ساز وجام می بیارید چون شکست غم رسید
پیک نیکِ مـاهِ فـروردین وجشـنِ جم رســـید
این چه خوش تقویم که روزوماه وفصل وسالِ نو
دردمِ میـزانِ روز وشـب همـه با هم رسـید
از بخـارا تا هـری و هــیــرمند و بــامـیان
مرد وزن گویی به بخدی از همه عالم رسید
بد سِـگالان ازحسد میرند چون بربامِ بلـخ
جشنِ نوروزی و بر افـرازیی پرچم رسـید
شـاد زی ای همسفرچون بهرِکارو زیستن
هرطرف چون بنگری برهانِ مستحکم رسید
بر بسـاطِ راهِ بخـدی ازشقـایق فـرش شد
لاله ئی سرمیزند درهـرکجا شبنم رسـید
سبـزه وگُـل می دمد بر دره و کوه و دمـن
بر درختـان از پرنـده نغـمـه ی خرم رسـید
باشرابِ ارغوانی جشنِ نوروزی خوش است
تانگوئی فیضِ یاقوتی از برایت کم رسید
شادگردیدم چوگفتی ازبوسهء نوروزی ام
آن کهن یکساله زخمِ غصه را مرحم رسید
20.03.2010 بادکرایزنخ
|