تصوير: موزيم جنگ بريتانيا، عکاس مروه سبحان
شايد انگليس مهمترين نام در تاريخ سياسي افغانستان جديد باشد. بريتانياي کبير قرنها و چه بسا تا هنوز شاهساز وشاهباز اصلي عرصه سياست بوده است. هرکه باز شاهي را بر شانه ميخواسته، دست به اين دامان معجزهگر دراز مي کرده و هرکه تختش نگون ميشده
به نحوي سررشته بختش به اين سامان ميرسيده است.
جستوجو در تاريخ سياسي افغانستان براي رد پاي انگليس به هيچ وجه سخت نيست. بهخصوص که افغانها هنوز بزرگترين افتخارشان را سه جنگ شگفت با انگليس ميدانند و انگليسها نيزخاطره
افغانستان را هيچگاه فراموش نميکنند. همين چند وقت قبل در مجلسي با يکي از فلمسازان برجسته انگليس همصحبت بودم. دوست فلمساز من، پدر کلانش در يکي از همين جنگهاي شگفت به دست افغانها قطعه قطعه شده بود و حالا افغانستان براي او آميزهاي
از وحشت و علاقه بود که در کنار نواسه يکي از کساني که شايد قاتل آن پدرکلان بودند با گرمي نشسته بود. براي لحظاتي هردو خاموش شديم که کداممان بايد متاسف باشيم. اما به هر حال رشتهاي عجيب ما را به هم پيوند ميزد. همان رشتهاي که در سال 1809 اولين هيات خارجي را تحت ریاست مونت استورات الفنستون (M. Elphinstone) برای
گشایش نخستین سفارت انگليس در کابل از لندن به افغانستان آورد. تقريبا بعد از دو قرن دوباره اولين گروه نظامياني که در سال 2001 وارد ميدان هوايي کابل شدند نيروي نظامي دربار لندن بود. همانطور اولين حاکمي که به کابل بعد از طالبان پا نهاد نيز صدراعظم انگليس بود.
در سال 1815 الفنستون نخستین کتاب تاریخ خود را در باره افغانستان نوشت. کتاب وی به مثابه یکی از منابع پژوهشی افغانستان شناسي همواره مطرح بوده است. افتتاح سفارت انگلیس نخستین رابطه دیپلماسی افغانستان با امپراتوری انگلیس بود، سفارتي که برادري مردم اين سرزمين را با همه همخونانشان در منطقه گسست و با حمله به حاکميت قجرها مرزهاي فرضياش را جدي کرد.
در بيستم سپتامبر 1837 الکساندر برنس به حیث نماینده گورنر جنرال هند برتانوی بهکابل آمد. و اين شروع داستاني بود که تا هنوز به پايان نرسيده است. در 26 جون 1838 معاهده سهجانبه هفده مادهای میان نماینده حکومت برتانیا، شاه شجاع و رنجیت سنگ در الهور به امضا رسید تا به تبع آن در 6 اگست 1839 شاه شجاع همراه با قوای انگلیس وارد کابل شود.
دوازده سال بعد در دسامبر 1841 حين جلسهای بین رهبران افغان وانگلیس درکابل، ویلیام مکناتن سفیر برتانیا در کابل توسط وزیر محمد اکبرخان به قتل رسید. گره داستاني غير منتظرهاي که باعث قطع رابطه شد تا 14 سال بعد شاهد امضاي قرارداد دوستی میان افغانستان و انگلیس در مارچ 1855 درپشاور باشد.
فصل بعد اين داستان در 26 می 1879 با امضاي معاهده گندمک بین امیر محمد یعقوب خان و لویس کیوناري شروع شد. به اساس این قرارداد حوزههای سوق الجيشی شرق کشورچون خیبر، کرم ویشین ازپیکر این کشور جدا گردید. (محتوای کامل این قرارداد در کتاب آتیچسن (C.U. Aitchison) آمده است.) بعد کیوناری به حیث سفیر بريتانيا به کابل آمد. اما هنوز عرقش خشک نشده بود که در ماه سپتامبر اين سفير تازه نيز توسط ميزبانان به قتل رسيد. قتلي که به استعفاي امير انجاميد و بعد اغتشاش و سرگرداني براي يافتن شاه تازه را نيز در قبال داشت. دو سال بعد امير مورد نظر پيدا شد. عبدالرحمان خان با هزار خنجر آخته براي کشتن نيمي از افغانستان از نورستان تا ميمنه و فروختن نيم ديگر پشت ميز پادشاه ساز معاهده
ديورند نشست. بدين ترتيب افغانستان بخشي از سرزمين استعماري بريتانيا شد و بر طبق نوشته منسوب به خود امير در تاج التواريخ لزومي به داشتن روابط سياسي با جهان نداشت. تنها رابطه مملکت با انگليس بود و آنهم توسط کمپني هند شرقي. در اواخر قرن 19، افغانستان به یک دولت
حایل در "بازی بزرگ " بین امپراتوریهای روس و بريتانيا بدل شده بود. بالاخره در تاریخ 19 اگست 1919 پس ازجنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده
راولپندی، دوباره کنترول امور خارجه کشور از بریتانیا پس گرفته شد.
در سال 1921 هنری دابس بهمثابه نماینده فوقالعاده انگلیس وارد کابل شد و قرارداد تازهاي را بهنام (معاهده ایجاد روابط دوستي و تجارتی بین بریتانیا و افغانستان) با محمود بیک طرزی وزیر خارجه وقت بهتاریخ 23 نوامبر بهامضا رسانید. و اينچنين قرارداد سال 1919
منعقده راولپندی منسوخ اعلام گردید، اما خط دیورند را یکبار دیگر بهمثابه سرحد بینالمللی افغانستان براي زنده نگهداشتن شعلههاي نفاق، بهرسمیت شناخت و به ادامه ماده پنجم معاهده راولپندی تاکید نمود.
