یادداشت اداره: طبق معمول به سرمقاله های روزنامه های معتبر جهان نگاه می کردیم. چشم ما به این سرمقاله از روزنامه نیویورک تایمز خورد. با مروری بر خواسته های این سرمقاله با خود گفتیم: جانا سخن از زبان ما می گویی! به منظور آشنایی تمام خوانندگان این ویبسایت، از همکار دایمی ما، حامد علی پور، خواهش کردیم که این مقاله بلند را به فارسی دری برگردان کنند. با تشکر از ایشان که این ندا را لبیک گفتند. کسانی که به انگلیسی آشنایی دارند، به متن آن می توانند در
اینجا دسترسی پیدا کنند.
به راستی، برای کهن دیار مان، بعد از بیرون شدن قوای امریکایی، بیشتر از این چند خواسته که درین مقاله آمده است (نمی گوییم "آرزو" زیرا زورگویان به آن توجه جدی نخواهند کرد و تازه،ای بسا آرزو که خاک شده) دیگر چه می توان امید داشت؟ کیست که یک دولت فعال و عاری از رشوت و قوم پرستی و اردو و پولیس تخصصی و کاردان نخواهد؟ کدام افغان تمام شدن مداخلات پاکستان در افغانستان
را خواهان نیست؟
این حقیقت را هم باید بپذیریم که هرچند برای بعضی از ما مذاکره با طالبان دوای تلخی است که باید متاسفانه به کام خود بریزیم و امیدواری بهبودی از آن داشته باشیم، ولی مثل اینکه جهانیان و دولت افغانستان هم به این نقطه رسیده اند که بدون مذاکره با این گروه، راه حل واقعبینانه دیگری وجود ندارد. این سرمقاله درین ساحه نیز شرایط خوبی را پیشنهاد می کند.
کابل ناتهـ
آغاز یک انجام
ما هم مانند بیشتر امریکایی ها مشتاقانه منتظر پایان جنگ در افغانستان استیم. اظهارات وزیر دفاع کشور، لییان پناتا (Leon Panetta) مبنی بر کاهش نقش عساکر امریکایی تا نیمه سال 2013 در ساحهٔ جنگی، خبر خوش آیند و امیدوار کننده بود.
هدف پنتاگون این است که مسوولیت بیشتر امنیت کشور را به عهدهٔ دولت افغانستان بگذارد و قوای امریکایی در ساحات برنامه ریزی، حمل و نقل، و امور استخباراتی کمک کند. قوای امریکا همچنان در مواقع اضطراری جنگی به قوای افغان کمک خواهد کرد. این اهداف همین حالا در مناطقی که ثبات و امنیت نسبی دارد، بر آورده شده است. حالا که امریکا و ناتو تعهد کرده است که تقریباً تمام عساکر خود را تا آخر سال 2014 از افغانستان بیرون می کنند، افغانها باید آمادگی قبول مسوولیت رهبری کشور شان را داشته باشند.
این اهداف فقط در صورتی بر آورده خواهد شد که سازمان ملل متحد در راه بهبود قوای عسکری و پولیس افغانستان بکوشد و سازمان های دولتی در سطح محلی و مرکزی را به مراتب مستحکمتر بسازد. درین راستا، ما تا به حال یک برنامه همه جانبه برای انتقال قدرت ندیده ایم.
در دههٔ گذشته بیشتر از 1700 امریکایی در جنگ افغانستان کشته شده اند. بهای اقتصادی این جنگ که بیشتر از 450 بیلیون دالر تا به حال بوده است، سرسام آور است. مسئله ضرورتاً اینطور نمی باید بود. این رئیس جمهور جورج بوش بود که جنگ بی مورد و گمراکنندهٔ عراق را آغاز کرد و خواهش قوماندان هایش را برای عساکر و حمایت بیشتر برای جنگ افغانستان رد کرد.
