کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   


رضا محمدی
 
 

صدا ز کالبد تن به درکشید مرا
صدا به شکل کسی شد به بر کشید مرا

صدا شد اسب ستم، روح من کشان ز پی اش
به خاک بست، به کوه و کمر کشید مرا

چه وهم داشت که از ابتدای خلقت من
غریب و کج قلق و در به در کشید مرا

گو کی بود که نقاشی مرا میکرد ؟
که با دو دیده ء انبار تر کشید مر

دو نیمه کرد مرا، پس تو را کشید از من
پس از کنار تو، این سوی تر کشید مرا

میان ما دری از مرگ کرد نقاشی
به میخ کوفته در پشت درکشید مرا

خوشش نیامد این نقش را به هم زد و بعد
دگر کشید ترا و دگر کشید مرا

من و تو را دو پرنده کشید در دو قفس
خوشش نیامد بی بال و پر کشید مرا

خوشش نیامد -- تصویر را به هم زد -- بعد
پدر کشید تو را و پسر کشید مرا

رها شدیم تو ماهی شدی و من سنگی
نظاره تو به خون جگر کشید مرا

خوشش نیامد این بار از تو دشتی ساخت
به خاطر تو نسیم سحر کشید مرا

خوشش نیامد خط، خط، خط زد اینها را
یک استکان چای از خیر و شر کشید مرا

ترا شکر کرد و در رگان من حل کرد
سپس به سمت لبش برد و سرکشید مرا

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل   ۱۶۳       سال       هشـــــــــتم          حـــوت    ۱۳٩٠     هجری خورشیدی         اول مارچ ٢٠۱٢ عیسوی