کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
دو پاسخ از

محمد سعید فیضی
       فرستاده شده توسط جناب قوی کوشان
 

به پاسخ جناب الحاج خلیل الله امین

 

جناب ایشان درسایت«کابل نات»مینویسندکه فیضی نویسندۀ اثر«افغانستان وجهان درقرن هژده ونزده» نام افغانستان را تا دورۀ امپراتوری کوشانی ها رسانیده، ودر صفحۀ 187 اثرخود چنین تذکر داده اند«پایان استیلای خارجی و استقلال افغانستان تا 220 میلادی». من صفحاتی از تاریخ را ورق زدم تا ببینم درزمان کوشانیان نام افغانستان موجود بود یاخیر؟»

اولاًخدمت شان عرض میشودکه صرف به ورق زدن ومطالعۀ چندصفحه ازیک کتاب، نمیشودتاریخ ملتهارا فهمید. سال ها باید درین راستا، کتب متعددی را مطالعه کرد، تا اگرشود به گوشه هایی پرخم وپیچ تاریخ یک کشوریا یک منطقه پی برد .

من درصفحۀ 187 کتاب متذکره چنین نوشته ام کوشانی ها شالودۀ امپراتوری بزرگی را در آریانای کهن و افغانستان امروزی، تذکر داده ام، نه اینکه نام افغانستان امروزی را تا عصرکوشانیان رسانیده باشم. برای رفع این اشتباه، متن کامل موضوع که درصفحۀ 187 نگاشته شده، به ملاحظۀ جناب الحاج خلیل الله امین رسیده، و ایشان را متهییج ساخته است، که به انشای آن مقاله پرداخته اند، و برای اینکه اصل موضوع روشن شده وخوانندگان عزیز مطلع شوند، اینکه اصل صفحۀ متذکره را به مطالعۀ شان می رسانم:

«پایان استیلای خارجی و استقلال افغانستان ـ امپراتوری کوشانیان 220ـ 415 میلادی .

قبل ازآنکه به اصل موضوع پرداخته شود، لازم است گفته آید که شاید برای اکثر یا عده ای ازخوانندگان گرامی مایۀ تعجب باشد وتصور نمایندکه مطالعه یا نگارش این فصول، ولو به صورت مختصر، از موضوع اصلی کتاب که مرام اساسی آنست، خارج بوده و نویسنده راه گم کرده وبه بیراهه رفته است. اما باید به عرض برسد که در نگارش این فصول به این شکل مختصر و مرور گذرا ، بیان واقعیت هایی است که مرام اساسی این کتاب را احتوا می کند، و اگرخوانندگان گرامی اندکی مدارا نمایند، به زودی و مرامی راکه درآن مضمر است، در خواهندیافت. یعنی برای درک و روشن شدن واقعیات ناگزیر به چنین عقب گرد مختصر هستم .

قرن اول مسیحی بود که کوشانیان کوچ بزرگی را در دو نشیب هندوکش به وجودآورده بودند، که به حکومت های رو به زوال یونانی، که توسط سرداران بجا ماندۀ سکندر بعد از مرگش ایجاد شده بود، چیره شدند، و شالودۀ امپراتوری بزرگی را درآریانای کهن (افغانستان امروزی) بنا نهادند، که دو قرن ادامه یافت . مرکز تابستانی این امپراتوری عظیم بگرام که درشمال کابل موقعیت دارد، درجایی که دو دریای معروف کشور، پنجشیر و غوربند باهم یکجا می شوند، قرار داشت. مرکز زمستانی این سلسله کرانه های دریای اتک و پشاوربود. پادشاه مقتدر وبزرگ این سلسله «کنیشکا» نام داشت، که بر امپراتوری بزرگی که از بنارس تا سرحدات پرشیا، و از خُتن تا تارم ؟؟؟ فرمان می راند . همچنان گذشته از اینکه سرتاسر هندسمالی، پنجاب و کشمیر به تصرف شان آمد، تمام آسیای مرکزی نیز زیر تسلط این سلسله قرارگرفت.