رئیس جمهور اوباما در قبال جنگ افغانستان کمی بهتر عمل کرده است. او برای آموزش اردوی ملی و پولیس افغانستان کمک زیاد کرده است و حدود 50000 عسکر دیگر را در "موج" (surge) جدید به افغانستان فرستاده است. با اینکار او قوای جنگی طالبان ضعیف شده است. عملیات استخباراتی هم به مراتب بهتر شده است و در نتیجه منجر به کشته شدن اسامه بن لادن و چندین رهبران القاعده و طالبان شده است. بدین گونه است که درین اواخر طالبان حاضر به مذاکره شده اند.
حالا امکان اینکه چه تعداد این اهداف برآورده خواهد شد، به هیچوجه روشن نیست. آنچه واضح است این است که وقت بسیار کم و کار بسیار زیاد باقی مانده است تا کاری صورت گیرد که افغانستان بعد از بیرون شدن قوای امریکا، دوباره از درون منفجر نشود. به نکات ذیل حتماً باید توجه شود:
حکومتداری – با وصف آنکه در بعضی ساحات دفاتر مرکزی و محلی بهبودی های پیش آمده است، در افغانستان – به خاطر فساد اداری و بیسوادی
– یک دولت کاردان و یک نظام بانکی هنوز هم وجود ندارد. بعد از مصرف پولهای هنگفتی که در راه پروژه های ناکام صورت گرفته است، وزارت خارجه امریکا می کوشد توجه بیشتر و طرح منظم تر برای استفاده پول ها بعد ازین وجود داشته باشد. وزارت خارجه باید درین ساحه سریعتر عمل کند.
بعد از آنکه آقای اوباما یک تیم جدید دیپلوماتیک و نظامی را به افغانستان فرستاده است، درگیری های برملا میان مقامات امریکایی و رئیس جمهور کرزی کمتر شده است. ولی هنوز هم اختلاف های جدی میان طرفین وجود دارد. دولت واشنگنتن و حمایت گران آن باید روی آقای کرزی فشار بیشتر بیارند که تا سال 2014 که او قرار است از ریاست جمهوری کناره رود اصلاحاتی در کشور به وجود آید که اشخاص مورد اعتماد مردم تشویق شوند که کاندید ریاست جمهوری باشند.
کرزی همچنان باید مورد فشار قرار گیرد که شخصیت های ردهٔ بالای دولتی را که در فساد اداری دست دارند محاکمه کند. کرزی و وزرای او باید در تهیه خدمات ابتدایی از قبیل تهیه برق به مراتب توجه بیشتر کنند. پارلمان افغانستان برای تشویق سرمایه گذاری خارجی یک سلسه قوانین جدی را در قسمت تجارت به وجود آورد.
آموزش و حمایت مالی قوای عسکری و پولیس افغانستان – امریکا و هم پیمانانش ده ها بیلیون دالر مصرف کرده اند تا قوای عسکری و پولیس افغانستان را از تهداب آغاز به کار شود. آنها تا به حال 330000 عسکر تربیه کرده اند ولی به خاطر بی سوادی، وفاداری های متناقض این عسکران به نیروهای متعدد سیاسی، و مشکلات دیگر، تعداد عساکر مورد اطیمنان به مراتب کمتر از آن بوده است.
سازمان ناتو و پنتاگون حالا می خواهند این قواه در حدود 230000 نفر باشد. معلوم نیست که این ارزیابی دقیق به خاطر نیازی است که برای این تعداد در افغانستان وجود دارد و یا جهانیان به این نتیجه رسیده اند که افغانستان و حمایتگران آن نمی توانند نیروی بیشتر ازین را آموزش بدهند. امریکا امسال 11 بیلیون دالر را روی این 330000 عسکر مصرف خواهد کرد. اگر تعداد عساکر کمتر شود و امریکا درگیری خود را کمتر سازد، این مصرف به 4 بیلیون کاهش خواهد یافت.
