از جمله دستاوردهایی که بشریت دردست دارد و میتوان بر آن بالید، یکی هم منشور حقوق بشر است. برای اثبات سخن خویش، مادۀ نخست آنرا میاوریم :
" تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند، واز لحاظ حیثیت وکرامت حقوق باهم برابر اند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و با ید با یکدیگر با روحیۀ برادرانه رفتار کنند"
هرگاه این جملات خردمندانه را در سطحی توضیح دهیم ، که برای بیسوادترین انسان نیزقابل فهم شود، آیا تبسمی رضایت آمیز برلبان او نخواهد نشست ؟
میزان کشش و پذیرنده گی آن به ویژه باید دربین آن جوامع وانسانها، بیشتر باشد، که فرهنگ عدم رعایت حقوق وکرامت وحیثیت انسانی بیداد نا گسسته یی دارد. انسانهایی که در معرض تبعیض، بی حرمتی ،توهین ، تحقیرهستند، با شنیدن وآگاهی از جوهر پیام آن، احساس میکنند، که دوای دردی را یافته اند که نیاکان او نیز با رنج آن دردمندانه زیستند و رفتند. داروی دردی را میابد که او را رها ننموده وفرزند وخانواده اش را هم تهدید میکند.
انسان افریقایی که می شنود، پیامی در گشت وگذاراست که صدای نفرت بار تبعیض نژادی را نمی پذیرد؛ بستری به وجود آمده است که او را به دلیل زاده شدن با آن رنگ از آغوش خویش نمی راند،به پیشواز چنین پیام وبستردستاورد بشری میرود.او می بیند که این منشور، فراتر ازرنگ جلد وتعلق منطقه یی به زنده گی وسرنوشت او می اندیشد و راه عقل باورانه ومتمدنانه را نشان میدهد.
انسانی که به دلیل زاده شدن در خانوادۀ باورمند به یک دین ومذهب ویا قوم وملیت،آگاه میشود که این پیام سخن از احترام به دین ومذهب وقوم او دارد،آنرا دستی میابد که در گسستن زنجیر های حقارت بار کمک میکند.
زنان و دخترانی که می بینند ومی شنوند این منشور و پیام فراتر از جنس به انسان نگریسته است، ومی بینند که از دریچۀ آن به عنوان "جنس دوم" به او نباید بنگرند،وسیلۀ رفع احتیاج دیرینۀ مادران و خواهران خویش را درآن میابند.
ازین رو، منشور حقوق بشر را باید گرامی داشت ودر پی گسترش پیام های انسانی آن برای انسانها بود.
از آسیب های نخستین و دومین جنگ جهانی شنیده ایم. به ویژه سیاست ضد بشری در چهرۀ کوره های آدم سوزی وجنایات جنگی فاشیسم هتلری،شهرت دارد. جنایات ضد بشری که پاسخگوی بی احترامی به حیثیت وکرامت انسانی بود واز سوی دیگر به برتری خواهی نژادی می اندیشید با تمام انگیزه های اقتصادی و آقایی خواهی جهانی اش.
در ضدیت با آن افکار و اعمال،وبا توجه به سطح رشد جامعۀ انسانی بود که در زمانۀ کوتاهی پس از پایان جنگ جهانی دوم مسودات پیشنهادی ، در مجمع عمومی ملل متحد به تصویب رسید. (10 دسامبر 1948) علایق آن فرهیخته گان وخردمندانی که در پی اندیشیدن به سرنوشت انسان و جلوگیری وپیشدستی از وقوع دگر بارۀ چنان تبعیض ها وتعصبات وپیامد ها خونبار آن بودند،واقعا ً به عنوان دستاورد بشری مسجل شده است.
ناگفته پیدا تواند بود که چنین دستاوردی، به معنی رعایت آن در همه کشورهایی نیست ،که بر پای منشور حقوق بشر امضأ نها ده اند. متأسفانه در کشورهای پیشرفته وجوامعی که مهد شکل گیری این منشور بوده اند، پایمال نمودن حقوق بشر چه در کشورهای خودشان وچه به صورت حقارت آمیز وبی پردۀ آن در برابرانسانهای جوامع دیگر هنوز بسیار وجود دارد. اما یک واقعیت تردید ناپذیراست که انسانهای جوامع دارندۀ نهاد های دموکراتیک وبهره مند از آزادی های مدنی وسیاسی ، میدانند که حقوق بشر چیست. میدانند که در صورت نقض آن چه باید بکنند. نهاد هایی که درزمینۀ حقوق بشرفعال اند،خاموش ونظاره گر ویا ابزار بهره برداری همه جانبه در دست حکومت ها نیستند. وهمین نهاد ها استند که گاهگاهی صدای در سینه خفتۀ انسان کشورغرقه در گودال تعصب وجنایت وپایمال شده ولگد خورده را می شنوند وبه اطلاع دیگران میرسانند.
صحبت چون وچرایی، نارسایی وکمبودها وعوامل آنرا میگذاریم برای فرصت دیگر. می بینیم که ضرورت مردم افغانستان به آن در چه میزانی است.
