بگذار که از گدودیِ شار بگویم
از نرخ و نوای سرِ بازار بگویم
بگذار که از رشوت و از دزدی وقاچاق
از رهبر و از والیِ چوتار بگویم
بگذار حکایت کنم از جنگ برایت
از رفتنِ مردانِ سرِ دار بگویم
از بوی شفاخانه و کمبودیِ دکتور
از قلتِ دارو و پرستار بگویم
از خانه بدوشی و زسرمای زمستان
از کودکِ بیچاره وبیمار بگویم
بگذار بگویم که دران جرگه چی ها بود
از بویِ بدِ خشتک و نصوار بگویم
من دل کفکم از همهء بی پدری ها
تا چند از این خر...ی تکرار بگویم
هارون یوسفی
2011-12-27
|