اشخاصی که شایستگی مقام شانرا ندارند و یا رشوت خور استند باید از اردو و پولیس اخراج شوند. ولی رها ساختن ده ها هزار عسکر جنگی در میان مردم خطرناک خواهد بود. یک راه حل ممکن این خواهد بود که دولت آنها را به عنوان یک قواه ذخیره ای نگه دارد که تمویل آن کمتر خرج خواهد داشت.
افغانستان قدرت آنرا ندارد که حتی خرج یک اردوی کوچک را هم بدهد. واشنگتن تا چندین سال این خرج را خواهد پرداخت. امریکا این کار را باید به تنهایی انجام ندهد. نظام اوباما باید از سازمان ناتو بخواهد که در نشست ماه می شان در شیکاگو قول بدهند که درین راه کمک خواهند کرد و بعد مواظب باشد که این کشورها به قول خود وفا کنند.
مذاکرات با طالبان – بیشتر کاندیدهای جمهوری خواه امریکا اصرار می کنند که امریکا باید طالبان را شکست بدهد. این آرزو برای کمپاین یک شعار خوب است ولی قوماندانان امریکایی می گویند که برای "شکست" دادن طالبان به نیروی افزونتر و مدت زمان بیشتر لازم است و این کار فعلاً ناممکن است. بهترین آرزو فعلاً این است که یک راه حل سیاسی پیدا شود.
طالبان نشان داده اند که برای مذاکره به صورت جدی آماده استند. حالا اینکه این مذاکرات را از تهٔ دل می خواهند یا خیر، هیچکس نمی داند. با وصف آنهم، دولت امریکا با این مذاکرات کار درستی را انجام می دهد. اگر هیچ فایدهٔ دیگر از این بابت حاصل نشود، همینکه رهبری طالبان می خواهد مذاکره کند، قوای جنگجوی آن و آنهای که مایل اند به این قوا بپیوندند این سوال در ذهن شان خطور می کند که آیا این راه ارزش جنگ را دارد یاخیر؟
ایالات متحده چندین شرط را گذاشته است: طالبان باید تروریزم را تقبیح کنند، تمام ارتباطات شانرا با القاعده قطع کنند،اسلحهٔ شانرا به زمین بگذارند و قانون اساسی افغانستان، به شمول حقوق زنان، را قبول کنند. ایالات متحده و دولت افغانستان باید ازین خواسته ها به صورت جدی دفاع کنند.
مقامات امریکایی می گویند که برای اینکه "اعتماد" طالبان را به خود جلب کنند، حاضر اند که نظر به درخواست طالبان، چند نفر از زندانیان گوانتانامو را به کشور قطر نقل بدهند و از تحریم در مقابل بعضی از مذاکره گران طالبان جلوگیری کنند.
در مقابل این عمل، امریکا باید لااقل این اطمینان را حاصل کند که این زندانیان دوباره به میدان جنگ نروند، طالبان به صورت جدی تروریزم را نفی کنند و به مذاکرات صلح می گرایند.
کمک اقتصادی - تمویل اردوی افغانستان تنها یک معضله اقتصادی نیست. وقتی قوای نظامی امریکا و حمایتگران شان به اضافهٔ امدادگران اجتماعی خارج شوند، اقتصاد افغانستان به شکل ویرانگری رو به رکود خواهد گرایید. بانک جهانی تخمین زده است که بیشتر از 97 فیصد از 28 بیلیون دالر که "تولید داخلی کشور" یا gross domestic product آن است از طریق کمکهای نظامی، کمکهای انکشافی، و مصرف مواد عساکر خارجی که در افغانستان پایگاه دارند به دست می آید.
