موجودیت آنها آگاهی نداشتند. فرزند گرامی اش میدانست که پدر آنها رابرای نگهداری در منزل نه نوشته،بلکه برای مردم نوشته است .اما مردم به آنها دسترسی نداشتند. دسترسی مردم هم بدون چاپ وانتشار آنها میسر نبود. بازماندگان کاتب هم مانند خود او توان وامکان چاپ ونشر آن آثار را نداشتند.
پس از کودتای 7 ثورکه جناب لطیف ناظمی،هنگام اشتغال خویش در ریاست فرهنگ به دلیل علایق و اعتنا به آثاراو، به خانواده اش مراجعه کرد، در نتیجه زمینه برای دیدار وحفظ آثار او در آرشیف ملی از طرف چند تن دیگر مساعد گردید. ناظمی درین زمینه می نویسد :
" از خجستگی های صاحب اين قلم آنست که هنگام اشتغال خويش در رياست فرهنگ دراثرمفاهمه و گفتگوهای پيهم با علی محمد فرزندکاتب فقيد، توانست موافقت وی را در فروش آثار پدرش به دست آورد و هفتاد و شش قلم از آثار کاتب را در ۳٢۶٧ صفحه به بهای معتنابهی خريداری کند و به آرشيف ملی بسپارد تا باشد که اين گنجينه، چراغ فروزنده يی درعرصهء تاريخ نويسی وپژوهش، فراراه انديشمندان گردد.» (12)
کار جالب جناب ناظمی، حصول این اطمینان بود، که تضمینی برای نگهداری آثار گرانبهای کاتب در آرشیف ملی موجود است. همچنان که چند تن بیشتر می توانستند به آنجا مراجعه نمایند.به سخن دیگر آرشیف جای بهتر از منزل فرزند کاتب بود.
ادامه دارد
|