از زمان دایر شدن نشست بن (2001) به اینسو، جلوه های بسیار واضح و متبارزسیاست ناشفاف، توطئه گرانه وغیر سازنده در افغانستان اشکاربود . اما برای کسانی که از تۀ دل عهد بسته اند تا رکاب ارباب قدرت را الزام نمایند، چشمی برای دیدن چنان اوصاف سیاست ویرانگرانه در کار نبود. منظور آنانی اند که سیاه را سفید می نگرند.
همینجا یادآوری شود که این دسته از مردم به ویژه آنانی که در کجروی ها و تبهکاری ها و رواج مافیایی گری سهیم هستند، ویا قلمزنان جیره خوار و چشم به راه گرفتن چوکی ، که از نوشتن و گفتن حقایق امتناع ورزیدند، محکومیتی فراموش ناشدنی دارند.
اما کم نبوده اند کسانی که صدای شکوه بلندتر نموده و از مواضع مختلف در پی افشأ ونقد سیاست های زیانمند و توطئه آمیز بودند. در میان این جمع از هموطنان تفاوت هایی را از نگاه تشخیص انگیزه ها وکابرد سیاست های گوناگون میتوان ملاحظه نمود. تعدادی در محدودۀ افشأ کجروی ها بودند. اما عامل آنرا دربست در وجود سیاست نیرویهای خارجی نشان داده اند. دهن و قلم بعضی ها را هم دادن یک چوکی ومقام نه چندان مهم خاموش کرد.
اما بسا مواقع در پاره یی از نگرش های با محتوی انتقادی ، این نتیجه گیری آشکارا بود که بار ملامتی را چنان بر دوش نیروهای خارجی نهاده اند که زمینه های داخلی ونقد نارسایی های موجود در داخل جامعه فراموش شان شده است. به دیگر سخن آرزومند بوده اند که نیروهای خارجی وبه ویژه ایالات متحدۀ امریکا این کار را انجام بدهد و آن سیاست را نه. واین در خواست ها هم بیشتر متکی بوده است بر این آرزو که اگر امریکا از پشتیبانی برخی سیاستماران دست بکشد و تعداد دیگری را مورد تایید قرار بدهد، مشکلات حل میشوند !!
دارنده گان چنین ذهنیت وموقف در گروه های مختلف حضور داشته اند.
نمونه یی از علایق واتکأ به بیگانه که همراه بود با فقدان آزادی انتقاد واعتراض به حامی به گونۀ آزمون تاریخ ،در زمان حضور قوای شوروی، نیز داریم. آنانی که هست ونیست خویش را در وجود شوروی وسهم ونقش آن می دیدند، هنگام راه جویی شوروی به منظور بیرون کردن قوا از افغانستان، به تکاپو افتاده بودند که شوروی آن کار را انجام ندهد . وپس از عملی شدن آن تصمیم همچنان سالها بعد، به محکومیت گورباچف، شواردنازه پرداختند. حتا داگر همان مورد به درستی مورد غور قرار میگرفت،میتوانست مانند موارد مشابه درسی را در گوش اتکا کننده گان به نیروهای خارجی بیا ویزد که تا کی میتوان از چنان سیاست بهره جست.
توقع حل مشکلات افغانستان از جانب غرب در سالهای جنگهای تنظیم های اسلامی نیزگسترش یافت. شکوه این بود که چرا غرب افغانستان را فراموش کرد؟
عیب همیشگی این گروه از مردم همواره این است که دچار آن پندار گرایی سیاسی وتوهمی استند که ریشه اش را از عدم دریافت انگیزه های نیروهای خارج میگیرد.
به این ترتیب شاهد ذهنیت و عملکر هایی بوده ایم که هم نارسایی ها را کلا ً در وجود خارج دیده اند وهم تغییرات را. این ذهنیت عامه ویا ازسیاسیون آغشته شده با آن سعی شان همواره این است که در قدرت های خارجی، حامیان به اصطلاح دلسور بیابند. در حالیکه چنین آرزوی محال است.
اما بعضی ها رویکرد افغانستان شناسانه در ارزیابی چالش های حاکم داشتند. ازهمین منظر بود که دریافت علل ناهنجاری های روبه تزاید در داخل خود جامعه و در وجود اجزای فعال اما تبهکار در نظز میامد. بدون اینکه کارکردعامل خارجی، انگیزه ها و منافع ولزوم دیدهای آنها هم نادیده گرفته شود.
وارسی ازین موضع حاکی است که :
نمونه های مختلف نشان داده اند که قدرت های مداخله گر بر اساس منافع خود داخل اقدام شده اند. واگر گروه وقشری در شکرو در معرض مداخله از آن مداخله، صاحب امتیاز شد ه اند ، و آن امتیاز را به نام بهبودی افغانستان اغواگرانه حساب کرده اند، دیری دوام نکرده است. زیرا قدرت خارجی همین که به کام رسید، ویا با ناکامی طاقت فرسا دست وگریبان شد، کلام و قدم عوض میکند.
افزون بر نمونه های متعدد پیشینه، در نمونۀ طالب هم سالهابی پسین دیدیم که قدم به قدم راه را برای اعادۀ حیثیت!! اش هموار نمودند. زیرنام تروریست ستیزی ، جمیع مقدمات مورد نیاز برای رسانیذن او را به قدرت فراهم نمودند. وبالاخره پس از موش وپشک بازی چند ساله، معاون رئیس جمهور امریکا در ماه پیش خاطر همه را با صراحت لهجه جمع نمود و گفت :
طالبان دشمنان ما نیستند.
*
این است که با زهم جامعۀ ما نمونه یی را ازین دست میازماید . دلبستگان به نقش کشورهای خارجی دیدند که ایالات متحدۀ امریکا زیرنام طالب کشی، چون به خلوت رفته است با طالب کار دیگر کرده است.
طرح این بود که طالب را بیاورند. البته طالب آور در همه ادارات دولتی نفوذ داده شدند.
طالب را دوباره البته مقداری رام کرده میاورند. رامش میکنند که منافع امریکا را آسیب نرساند. در دل جاهلانه اش، قماش بن لادن ها دیگر امریکا را اذیت نکنند.بهتر است که مختللفین منطقه یی امریکا را اذیت کنند. اما هرچه مردم اذیت دیدۀ افغانستان را اذیت کردند، هرگونه شکنجه واعدام کردند، به امریکا که تعلق ندارد!
شرم بربرحال آنان مقامداران پر ادعا که دیدند وصدا در نیاوردند. واعتراض بر آنانی که گره مشکل را با اتکا به خود وبر تکیه بر اجزا داخلی جامعه روی دست نگرفتند.
با آنکه فرصت ها یی از دست رفته اند، اما نمی شود سعی وکوشش را دنبال نکرد. دشواری های بزرگی برای افغانستان در پیش روی است. قدرت های بزرگ جهانی در هم آغوشی به مظهر شرارت وجهل وستمگری یا تحریک اسلامی طالبان ،متحد شده اند. نتیجۀ این توطئه اندوه آفرینی های بسیاری را با خود دارد.
|