سال گذشته در کنفرانس بُن، رئیس جمهور کرزی از جهانیان خواست که تا سال 2025 هر ساله ده بیلیون دالر به افغانستان کمک کنند. ایالات متحده و شرکایش قول دادند که به کمک خود ادامه دهند. اما، قولهای مبهم امروزه کافی نیست. از وقتی که عساکر قوای متحده و امدادگران خارجی برنامه ریزی شانرا برای اخراج از افغانستان شروع کرده اند، قیمتهای خانه ها، معاش، فروش مغازه ها و سفارشات کارخانه ها در افغانستان به مراتب کاهش یافته است. قوای متحده تا شروع نشست قوای ناتو که به زودی صورت خواهد گرفت، باید یک برنامه واقعبینانه و واضح داشته باشد.. به طور مثال، باید در ساحه صنعت مواد مدنی و پروژه های شخصی دیگر سرمایه اندازی صورت گیرد.
قوای باقیمانده امریکایی – پناتا، وزیر دفاع امریکا، هفته قبل به کانگرس گفت که امریکا عنقریب با دولت آقای کرزی یک معاهده امضا خواهد کرد تا بر اساس آن یک تعداد نامشخص (شاید حدود 15000 نفر) از سربازان عملیات ویژه (Special Operations) بعد از سال 2014 در افغانستان بمانند. وظیفه این قوا یافتن و
نابودی ملیشاها خواهند بود. این سربازان همچنان به تهیه نیروی هوایی جنگی خواهند پرداخت و در ساحه استخبارات، تربیه قوای عسکری، و امور نظامی کشور نیز کمک خواهند کرد.
ما مایل استیم که تمام قوای امریکایی از افغانستان بیرون شوند. ولی حملات مداوم بر القاعده و جلوگیری از به قدرت رسیدن دوباره طالبان به نفع استراتیژیک امریکا است. این توافق همچنان به دیگر کشورهای منطقه نشان می دهد که اینبار امریکا در شامل بودن خود در اوضاع منطقه جدی است. دو قضیه مانع راه این معامله سیاسی می باشد: درخواست کرزی مبنی بر اداره زندانهای که توسط قوای امریکا فعلاً اداره می شود و حملات شبانه که کرزی ادعا دارد افراد زیاد ملکی ازین سبب کشته شده اند. ایالات متحده باید اصرار کند که این حملات شبانه فقط زمانی به عهده مقامات افغان داده شود که آنها این صلاحیت و توانایی را داشته باشند. باید تمام زندانها و
بازداشتگاه ها بسته شوند.
چگونگی برخورد با پاکستان – تبانی دوامدار پاکستان با طالبان و دیگر قدرت های افراطی بزرگترین خطر در مقابل ثبات افغانستان است. یک دهه بعد از آنکه دولت بوش به آنها گفت که باید یکی از دو جهت (امریکا و غرب در یکسو، طالبان و دیگر افراطیان در سوی دیگر. مترجم) را اختیار کنند، پاکستانی هنوز هم با هر دو جهت رابطه دارد.
بیلیون ها دالر و حتی توقف بعضی از کمکها به آنها، هنوز هم طرز تفکر پاکستانی ها را تغیر نداده است. پاکستانی ها می دانند که این افراطی ها برای از بین بردن دولت پاکستان هم می کوشند. اما این واقعیت هم نظر ایشان را تغیر نداده است. قوای عسکری و استخباراتی پاکستان هنوز هم مایل است که با استفاده ازین عوامل افراطی به رقابت بی پایان خود با هند ادامه دهد.
اینکه پاکستان نکوشیده است که طالبان را از مذاکره با پاکستان وادارد، یک علامت مثبت و در عین حال نادر است. ولی روی دولت اسلام آباد هیچگاه نمی شود اطمینان کرد که در راه خود محکم و با ثبات باشد.ما می دانیم که این راه بسیار خسته کن و گاه ناامیدکننده است، ولی دولت امریکا باید روی پاکستان فشار بیارد و به هر نحو ممکن آنها را قانع بسازد که درین راستا همکاری کنند. امریکا انتخاب دیگری درین راه ندارد زیرا سقوط پاکستان با بیشتر از 100 سلاح های هستهی به مراتب فاجعه بارتر از سقوط کابل است.
|