چون درآن زمان آیین بودایی تمام قلمرو آنها را فراگرفته و تا خاور دورواقصای چین رسیدن بود، کنیشکا امپراتور بزرگ آریانا، برای به رسمیت بخشیدن آن، جرگۀ بزرگی را دایرنمود و درآن جرگه آیین بودایی به حیث آیین رسمی کشور پذیرفته شد. »

جناب امین با ارائه یک سلسله توضیحات نامربوط که به این موضوع هیچ ارتباط نداشت وندارد، چنین می نویسند : « چون بعد از نادرافشار فلات ایران به چند کشور تقسیم شد، که یک کشور آن ازسرزمین ایران باستانی از نیم قارۀ هند جدا ساخته شده وبعداً بنام افغانستان نامیده شده وشامل نقشۀ جهانی شد .

باز هم قابل تذکر است که چون کوشانی ها از فلات ایران بودند، و ملتان هند زادگاه احمدشاه بابای کبیربود، دولت احمدشاه بابا یا دولت ابدالی ها یا افغانستان امروز را جناب آقای فیضی در اثر خویش باید به زمان کوشانی ها ارتباط نمی دادند، زیرا در سایر تواریخ این نوع ترکیب وجود ندارد.»

ایشان در ادامه می نگارند: « بعضی ها با ارتباط دادن کلمۀ افغانستان به گذشته های تاریخی ما، می خواهند شاه شجاع را برائت داده، و ولینعمتش انگلیس ها را سرخ روی بسازند، که تا بگویند کلمۀ افغانستان قبل از ظهوراسلام، یعنی در زمان کوشانیان به موجودبود، که درست نیست. نام افغانستان تنها درزمان شاه شجاع بر سر زبان ها افتاد. »

به جواب ایشان باید نوشت که همچنان که ایشان احمدشاه ابدالی را ازملتان هند میدانند، کوشانیان هم که بعداز سرداران سکندر مقدونی، دوصدسال درافغانستان پادشاهی داشتند، هم از فلات ایران بودند، وبنده این قدر می دانم که نام افغانستان درآن وقت وجود نداشت. برای روشن شدن ذهن جناب امین، می نگارم که اصطلاح افغانستان ! در قراردادی که انگلیس ها با دولت قاجاریۀ ایران امضا نمودند، وآنگاه سال 1801 میلادی بود، کلمۀ افغانستان درآن تذکر داده شد، وآنگاه شاه زمان درافغانستان سلطنت میکرد، نه شاه شجاع.

اینکه ایشان می نگارند که «بعضی ها با ارتباط دادن کلمۀ افغانستان به گذشته های تاریخی ما میخواهند شاه شجاع را برائت داده، ولی نعمتش انگلیس هارا سرخروی بسازند، تاکه بگویند کلمۀ افغانستان قبل از ظهوراسلام یعنی درزمان کوشانیان موجود بوده، که درست نیست.»، به جواب شان باید نوشت که من تاریخ ورق نزده ام، بلکه آنرا پنجاه سال مطالعه کرده ام، و کتب متعدد و اثرهای زیادی درین راستا از مطالعۀ من گذشته است، و حاصل آن همین کتاب است که بدسترس علاقمندان گذاشته شده است . شاید در این کتاب اغلاط املایی وانشایی وجودداشته باشد، اما آنقدر زیادنیست که الحاج خلیل الله امین بنده را مورد توهین قرار داده اند.

زیرا هیچگاه بنده در صدد برائت شاه شجاع وولینعمتش نبوده ونیستم، و اگر جناب ایشان تاریخ را ورق نمی زدند، می دانستند که شاه محمود سدوزایی توسط ایران ، و دوست محمدخان توسط انگلیس به قدرت رسیده، وشاه شجاع نیز در مقاوله ای که در غیاب او توسط قاضی حسن پیشنماز او به امضا رسید، و خودش بعد از امضای قرار داد لادرک و غایب شد، بار گران مسئولیت اجازۀ ورود انگلیس ها را به افغانستان، تا امروز به بدوش می کشد.

امیدوارم توضیحات فشردۀ بالا، قناعت جناب آقای الحاج خلیل الله امین را فراهم کرده باشد. ومن الله التوفیق

 

به جواب محترم داکتر فرید یونس

 

درهفتۀ گذشته محترم فرید یونس درپروگرام خویش که ازچینل نور بودکاست می گردد، در مورد دو کتاب تازه از نشر برآمده تبصره ای داشتند : کتاب جناب داکترعبدالله کاظم و کتاب افغانستان وجهان درقرن 18 و19، اثر اینجانب . من در اینجا می خواهم بر تبصرۀ شان برکتاب خود جواب ارائه نمایم، زیرا محترم عبدالله کاظم خودشان درهمان شب وهمان برنامه، اظهاراتی داشتند.

