جملاتی را که صدراعظم شاه محمود خان (سپهسالار) به ظاهر شاه گفته بود،یادآورهمان ضرب المثل است که میگوید: پیر درخشت خام می بیند. این ضرب المثل از صدها سال به میراث مانده است. استاد خلیلی در ادامۀ یادداشت ها وخاطرات خود می گوید ، شاه محمود خان " بمن( خلیلی ) گفت که برای ظاهر شاه گفتم :
این شب و این میز یادت باشد. من به تو خیانت نمی کنم. برای افغانستان خیانت نکرده ام، واگر همین حالا بخواهم که من حکومت را ترک نکنم، مرا کسی نمیتواند از سرچوکی صدارت پس کند.هم عسکری مرا دوست دارد و هم مردم افغانستان مرا میخواهند وهم خدا وحقیقت با من است. لاکن من فقط به لحاظ اینکه توبچۀ نادرشاه هستی، من استعفأ میکنم. تو خوش هستی که من نباشم. اما این را یاد بگیر وکلمات مرا فراموش نکن که یک روزی میاید که سخت پشیمان میشوی.
سردار داود خان گفت که چرا پشیمان میشوند؟
گفتم از دست تو پشیمان میشوند!
از جایم برخاستم وگفتم به امان خدا.
پادشاه تا زینه ها همراه من آمد رویش را بوسیدم وآمدم بخانۀ خود. اینه بچیم بعد ازین من بیکار هستم.
من ( خلیلی ) هم گفتم خوب، خداوند همراه شما باشد، ما چه کنیم؟ گفتند، که ببینید که فردا با شما چه قضیه پیش میشود."( یادداشت های خلیلی صص 362/363)
سپهسالار پیر بود و در خشت آینده وعاقبت را دیده بود.
البته روشن است که پنج پنجه برادر است ولی برابر نیست. در هر فامیل ، در هرقوم و درهر ناحیه وشهر ومملکت خوب وخراب پیدا میشود. اما تاریخ در بارۀ آنها ، در بارۀ خوب وبد شان قضاوت میکند.
قضاوت های اشخاص فرق میکند. یکنفر بخاطریکه به مدارج عالی رسید وامتیاز دید،قلم را در صفت دولت وقت بکار می اندازد واورا می ستاید، و دیگری اگراز دولت وشاه بدی دیده برخلاف هرچه بدی در جهان است، نثار او میکند. اما مؤرخ با وجدان در بارۀ حاکمان کشور؛ خدا ،مردم و وجدان پاک خود را بدون حب وبغض شخصی، مذهبی، قومی ناظر دیده در بارۀ صادقین و خاینین کشور اظهار نظر مینماید.
وقتی در بارۀ حاکمان کشورما بویژه نادرشاه، محمد هاشم خان، ومحمد داودخان و محمد نعیم خان وشخص محمد ظاهرشاه، به قضاوت بنشینیم،و وجدان خود را قاضی ساخته خدارا حاضر وناظربدانیم؛ میتوانیم اینطور بنویسیم :
1- نادرشاه
به عقیدۀ نویسنده، مرد بسیار زرنگ،هوشیار، جاه طلب، وبرای رسیدن به قدرت مُحیل و سرسپردۀ دولت بریتانیه بود. پس از بقدرت رسیدن مخالفین خود را بسیار بیرحمانه از بین برده است. نادرشاه عقیده به دین ومذهب نداشت،اما بخاطر منافع خود ازهیچ چیز دریغ نمیکرد.
نادرشاه با امیر حبیب الله کهدامنی به قرآن امضأ کرد وآنرا فرستاد که بیا ، ما به تواحترام میگذاریم . . . به این صورت آن پاکمردکهدامنی را خواست و درحقش از شدیدترین ظلم کار گرفت. همچنان در حق سپهسالار غلام نبی خان با فرستادن برادرخویش و قرآن همان عمل را نمود که امیر حبیب الله کهدامنی کرده بود. به همین صورت مشروطه خواهان دوم را هم به نام امانیست ها خودش وپس از مرگش برادرش محمد هاشم خان به مشورۀ سفیر انگلیس زندانی نمودند.
2- سردار محمد هاشم خان
هاشم خان زرنگی ، محیلی وهوشیاری نادرخان را نداشت. چون امان الله خان با عقد نکاح خواهرش با او موفقت نکرده بود، علیه اوکینه داشت وسخت دشمنش بود. به هیمن لحاظ بیشتر از نادرخان،علیه دوستان امان الله خان هم دشمنی داشت. هرشخص وقومی که طرفدار امان الله خان بود، دشمن درجه اول هاشم خان تلقی میشد وباید از او انتقام میگرفت. این روش و مستبد بودن سبب شد که زندانها از مشروطه خواهان وهواخواهان امان الله خان پر شده بود.
هاشم خان یک مدیر را بدون مشورۀانگلیس مقرر نمیکرد.
3/4- محمد داودخان ومحمد نعیم خان، جوانان بسیار خود خواه ومغرور وتربیه شدۀ دست محمد هاشم خان بودند. هاشم خان به آنها گفته بود که پدر شما برادر کلان ما وسلطنت حق او بود. ولی پدر شما به نفع نادرخان از پادشاهی گذشت. هاشم خان آن دو برادرزاده را که چند صنف مکتب را درست نخوانده بودند،به زودی به رتبه های بالا رسانید. محمد داود یکسال کورس نظامی رفت وبه زودی ژنرال شد. و محمد نعیم خان به سفارت و وزارت رسید. در نتیجه فکر کردند که عقل کل میباشند. این دواسباب بدبختی کشور را فراهم نمودند.
محمد داود آنقدر زیر تأثیر روسها رفت که حتی دوپسر خودرا هم آنجا به تحصیل فرستاد. بزرگترین خطای محمد داود این بود که اکثر جوانان حزب کمونیست را که نمی شناخت، در شعبات بسیار حساس استخباراتی مرکز واطراف مقرر کرد. بنابر آن، روسها توسط راپورهای جعلی از چند مرجع استخباراتی ، اشخاص ملی و وطنپرست مانند خان محمد خان مرستیال و محمد هاشم میوندوال وغیره را به مطالعۀ محمد داودخان میرسانیدند. دادود خان بدون اینکه موضوع را توسط اشخاص متعهد خودبازجویی نماید،آنقدر زیر تأثیر روسها وحزب کمونیست کشور خویش رفته بود که فورا ً امر بازداشت آنها را میداد.
بقیه در شمارۀ آینده
|