درپیوند به دفترقطرازبس که سخنان ضد ونقض می شنوی،گاهی می انگاری که گویی رسانه ها به عمد می خواهند که این مسأله رابه یک معمای سیاسی بدل سازند.شایدهم بازیگران پشت پرده می خواهند هرروزبرای رسانه ها و به اصطلاح برای آگاهان امور،چستانهای تازه ی سیاسی گویند وخود آسوده خاطر،آن کنند که می خواهند.
گاهی می شنویم که ازچندماه بدینسو این دفتردرقطرگشایش یافته است؛اما طالبان تا دهان بازمی کنند، می گویند:ازمرگ خود آگاهی داریم وازچنین دفتری نه! گاهی هم می شنویم که این دفتردرآینده ی نزدیگ گشایش می یابد تا روزنه یی باشد برای گفتگو های صلح باطالبان و بعد قهر ونازرییس جمهورکزری را می شنویم وسخنان باسی شورای عالی صلح را که هیچگاهی مصرفی نداشته است.
چند مسأله ازهم اکنون روشن است.نخست این که پیوند ها وگفتگوهای پشت پرده درمیان امریکا و طالبان ازچند سال بدینسو جریان داشته است.نکته ی دیگراین که دولت افغانستان هیچگاهی درجریان چنین گفتگوهایی نبوده است. به زبان دیگرامریکا خودهیچگاهی نخواسته است تا دولت افغانستان را درجریان چنین گفتگوهایی قراردهد.سه دیگر این که امریکا می خواهد در پاره یی ازمسایل جدا ازدولت افغانستان با طالبان به توافق برسد که چنین کاری درنهایت سبب می شود تا طالبان به گونه ی یک نیروی سیاسی بار دیگر وارد میدان شوند.این امرجزبه مفهوم پیروزی نظامی وسیاسی طالبان چیزی دیگری نمی تواند بود.این نکته همچنان بسیار با اهمیت به نظر می آید که طالبان نیز به گفته ی مردم، دولت افغانستان را هیچگاهی سیال سیاسی خود نداسته و نخواسته اند با دولتی که آن را مشروع نمی
دانند وارد گفتگوشوند ویا چنین دولتی را درگفتگو های خود با امریکا شریک سازند.
چراچنین دفتری درقطر؟شاید نخستین پاسخ این باشد که امریکا دروضعیتی که روابط چندان خوبی باپاکستان ندارد می خواهد به دورازتاثیر پاکستان باطالبان به تفاهمی دست یابد تا دوستان قدیم پس ازیک رشته گله گذاری ها باردیگر، یک دیگر را درآغوش گیرند وبگویند که:آب اگرصد پاره گردد بازباهم آشناست. افزون براین گشایش دفتر قطرهمچنان بیانگر این امر است که دیگر امریکا به این باور نیست که پاکستان نسبت به گفتگو های صلح ومبارزه با هراس افگنی نیت واراده ی نیکی دارد.
گاهی نیزچنین احتمالی داده می شود که درصورت گشایش دفتر سیاسی طالبان درقطر،پاکستان نفوذ خود برطالبان را ازدست خواهد داد و گفتگو های صلح بدون مداخله های ویرانگرانه ی پاکستان ادامه خواهد یافت که چنین امری می تواند به سود افغانستان وامریکا تمام شود؛ اما درجهت دیگراین احتمال را به سود پاکستان نیزمطرح می کنند که این کشور در این صورت از پذیرفتن هر گونه مسوُولیتی درگفتگو های صلح باطالبان به بهانه ی موجودیت دفتر سیاسی آن ها در قطر شانه خالی خواهد کرد و درسنگ اندازی های سیاسی خود درپروسه ی صلح افغانستان دست بازتری خواهد یافت!
