دلم را برده از من عطر امواج صدای تو
کدامين جاده ره دارد به درگاه سرای تو
به بوی مھربانی ھا اگر يک دم مرا خوانی
دلی از جنس گلھای سحر دارم برای تو
بريزم اشک بر راھت چو باران سحر گاھان
بگردم دور دورتو بخوانم در ھوای تو
به شوق جستجويت از تمام جنگل و صحرا
بگيرم فرصتی، شايد بيابم جای پای تو
عجب پيچيده ای در تار و پود لحظه ھای من
چی می شد من اگر بودم شريک لحظه ھای تو؟