بیش از این شاید نپذیرفتن شکست برنامه های ادعایی برای افغانستان از طرف دولتیان وحامیان آنها، از آن دیده درایی هایی باشد که سیاستمداران فریبکار با آن عادت کرده اند. با آنکه جریانات دهسال پسین همواره حکایت از آن داشته است، که عمده ترین چالشهای موجود درجامعه راه حل نمیابند، با آنکه صدای اعتراض وانتقاد بلند بود؛ اما دولتمردان با وعده های توخالی، امروز وفردا گفتن و دلیل تراشی های مخالفت انگیز،در جهت تزیید چالشها قدم می نهادند.
همانگونه که بیساری ها وآنهم با رها گفتند، که راه های در پیش گرفته شده علیه کشت خشخاش و توسعۀ اراضی آن با وعده های داده شده سازگاری ندارد، مقصران همچنان به کجروی ادامه دادند. حتا مسؤولین مناطقی را که درین زمینه دارندۀ دستاوردهایی بودند، زیر فشار نهادند. در زمینۀ مبارزه با دهشت افگنی های تروریستی نیز این روش ناشفاف وفریبکارانه بیش از پیش وضاحت میافت. حیف ومیل کمک ها، رونق دادن رشوت ستانی، تبعیض، دسته بازی ومافیایی گری؛ دغل بازی و دروغگویی که به عادت آنها تبدیل شده بود، معترضین را نشانی می کردند، نه معایبی را که جامعه را به سوی تباهی بیشتر رهنمون میشد.
از جمله پیرامون روابط وپبوند های پشت پردۀ دولتمردان و کشورهای حضور نظامی داشته در افغانستان، با آن که همواره گفته میشد، اما پنبۀ بی اعتنایی در گوشها گذاشته با تمکین به تروریسم، مردم وعواقب زنده گی آنها را به سخربه گرفتند. با آنکه همه معترضین سیاست تماسهای پنهان وپشت پرده ،میگفتند که طرفدار جنگ نیستند و باید روشن شود که چه منظوری در پیش است، اما سیاست بازان همچنان به انکار ورزی و دروغگویی ادامه دادند. آنگاه که همه چیز آفتابی شد، به توجیه گری ومغلطه کاری روی آوردند. توجیه روش های نابکار ونگران کننده را زیر نام " تأمین صلح" ادامه دادند. نه در جهت تأمین صلحی که آن جامعۀ دردیده و زجرکشیدۀ از شرجنگ محتاج آن است.
آری صلح ، صلح راستینی که مردم به آن نیاز دارند. صلح برای مردمی که طی بیش از سه دهه طرف های درگیر شیرۀ جان شان را مکیده، وسرانجام جنگخوی تازه نفس و مداخله گر دیگری را وارد میدان نموده است.
در زمانه یی که سیاست های تمکین به تروریست ها آفتابی شده است، با آن هم همه تصامیم وفیصله ها را نمی گویند، در زمانه یی که این راه وروش از نگرانی های بشترخبر میدهند، دیگر چه خواهند کرد.
همانگونه که پیش بینی میشد، نیروهای خارج روزی بار وبستره بر می بندند و راه بازگشت در پیش میگیرند، اینک شاهد آن هستیم. که از مدتی برای فراهم آوری زمینه های چنان بازگشت ، برای خویش بینی خمیری میسازند . در حالی بدون دستاورد هم نیستند. دستاورد آنها وازهمه مهمتر از ایالات متحدۀ امریکا این است که تأثیرات القاعده را درسرزمین های دورتر از قلمرو خود محدود نمود. همواره از بن لادن والقاعده گفتند، بن لادن را کشتند، بدون اینکه غافل باشند، صد ها بن لادن دیگر آماده و یا در راه پرورش یابی هستند. برای این نگرانی خویش، به پیشرفته ترین وسایل تخنیکی،و ترتیبات امنیتی متوسل شده اند. آنها نمی خواهند که دیگر تروربست ها حادثۀ مشابۀ 11 سپتامبر بیافرنند. اما این ما هستیم که بدانیم آنها آفات و مصایب تروریست ها رااز سرزمین ما بر نمیدارند. آنها با تروریست ها کنار میایند، برای تروریست ها پول
وسلاح میدهند، راه را هموار میکنند که در قطر دفتر بگیرند، آزادنه به هر جای بروند و آماده شوند تا قدرت را درافغانستان بگیرند؛ به شرط اینکه به بقیه تروریست ها اجازه ندهند خواب از چشم امریکایی ها و دیگران بربایند.