دریک جملۀ کوتاه شاید بتوان زیرپا نهادن حقوق بشردرافغانستان را فشرده نمود،که تاریخ افغانستان، تاریخ نقض حقوق بشر است. پاره یی از برداشت ها وباورمندی های دیرینه اجتماعی وفرهنگی تعصب الود، برای برخی چنان به سنت تبدیل شده اند که در رعایت عملی و روزمرۀ آن بارها میتوان چهرۀ خشن بی حرمتی به انسان را دید.بازتاب چنان ذهنیت ها در اشخاص و نهاد های اجتماعی، فرهنگی وسیاسی، همواره سبب حفظ ونگهداشت آن شده است.
درافغانستان چند دهۀ پسین هم نه تنها مردم از حق بشری خویش نتوانسته اند به دفاع برخیزند، بلکه حتا بسا از نهادها وکسانی که از رعایت آن سخن گفته اند، درهرمحدوده یی که است، مرتکب نقض آن شده اند.منظور ما درینجا از نهادها ، بیشتر نهادهای سیاسی اند. نه تنها نیرویی که دارندۀ قدرت سیاسی بوده است، بکه بقیه نهادهای که موقف اپوزیسیون را دارا بودند، درنقض حقوق بشر در افغانستان سهم دارند. . .
عدم نکوهش به ویژه نکوهش رسمی موارد نقض کرامت انسانی،بهره مندی مقصران ازامتیازات حکومتی ومصؤونیت های مختلف،عدم انتشار اسناد ومدارک و دریک جمله نبود توجه به چنین موضوعی، سبب شده است که دسترسی به رعایت آن چالش آمیز باشد.
پس ازدور کرد ن طالبان از طرف قوای خارجی، که مجموعه یی از نهاد های سنتی، شرعی و مدنی در جامعه بنیاد نهاده شدند،ایجاد کمسیون حقوق بشر هم ایجاد شد. اما با توجه به نیازنقد محکومیت ها ورفع خلأ یادشده درزمینۀ عدم نکوهش دیرینه، از روی مجموعۀ عملکردآن، چنان برمیاید که در چارچوب محدودیت های ناشی از زور مقصران نقض حقوق بشر، دست بسته ونمادین عمل میکند. اما نشریات وبرخی مواضع این کمیسیون و بقیه نهادهای مستقل، بارها ازموجودیت نقض حقوق بشر، یا ادامۀ آن به وضاحت وصراحت حکایت دارند. شاید بتوان گفت که این نهاد ونهاد های مستقل ،عمده ترین کاری که انجام داده اند،افشأ نقض حقوق بشر وبه ویژه در همین سالها است. واین افشأ گری ها هم با توجه به فضای حاکم ِحق نا آشنایی و زیرپای نهادن حیثیت وکرامت انسانی از جانب زورمندان، غنیمتی سپاسمندانه است. متأسفانه موجودیت این نا آشنایی حقوق بشر ازطرف
دولتمردان بزرگترین چالشی می تواند باشد که سرراه کارجامع درزمینۀ رعایت حقوق بشر ومحکومیت زیر پا نهاده گان آن تبارز میابد.اینجا است که ابراز این سخن مطرح می شود که کار در زمینۀ حقوق بشر درافغانستان، مستلزم جسارت وافشا گری های بیشترو تبلیغ گسترده تر است. تا حال بیشترین کار نهاد های مشغول به حقوق بشردر افغانستان، افشأ اعمالی بوده است،که ازطرف مقصرین سر زده.همانطوریکه پیشتر یادآورشدیم، این افشأ گری هم خوب است هم لازم. اما بسنده نیست.
کارمثمری که در راستای وظیفۀ تبلیغ گسترده تر، بتواند مکمل افشأگری ها وسپردن مقصرین به نهاد های دادخواهانه باشد، یکی هم این است که حقوق بشر به حیث مضمون درسی درمکاتب تدریس شود. شاید مناسبترین موقع، صنف دهم باشد.تهیه وترتیب کتابی که از تهیۀ منشور،دستاوردها وچالشها درسطح جهان، آغازشود، آنگاه به توضیح وتشریح حقوق انسانی در زنده گی مردم افغانستان بپردازد،بی گمان درگسترش آگاهی کمک شایسته یی می نماید. آوردن مثالها ازکشورهای مختلف،ازخون هایی که ناشی ازبی حرمتی به حقوق انسانها ریخته ،از تعصباتی که درچهرۀ نژادگرایانه،مذهب وقوم ستیزانه وخوار شماردن زن و . . . بار آمده است، همچنان معرفی چهره هایی که نماد جانبداری و یا نقض آن بوده اند، درگسترش این آگاهی مؤثر اند. کتابی که رسما ً درافغانستان نه تنهادر دسترس شاگردان مکاتب به منظور تدریس گذاشته شود؛بلکه برای ادارات ومؤسسات مختلف
توزیع گردد، کاری تواند بود، کارستان.
آری، اگر کاری دوام دار و چند بعدی در زمینۀ آگاهی و آشنایی و آگاهی بخشیدن وآگاه نمودن مطرح است، یکی از آنها همین مورد می تواند باشد. اما اگربا نقض دوامدار وناگسستۀ حقوق بشردرافغانستان، عده یی بهتروآسانترمی توانند قدرت مند بمانند؛ واز نهادهای موجود، به عنون ابزارنمادین وسؤ استفاده کننده بهره بگیرند،کار دیگریست.
|