آیا شود كه بَرْشزنِ پیر دورهگرد
مانند كاسههای كهن بندمان زند؟
ما شاخههای سركش سیبیم، عین هم
یك باغبان بیاید و پیوندمان زند
مشت جهان و اهل جهان بازِ باز شد
دیگر كسی نمانده كه ترفندمان زند
نانی به آشكار به انبان ما نهد
زهری نهان به كاسة گُلقندمان زند
ما نشكنیم اگر چه دگرباره گردباد
بردارد و به كوه دماوندمان زند
رویینتنیم اگر چه تهمتن به مكر زال
تیر دوسر به ساحل هلمندمان زند
سر میدهیم زمزمههای یگانه را
حتّی اگر زمانه دهانبندمان زند
محمدکاظم کاظمی، اسفند 1380