این روزها نشانه ها بیانگرآن است که چنین دفتری درقطر کشوده شده است؛ همزمان با آن ملاعمر ازایجاد شورای مشترک طالبان پاکستان وافغانستان سخن می گوید.عمده ترین هدف این شورا پایان دادن به هرگونه عملیات نظامی برضد ارتش و نیروی های امنیتی پاکستان و در مقابل شدت چنین عملیاتی درافغانستان است.به زبان دیگر ملاعمر از همه هراس افگنان پاکستانی می خواهد تا با واسکت های پر از مواد انفجاری به افغاستان بیایند و کوچه کوچه ی این سزمین رازیر نام مبارزه با نیرو های خارجی به جهنمی بدل سازند. در همین حال در روز های اخیر یکی از فرماندهان القاعده ازطالبان پاکستان وافغانستان با اصرار و ابرام خواسته است تا جنگجویان تازه دمی را در اختیارالقاعده قراردهند که جهت ادامه ی جنگ ها به افغانستان فرستاده شوند.این همه رویداد ها پس از گزارش گشایش
دفتر طالبان درقطر رخ می دهد.ایجاد چنین شورایی می تواند این پرسش را به میان آورد که آیا اندیشه ی پایه گزاری این شورا با چنین هدف هایی از مغز وخردسیاسی ملاعمر بر خاسته است ویا این که دست برتری با ایجاد چنین شورایی درپاکستان برای او دستورداده است تا نقش تازه یی را دراین فلمنامه ی نا تمام بازی کند؟ نمی توان تردید کرد که چنین شورایی به دست پاکستان ساخته نشده باشد.دستگاه استخبارات پاکستان بزرگترین مغز متفکر در رویداد های خونین چند دهه ی پسین نه تنها درافغانستان؛بلکه درمنطقه نیزاست و می تواند یک چنین مانورهای سیاسی را به آسانی انجام دهد.تصور می شود که ایجاد شورای مشترک هراس افگنی،خود نوع دهان کجی پاکستان است دربرابر امریکا و دفتر قطر.پاکستان از حنجره ی ملاعمر می خواهد یک بار دیگر به امریکا این پیام را بفرستدکه: بی پیر مرو که درنمانی/ هرچند سکندر زمانی/ وشاید هم پاکستان با ایجاد این شورای مشترک خواسته است
بگوید که اگر تمام طالبان و بنیاد گرایی جهان جهت تفاهم با امریکا درقطر گرد آیند و اگر به تفاهمی هم که دست یابند،پاکستان می تواند دهها ملاعمر دیگر را در روز دستار بندان مدارس بنیاد گرایی این کشور،واسکت هراس افگنی بپوشاند وکلاه انتحاری بر سرگذارد!
ظاهراً طالبان گفتگو های مستقیم و پنهانی با امریکا و گشایش دفترسیاسی خود درقطر را پذیرفته اند،دفتری که شاید هیچگاهی پنجره های آن رو به سوی خورشید صلح باز نشود. درهمین حال گفته می شودکسی که گویا دراین زمینه بیشترازهرطالب دیگری، نقش داشته و گفتگو های مهم و دشواری را با امریکا به پیش برده،همان طیب آغا که گفته می شود شخصی است نزدیک و مورد اعتماد به ملا عمر، پس اگر چنین است چگونه ملا عمر می تواند به عضویت شورای مشترکی در آید که اهداف آن بر محور خدمت به منافع سیاسی و نظامی پاکستان و مقابله با امریکا می چرخد؟
ریاست جمهوری افغانستان در روزهای اخیر پس از یک دور مخالفت ،فراخوانی سفیر خود از قطر وانتقاد از چگونگی گفتگوهای پنهانی امریکا وطالبان، درپیوند به گشایش دفترقطر موافقت کرده است.این موافقت، انسان را به یاد همان حکایتی می اندازد که گویند باری کسی پرنده یی دردست داشت، نا گهان پرنده از دستان او پرواز کرد!مرد که خیره خیره به پرواز پرنده می دید باناگزیری گفت:برو که آزادت کردم!!!حالا پشت پرده چیز های بوده و چیزهای انجام شده،از این روی مخالفت جناب کرزی نمی تواند هیچ چیزی را تغیردهد!
پرسش دیگراین است که ملاعمر درکجای این کار قرار دارد؟ او این روزها ازامریکا دستورمی گیرد و یا از پاکستان و یا هم در چند کیلومتری کابل همای روی سرش سایه ی سلطانی فکنده است؟ آیا ملاعمر می خواهد به مانند برادر تنی خویش گلبدین حکمتیار که باری شاعری با زبان طنز اورا راکتیارخوانده بود، بازی دوگانه یی را انجام دهد؟ یعنی در یک جهت در پاکستان شورای مشترک هراس افگنی بسازد و در جهت دیگر در قطر اگر بتواند به سوی ولی نعمت خویش،امریکا چشمکی زند! یا این که این بار پاکستان او را وادار به اجرای این نقش دوگانه کرده است! اگر نقش ملاعمر در بازی های اخیر همان نقشی است که در شورای مشترک برای او داده شده است؛این امربه این مفهوم است که او را با سیاست های جاری در قطر پیوندی نیست و شاید بتوان گفت که طالبان در پیوند به سیاست خروج نیرو
های امریکا یی و ناتو و سرنوشت افغانستان پس ازسال 2012 دستخوش دوستگی بزرگی شده اند وجریان قطر جریان جداگانه یی از شورای مشترک است. در همین حال این روز های گزارش هایی وجودارد که گویا پاکستان درتلاش آن است تا کس دیگری را بر جایگاه ملاعمر بنشاند. درنگاه نخست این امر شاید گونه ای مبهم سازی بازی است که به هدف فریب ذهنیت مردم راه اندازی شده است؛ ولی سخن ژرفتر این که آیا ایجاد چنین دسته بندی ها درمیان طالبان می تواند نوع افتراق فکری را در طالبانزیم و بنیاد گرایی ویژه ای آنان پدید آورد؟ به مشکل می توان باور کرد.از متوکل وملا ضعیف که در کابل به سر می برند و شاید هم شبانه ها دیداری های آن چنان با رییس جمهور در پیوند به تقسیم قدرت دارند تا ملاعمر درپاکستان از نظر فکری چه تفاوتی می تواند وجود داشته باشد؟ هیچ. برای آن که طالبانیزم درهمه جا یک چیز است و یک سان عمل می کند. امارت اسلامی آن ها یک سکه دارد که در دو
روی آن نماد شلاق حک شده است! با این همه شاید بتوان این احتمال را نیز درمیان گذاشت که امریکا خود بازی دو جانبه وشاید هم چند جانبه یی را در افغانستان و منطقه آغاز کرده است بی آن که مردم افغانستان بازیگری دراین بازی بزرگ چند جانبه داشته باشند!
