کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
وضعیت اسفبار زن
در
افغانستان

بحث این شماره
به همت
فرشته ضیایی (مَلک بیگم)
 
 
تقریبآ هر ماه خبر تکان دهندهء از وضعیت اسفبار زن و یا زنانی در افغانستان صفحات خبری را میپوشاند و بزودی فراموش میشود تا خبر بعدی. دارد کم کم به یک پروسهء معمولی تبدیل میشود تا جاییکه بدن زنی قطع شده و جلو چشمش خورده میشود. ما خانم هایی که استقلال عمل داریم و در کشور های غربی با امنیت جسمی و روحی زندگی میکنیم، چرا هیچ اقدام عملی نمیکنیم؟ چرا هنوز یک سازمان یا انسجام فراگیر و فعال حمایت از حقوق زنان نداریم؟ چرا برای جلو گیری و حتی کم ساختن اینگونه فجایع دست بکار نمیشویم؟ و هزار چرای دیگر!!! ما همه در مقابل اینگونه فجایع اجتماعی مسوولیم.

 

کاوه شفق آهنگ

نتنها زنان، بلکه ما همه باید صدایی بلند کنیم
با چه شوکت در حبابِ بی صدایی خفته ایم / با چه خجلت نامِ ما فردا به فردا می رود

 

حسینه برگان

فرشته ای عزیزم یا الله به پیش ! خب چی باید کرد .. فکریء نظری ء پیشنهادی نمیدانم چطور و از کجا شروع باید کرد؟ باید گپ زد ... راست میگی باید کاری کرد .....

 

زینت نـــــــور

فرشته عزيزم: كاملا درست است. هر روز يك خبر وحشتناك و درد ناك ديگر كه صورت خبر قبلي را سياه ميكند. از سوي ديگرمن فكر ميكنم كه اين جنايات در همه ابعادش هميشه وجود داشته. فقط در آنسوي پرده هاي بيخبري ما مدفون بوده. حالا كه حركت رسانه ها ، نت وركينگ ، نت رساني ،فوتو موبايلي و خبر گوشي های فیسبوکی، آسان ، سريع و جهاني شده. تقسيم و انتقال سريع خبرها اين پرده ها را پس ميزند و ما چيزيهاي كهنه ی تكرار شونده و تكرار شده ي بسيار را در چهره هاي تازه آن مي بينيم. چيزيهاي كه امروز و ديروز شروع نشده اند فقط امروزها زودتر و بهتر و مستند تر به ما مي رسند تا با چشم ببينيم و باور شان كنيم. من تا هنوز بخاطر دارم كه در همسايگي ما زن جواني زندگي ميكرد كه هرروز باصورت كبود و تن كبود ترش براي قرض روغن و چاي و بوره مي آمد تا براي شوهر معتادش ناني بپزد و چايي آماده كند. خوب حالا اگر آنجا بودم فورا او را نجات ميدادم و شايد گزاريشي و عكسي هم تهيه ميكردم ولي آن سالها با چاي و روغن مي رفت ما نگاهش ميكردیم. ما رهايش ميكرديم. ما تماشایش میکردیم.... چون كورتماشايي خودمان ميبوديم در حقيقت ناخواسته باتماشا، با دانستن و ندانستن در جنايتي سهيم ميشديم....

 

صنم عنبرین

بیگم جانم سلام ، در موردی که نوشته اید نمی توان از آن به سادگی گذشت و حس کرد که روی زخم ها با چند حرف مرهم گذاشت و رفت.
در مورد مشکلات زنان سرزمین من نگرانی همگان نگرانی من هم می باشد اما من من نمی توانم اینجا چهره مرد را گناه کار بکشم و زن را مظلوم بنامم . وقتی زن توانایی آنرا دارد که نطفه را بپذیرد و جان بخشد و تا بلوغ کامل مراقبت کند آیا او که به قول شاعر "می زاید شیران نر " نمی تواند زندگی خود را معنا بخشد ؟ چرا همیش به زنان به نگاه حقارت نگاه کنیم و بیچاره گفته آن ها را بیشتر در انزوا قرا دهیم چرا برایشان گمان آنرا را ندهیم که شما خود نقش آفرینید . با تاسف در هر سفری که سوی وطن داشتم و هر انجمن و ... را که برای زنان و حقوق آنها در آنجا دیدم فقط به این می اندیشدیدند که چگونه زنان را از مردان جدا کنند و بدین باور بودند که با این کار برای زنان خوشبختی می آورند آیا با اینگونه همدردی ها می توانیم برای خوشبختی زنان کاری کنیم ؟
تردید نیست که جامعهء ما هنوز مرد سالاری بر اکثر روابط حاکم است و بعید نیست که در یک دستگاه اداری و دولتی به زن پاسخ درستی دادنه نمی شود . من گمان می کنم که زن و مرد هر دو گرفتار مشکلات اند و گناهی اگر است از جهت قوانین و سنت ها و طرز تربیت افراد است و گمان ندارم که مردان ذاتا بد خواه یا دشمن زنان باشند . پس به نظر من باید برای روشن کردن اذهان پرداخت زنان و مردان به خصوص در اطراف و روستا های ما نیاز مند آگاهی ذهنی و در مجموع تعدیل پاره یی از قوانین و تدوین پاره یی از حرف ها و طرزتفکر والا تر و اگر حسن نیت موجود باشد دور از دست هم نخواهد بود پس تلاش ما باید این باشد که طرز تفکر سنتی و کهنه را تغیر دهیم ...
شب دیر است رفتم . موفق و سر افراز باشید !

