"گم گشته در آغوش خيالت منم امشب
جاريست حضور تو به جان و تنم امشب"
از خويش جدا مانده و ويران شده در تو
آواره و سر گشته و بی مامنم امشب
آغوش خيالی به رخت باز نمايم
ويران شده تا سر نهی بر دامنم امشب
در خرمن تنهايی اگر باز بيايی
آتش زنم آتش زنم آتش زنم امشب
سازيست شکسته دل من در غم هجرت
بنواز مرا تا برهی از غمم امشب
چون آه که از سوز دل زار برايد
آزرده و صد پاره و بی مسکنم امشب
بیت نخستین که در (پرانتز}گذاشته شده از حمیرا نگهت دستگیر زاده است که خواندنش در من همین شعر را بر انگیخت .
|