تا دوسال دیگر سربازان امریکا و ناتو افغانستان را ترک می کنند.دوران حامد کرزی بر بنیاد قانون اساسی به پایان می رسد که دیگر حق اشتراک در بزکشی انتخابات ریاست جمهوری را نخواهد داشت. درامریکا یک باردیگر اوباما جهت رسیدن به تاج و تخت امپراتوری! به میدان خواهد رفت. افغانستان به میدان معامله های مافیایی داخلی و جهانی بدل خواهد شد،ایران و پاکستان نیرومند تر ازگذشته به هدف تامین منافع خود آستین مداخله بر خواهند زد. روس ها شاید این بار در وجود احزاب و گروههای سیاسی وابسته به اتحاد شوری از نامزدی درانتخابات ریاست جمهوری حمایت کنند که بتواند نقش ازدست رفته شوروی را که اکنون دولت روسیه میراث خوار آن است، به آن کشوربر گرداند.مقابله هند در جهت محدود کردن نقش پاکستان و گسترش نفوذ خود در افغانستان این بار با قوت بیشتری
ادامه خواهد یافت. چین همچنان در تلاش دست یابی به منابع بیشتر زیر زمین افغانستان چشم دوخته است. شماری بیشتری ازمدافعان دروغین حقوق بشر، جامعه ی مدنی، آزادی بیان و دو تابیعتی های که خون شان رنگ سفید دارد با پشتاره های از چپاولهای مدنی وکارشناسانه،هی میدان و طی میدان دوباره به مدینه ی فاضله ی خود برخواهند گشت و شمار هوتل های با چاینکی و قابلی وچپلی کباب افغانی در بازار های اروپایی و امریکایی فزونی خواهد گرفت! من نمی دانم که طالبان آینده را چگونه می بینند، شاید به این باور رسیده اند که ستاره ی اقبال دموکراسی ب52 رو به خاموشی است. جوبایدن بایک جمله مدال دوستی افتخار آمیز امریکا را بر گردن آن ها آویخت! هر چند این همه، تصویر بد بینانه یی از وضعیت به نظر می آید؛اما به مشکل می توان باور کرد که طرف های گفتگو چه در سطح کشور و چه در سطح منطقه،کمترین اراده و باوری به صلح داشته باشند.صلح کرزی،صلح طالب،صلح
گلبدین،صلح پاکستان وصلح امریکا مفاهیمی اند جدا وبی پیوند با یک دیگر.آن هاهرکدام صلح خود را می خواهند. طالبان دیگر به گرفتن ماهی های کوچک راضی نیستند؛ بلکه توری انداخته اند بزرگ به هوای شکار نهنگ دموکراسی تا از روغن آن شیطان چراغ امارت خود را روشن سازند! پاکستان وایران در هوای پرکردن جای خالی امریکا و ناتو درافغانستان اند.
شاید تجربه های دومین دهه ی دموکراسی در افغانستان به پایان خود نزدیک شده است.امریکا عاشق دموکراسی برای افغانستان نیست؛بلکه درتلاش آن است تا هر نظامی را که درافغانستان پدید می آید به گونه یی در خط منافع خود حفظ کند. برای جناب کرزی چه فرقی می کند که پس از دوران طلایی!او،دیکتاتوری بر اریکه باشد یا دموکراتی مانند خودش!مهم این است از وابستگان او باشد.این است محوراساسی گفتگو های صلح او با طالبان.با پایان این دهه هیچ ستاره یی هم ازآسمان فرو نخواهد افتاد ، برای آن که بر بنیاد ارزیابی های هم اکنون در صدرفهرست کشور های مستبد جهان جایگاه افتخارآمیزی دارد!که بر همه مستبدان دموکرات و دروغ پردازان کثرت گرایی مبارک باد!!!
جدی 1390
کابل- شهرک نوین قرغه
|