 

کاوه شفق آهنگ

به نظر من یکی از حرفهای حسابی و عملی همین است که خانم عنبرین گفتند.

 

فرشته ضیایی

عنبرین عزیز! ممنون نظر خوبت! بدون شک فرهنگ و پدیده های اجتماعی این وضعیت را بوجود آورده وهمین فرهنگ صلاحیت و استقلال مرد را نسبت به زن بیشتر ساخته است. تحلیل شما سیکوانالیز است و جنبه های روانی آنرا اندیشیده اید که اینهم خوب است. من هیچگاه در جایی زن را حقیر و بیچاره نخوانده ام ولی از زنی که در اثر عوامل مختلف زندگی در درازمدت تبدیل به موجود ضعیف و بیچاره میشود، نمیتوان یکشبه قهرمان ساخت. زن افغانستان را نمیتوان از نظر توانمندی ها با زنان خارج مقایسه کرد. درست است که زنانی هستند ولی این خیلی انگشت شمار است زیرا تضمینی برای امنیت آنها وجود ندارد. زنها مجبور اند تحمل کنند چون هیچ مرجهی از آنها حمایت نمیکند. درست که زن و مرد هردو دچار مشکلات اند اما نوع و درجه مشکلات فرق میکند. پیشنهادی که من برای انسجام و سازماندهی زنان داده ام کدام مانور نظامی نیست. در یک فعالیت منظم و سازماندهی شده میتوان خیلی کار های را انجام داد. میتوان رسمی حقوقی عمل کرد. میتوان نشریه ها داشت و با ایجاد گفتگو و بحث مشکلات موجود را به چالش کشید. تجربه نشان داده است که پراگنده نویسی های ما تا حالا کمکی نکرده است. پس باید دنبال راه های موثر بود. اگر چنین سازمان فعالی وجود داشته باشد میتواند به دولت فشار های سیاسی و رسانه یی وارد کند تا قوانینی که زن ستیزانه هستند و یا حقوق زنان را پامال میککند حذف و یا تغییر داده شوند. تغییر ذهنیت جامعه نیز یک پروسه متوالی و دراز مدت است. ولی بلاخره از جایی باید شروع کرد.

در مورد سازمانهایی که گفتید در داخل وجود دارندو کاری مثبتی نمیکنند جز جدا کردن مرد و زن باید بگویم که این سازمان ها کاری بیشتری نمیتوانند بکنند و چه بسا خود این زنان دچار مشکلات حقوقی و عدم آگاهی هستند. عدم آگاهی از معنی آزادی و حقوق زن، این پدیده را به قهقرا میکشاند. عدهء زیادی حتی از خود زنان هستند که آزادی زن را در طرز لباس پوشیدنش میبینند." زنی که خود را برهنه میکند گویا آزاد است ویا زنی که از حقوق خود حرف میزند باید مرد ستیز باشد و زود طلاق خود و زنان دیگر را بگیرد." در حالیکه اینطور نیست. من فیمینیست بیلوژیکی نیستم و از دید من زن و مرد بهم نیاز دارند و تکمیل کننده همدیگر اند ولی در جاییکه بحث بر سر حقوق است باید این دو را نه به اساس جنسیت بلکه به اساس قوانین شهروندی مانند دو انسان عاقل و بالغ با استقلال فکری دید. جنسیت نباید دلیل کم و یا زیاد بودن نقش مرد و یا زن در خانواده و جامعه باشد.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل   ۱۶۳       سال       هشـــــــــتم          حـــوت    ۱۳٩٠     هجری خورشیدی         اول مارچ ٢٠۱٢ عیسوی