نخست جناب داکترفرید یونس بالای نام کتاب تبصره نموده، گفتندچنین اسمی غلط است، زیرا درعنوان گفته شده است افغانستان وجهان، درحالی که ازهمۀ جهان مانند کیوبا یافلپین وغیره تذکراتی داده نشده است .

باید به عرض شان برسد که نهرو، صدراعظم فقید هند، اثری دارند به نام «تاریخ جهان»، ودرآن قطعاً ازین کشورها و یاکشورهای پیرو، ارژنتین، فلپین، کیوبا وغیره نامی نبرده اند. منظور من از کلمۀ جهان، ذکرعملکرد کشورهایی بود که در آن برهه از زمان در سرنوشت افغانستان سهیم بودند، که شامل همه کشورهای اروپایی، ایران، روسیه وترکیۀ عثمانی می شد. بنده در مقدمۀ کتاب در پراگراف اخیرچنین تذکر داده ام :

« طوری که گفته آمد، این پژوهش تنها قضایای افغانستان را دربرنخواهد داشت، بلکه کشورهایی که در بوجود آوردن چنین حالات دخیل بوده اند، نیز موردپژوهش قرارخواهدگرفت، که مهم ترین آنهاکشورهای انگلیس، فرانسه، روسیه و ایران، که هرکدام برای بلعیدن هندوستان، ازطریق کشورما به حیث دروازۀ هند، توطئه می چیدند، نیزشامل میشود. همچنان درهمان مقدمه تذکرداده شده:«چون مطالعه و بررسی هیچ موضوعی که مشکل موجود را بارآورده است، **** مطالعۀ یک دوران مشخص تاریخی ومطالعه وبررسی عواملی که آن واقعات یا حادثات رابه وجود آورده است، نامکمل و ناقص است. بنابراین سعی برآنست تا درلابلای اوراق این اثر به رویت اسناد وشواهد تاریخی این مسأله که بعضی وقایع دیگر تاریخ کشور ما را روشن می سازد، از زمان تشکیل افغانستان نوین، که توسط اعلیحضرت احمدشاه ابدالی، بعداز مرگ نادر افشار ایجاد شد، با اثرات ونتایج آن مورد پژوهش قرارگیرد. اگرچه پرداختن به این موضوع ملی بسیار دشواراست، ولی در این اثرسعی شده است خطوط منابع مشخص مورد پژوهش قرارگیرد، که روشنگر خطوط اساسی باشد، که از خم وپیچ تاریخ پر ماجرای کشور ما درچندقرن اخیررگذشته و مارا به واقعیات برساند، که تاریخ کشور ماازآن شکل گرفته است.»

اینکه جناب داکتریونس آنرا «غلط»میدانند، بعضی به مطالعات ایشان بستگی دارد، ومن نمی خواهم دراین زمینه با ایشان گلاویز شوم .

اینکه ایشان فرمودند باید یک کتاب را حد اقل چهارنفر مطالعه کند، وبعدازآن بچاپ آن اقدام شود، من کاملاً مخالف این نظرهستم، به دلیل اینکه صرف یک نفر یا یک نویسنده حاصل تجربه ومطالعۀ چندین سالۀ خودرا به روی کاغذ می ریزد، وکتاب می نگارد، سه نفر دیگر نیزهمین علم ومعرفت ومطالعات راداشته باشد، تاکتاب به آنها فرستاده شود. من تا جایی که خود می دانستم ومی دانم، آنرا به حیث کتاب، تقدیم جامعه می نمایم، البته تبصره برموضوعات مختلف آن آزاد است، کسانی که بیشترمی دانند، از روی لطف اگرآنرا برملا کنند، بهتراست، یعنی اگریک موضوع غلط نوشته شده، ویا به روی غرض نگارش یافته است، آن رابه ملاحظه برسانند، بهترخواهد بود.

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل   ۱۵٩       سال        هفتم              جدی     ۱۳٩٠     هجری خورشیدی         ۱ جنوری ٢٠۱٢ عیسوی