درین جربان کرزی وتیم او را مسخره هم میکنند. اما اعضای این تیم به خود نمی گیرند که تمسخر میشوند. این ها نیز به هدف رسیدگان هستند. زراندوزان این تیم نابکار، به قدر کافی زر اندوختند. مطابق امیال مورد ضرورت به شهرت وکام ونامی رسیدند. از همه امتیازات بهره مند شدند.تعدادی که قاطعتر و دارای مرام وهدف تسلط انحصاری در افغانستان هستند، میدانند که سیاست غرب وامریکا آنها را برای رسیدن به هدف گام دیگری هم نزدیکتر میکند. آنها میدانند که پیوند ها وتماسهای پشت پرده با آدمکشان حرفه یی و جان دوباره دادن به آنها، پایه های مرامی این بدخویان را محکمتر میکند . حتا اگر خود مانند دورۀ ملاعمر اجازۀ زندگی در افغانستان رانداشته باشند،دلخوش میدارند که آدمکشان جهال قدرتمند باشند . زیرا ناف نابریده با آدمکشان دارند. آنها هم درین سالها پیروزی داشتند. هیچوقت حاضر نبودند که کسی جنایات آدمکشان
وانفجارها وانتحار های آنان را محکوم کند. واگر گاهی از سر ناگزیری به سیاست های مزورانه پرداختند؛ صد بار دیگر به رشد و تقویۀ آدمکشان پرداختند. همین ها بودند که نهاد ها و روش های دموکراتیک را با کار شکنی روبرو نمودند.
آری، خارجی های حضور یافته در افغانستان میروند، تیم کرزی نیز خواهد رفت. این ها درین دهسال در مجموع آنچه انجام دادند، از روی وضع جاری و حرکت آن به سوی آینده واضح میشود. امروز مردم در عذاب دشواری های اقتصادی ومعیشتی گرفتار هستند. تفاوت های زندگی مردم را بسیار دامن زده اند. بی امنیتی در اکثر مناطق بیداد میکند. مناطقی را که دستاوردهای علیه آدمکشی داشتند، آرام نمی گذارند. آنچه را سمت وسو میدهند، از آوردن حکومت خفقان زا خبر میدهد.
این جریان منحط، آزمونها برجای نهاده و ده ها درس آموزنده با خود دارد، که لازم است همواره گفته شود و طرف توجه مرزبندی های سیاسی وعملی باشد.
اینکه چرا چنین جریانات منحط وتباهیگر دست فعال دارند، باید گفته شود که یکی از علل مهم آن نبود نهاد های مانع شونده است. برای دسترسی به آن باید به راه هایی رفت که پیموده نشده اند. پیمودن این را مستلزم
توجه جدی به امکانات درون جامعه است. توجه به تفاهم داخلی. حلقه زدن به دور نکات مشترک. رعایت احترام فرهنگی ، سیاسی واجتماعی با همدیگر. محکومیت انسان آزاری های مختلفی را که جامعه دیده است. پیش گرفتن فرهنگ ایجادگری و مرزبندی با اخته شدگان فرهنگ ویرانگری.رعایت همه جانبۀ حقوق شهروندی . رعایت بی کم وکاست از حقوق زنان، دست برداشتن از استتفاده های سؤ ازعقاید ومقدسات مردم. . .
اگر مردم ما به نهاد های با این فرهنگ دست نیابند، نتایج ناگفته پیدا تواند بود. و امروز که در پیش روی پای های تروریسم در افغانستان، کفش میگذارند وبه نازدهی وبفرما گویی او مشغول هستند، جامعۀ ما به درک این خطر و وظیفۀ ایجادگری و پیمودن را نرفته، نیاز بسیار دارد.
|