عبدالهادي داوي اولين سفير افغانستان در انگليس است. سفيري که در 1922 وارد لندن شد و در 1925 به هدايت شاه ساختمان حاضر سفارت به عنوان اولين سفارت افغانستان خريداري وافتتاح شد. سفارتي که مثل خيلي چيزهاي ديگر در افغانستان از آن تاريخ جز اين که کهنهتر شده ديگر هيچ تغييري نکرده است.
دولت بلندپرواز اماني با عشق خلافت اسلامي و بينيازي از انگليس هيچوقت قبول خاطر دربار لندن نبود. در اين باره در بين مردم افغانستان آنقدر قصه و شعر و لطيفه هست که براي هر نويسندهاي ميتواند هفتاد من کاغذ مضمون باشد. پس از دوره کوتاه حبيب کلکاني، کلا تخم و تبار شاه قبلي جمع شد. و وقتي نادر خان متولد هند و وزير جنگ اماني براي حصول
قدرت به انگليسها در هند مراجعه کرد. براي بريتانيا به گفته جرج آرني در کتاب افغانستان گذرگاه کشور گشايان "چنين فرصتي را فقط خداوند داده بود". نادر خان از مرزهاي هند شرقي وارد افغانستان شد. يکي از محصولات شگفت فابريکه هند شرقي که به تبع او شاه ولي در 1930 به لندن آمد تاساکن خانه شماره 31 پرنس گيت شود. سفيرجديد لندن در کابل، ريچارد مکوناچي که تا قبلش در کرم اجنسي، نماينده سياسي بود با نادرخان از قبل آشنايي و تفاهم داشت وهم ديگر راخوب می شناختند. از مسايل مهمي که درروابط بريتانيا وافغانستان هنوز پرخطر بود مساله قبايل سرحدی بود که مبادا نادر هم مانند امان الله خان به تحريک آنان عليه هند برتانيوی آغاز کند. ولی ملاقات شاه با سفير برتانيا مقيم کابل خاطر انگلستان را ازاين ناحيه آرام ساخت و تعهدات قبلی را در زمينه تجديد نمود.
ازآن پس دوباره اين انگليس بود که حدود و ثغور روابط خارجي افغانستان را تعيين ميکرد. و اين سفارت انگليس در کابل بود که اتاق فکر دربار کابل را تشکيل ميداد، چنانکه در قضيه نيت افغانستان براي رابطه با آلمان شارژدافر سفارت انگليس در کابل، با تکيه به نيت سنج سياسي اين ماجرا را در نطفه خفه کرد. جالب است، به اندازهاي که سفارت انگليس در افغانستان توانايي و قدرت داشته است، سفارت افغانستان در لندن هيچوقت چنان
توانايي را نداشته است. تقريبا تمام کساني که قبلا در سفارت افغانستان در لندن مسئوليت داشتند در نوشتههاي خودشان و يا در مصاحبه با نويسنده به اين نکته اذعان داشتهاند که اکثر امور مهم بين دو دولت توسط سفارت انگليس در کابل با خود دفتر رياست جمهوري هماهنگ ميشد و بعد جهت اطلاع به سفارت در لندن گزيده شده خبر داده مي شد. مهمترين کساني که در اين رابطه دور و دراز در لندن سفير کابل بوده اند از اين قرار اند: سردار فيض محمد ذكريا، مارشال شاه ولي خان، عبدالقيوم عطايي، محمد كبير لودين، شهزاده زلمي محمود
غازي، حميدالله عنايت سراج، داكتر عبدالوكيل، احمد ولي مسعود ٢٠٠٣، داكتر محمد رحيم شيرزوي ٢٠٠٧، همايون تندر ٢٠٠٩. تا حالا بيشتر از يک سال است که سفارت با شارژدافر اداره مي شود.
نخستین معاهده دوستی بین افغانستان و امريکا در ماه سوم سال 1936 در لندن به امضا رسید. اين گونه، لندن تا سالها نقش بسيار پررنگي را در روابط سياسي افغانستان بازي نمود. در 1959 داود خان هم به لندن سفري داشت. صدراعظمي که رييس جمهور شد و راه را براي حکومت چپ و علاقهمندي با شوروي در افغانستان باز کرد. در سالهاي حکومت چپ در افغانستان، موسسات انگليسي بکبار ديگر با تمهيدات بشردوستانه يا غيرسياسي يا حتا سياسي
در افغانستان تشبث مينمودند، اگرچه مجال چنداني نداشتند. حکومتهاي بعد از آن بهشدت به تاثيرگيري از بريتانيا مورد ظن اند. بعد از 2001، تقريبا بيش از 9500 نفر نيروهاي نظامي بريتانيا در افغانستان مستقر اند و تا حال بيش از 390 نفر کشته داده اند. نيروهاي بريتانيايي عموما در ولايت جادويي هلمند چمبر زدهاند و طي حضورشان، اعمار ميدان هوايي نظامي عظيم و تمرکز و افزايش مواد مخدر در هلمند اخبار جنجال برانگيزي برايشان بوده است.
هرچند پيشرفتشان را طي ده سال جنگ در هلمند ميتوان افتضاح خواند. بالاخره، پيمان استراتيژيک که در همين اول سال 2012 با بريتانيا در لندن امضا شد اين رابطه را، عمق و عمر طبيعتا بيشتري خواهد داد.
|