آقای حامد کرزی در" لویۀ جرگۀ مشورتی" گفت: " ما شیر هستیم". این جملۀ خودستایانۀ اودرمیزان با تمام گفته های آن روز بازتاب بیشتر داشت. تعدادی ازهموطنان با جدیت وبرخی با تبسم به تبصره پیرامون چنان خودستایشگری پرداختند.
دلیل تبصره ها وموضعگیری ها هم وضاحت داشت. زیرا دراوضاع واحوال بیچاره گی و درشرایطی که چشم و گوش دولت به سوی امکانات و سخنان کشورهای تأثیرگزاردرافغانستان است، درروز گاری که سرنوشت یا حفظ بعدی افغانستان را نیز منوط به گرفتن تعهد از دیگران و پذیرش سیاست های رهبردی آنها می دانند، در روز گاری که هزار ویک مشکل و دشواری نگران کننده بار دوش جامعه است؛ ومقدمات گردهمآیی درجرگه یی آمیخته با ناشفاف ترین سیاست های معمول چندین ساله، آشکار بود؛کاربرد شیرصفتی برای خود، شایسته نتواند باشد.
نگارندۀ این سطوررا انگیزه های چنین ادعا و دریافت منظور جناب کرزی از ضمیر جمع " ما " وحضور فرهنگ ستایشگری اغفال کننده، بیشتر مشغول نمود.
پیرامون دریافت انگیزه های کاربرد چنان صفت ازجانب جناب کرزی، میتوان پذیرفت که درک او از ضرورت سخنان دپلوماتیک درچنان مواقع وشرایط ، افزون به روش خاص کرکتر برایش اجازه میدهد، که بگوید ما هم کم نیستیم.افزون خواهی ها وتشبثات بیشتر را نمی پذیریم. واگر کسی پای خویش را از اندازه فراتر نهاد چون شیر با او مقابله می کنیم .
این سخنان شاید توانسته باشد چند تن را که زمینه های پذیرش خودستایی به ویژه خودستایی ملی- تاریخی را میراث برده اند، اغوا کند. شاید در دل کسانی نشسته باشد، که سطح ودرک دریافت عمق فاجعۀ چند دهۀ پسین را به خوبی نشناخته اند. کسانی که از درک وتشخیص راه رفت های شیران طعمه طلب وایجاد فارم های روباه آفرین به دور مانده اند، می توانند دل خوش کنند.
این چنین خودستایی نه امریکا را میازارد و نه بقیه کشورها را . حتا بدون تبسم خواهند گفت که بلی شما شیر هستید! ناز وکرشمۀ سیاسی هم بکنید. با این هم در جرگۀ تان به لزوم پیمان مورد ضرورت صحه بگذارید.
در بارۀ ناپذیرفتن صفت شیراز طرف جناب کرزی، شاید جالبترین واکنش سخن هموطنی باشد، که پس از شنیدن سخنان او گفته بود: خوب شیر هستی که چارقدم طرف یک باغ رفته نمی توانی !اینجا در هیچ صورتی کاربرد و ارسال طعن وطنز وکنایه یی برای جناب کرزی منظورنیست. منظور از نشان دادن ژرفا وپهنای بی امنیتی موجود درجامعه است. دقیقاً به قول نویسندۀ هموطنی، که نوشت، وقتی جناب کرزی با هلیکوپتر از ارگ به محل لویه جرگه میرود، ناگفته پیداست که شیر نیست.
افزون بر آن جای پرسش است که منظور رئیس دولت جمهوی اسلامی افغانستان از" ما " چیست ؟ جناب رئس جمهور گفت: " ما شیر هستیم"
به احتمال بسیار زیاد وقرین به پذیرش که منظوراواز" ما " مردم افغانستان است. اگر منظور خویش را مشخص می نمود که ما یعنی دولت افغانستان ویا اعضای لویۀ جرگۀ مشورتی ، درآن صورت کلاهی که بر سر مخاطب داخلی می گذاشت شاید دشوار نبود. میشد پذیرفت که وقتی اعضای کابینه دورهم جمع می شوند، خود را شیرتلقی میکنند. زیرا از شر حملات انتحاری جان سالم به در می برند!
اما جناب کرزی مردم افغانستان را درنظر دارد. درینصورت دشوار است که همۀ مردم افغانستان با مشاهدۀ وضعیت حاکم درجامعۀ شان وبا مشاهدۀ سیرگرد هم آوری تعدادی از متنفذین و سیاسی های دارای سخن ومنظورویژه ،خود را مشمول چنان صفتی بدانند. به سخن دیگر پاسخ این خواهد بود که شیری که شما هستید ما نیستیم. ویا اگرشما شیر هستید، آنانی که شیرنیستند، چی خواهند بود؟ واکنشهای مردمان مختلف دربرابرپیمان استراتیژیک وبرداشت های مختلف از برنامه های نیرو های خارجی، برداشت ها وطرح های جدا ازهم از جامعه وبرای جامعه . . .، همه وهمه حاکی از آن اند که سخن رئیس جمهور سخنان همۀ مردم افغانستان نیست.
درمورد" ما " گفتن ها شایان یادآوری است که هر وقت شاه وامیر وحزبی قدرت را دردست داشته است، برمبنای زور، حقی را که به خود قایل شده به گونه های مختلف ادعا نموده اند که "ما" نماینده گان همه کارۀ مردم هستیم. به این ترتیب جامعه ومردم را درچنبرۀ قدرت خود وتحمیل اراده ورأی خویش گرفته اند. در واقع "ما"ی آنها نشانه از ساختار استبدادی دارد. درحالی که در فضا و هوای غیر استبدادی ، آنگاه که نماینده گان مردمان وافکار وآرأ مختلف وارد روند ابراز نظر بوده اند،" ما " معرف اجزأ است نه کلیت مردم یک جامعه. درهرحال این واقعیت مسجل است که شخص جناب کرزی خود را نیزدر آن " ما" دیده است.
این سخنان او را می توان درسطح اغواگری های عوامانه گرفت، جدی تلقی نکرد،وپشت گوش نمود. اما دردمندانه باید گفت که چنین خود شیربینی ، نیروی ضعیفی که توان راه رفتن با پای خود را ندارد، گونه یی از خود فریبی، مردم فریبی وجعل وتحریف و راه گمی هایی را حمل میکند که با واقعیت مطابقت ندارد.ناراستی هایی که از چنین سخنان از پیشینه ها تا حال به جامعۀ ما آسیب رسانیده اند، سزاوارسرزنش اند . ازینرو است که نمیشود آنرا مانند برخی از بقیه سخنان او با تبسم بدرقه کرد و از کنارآن گذشت.
گفتیم چنین خودستایی به دورازواقعیت پیشینه هم دارد. دو مثال را که چندین دهه است با نتایج وارونه درجامعۀ ما تحمیل شده وبه احتمال بسیار که جناب کرزی از آن متأثر است، بنگریم:
امیردوست محمد خان هنگامی به وسیلۀ زمامداران هند برتانیه یی به افغانستان فرستاده شد که جنگ مردمان مخالف تهاجم،گرفتاری ودردسرجدی برای مهاجمین بارآورده بود. عبدالرحمان خان، هنگامی وارد افغانستان شد وامارت او اعلام گردید که بازهم مهاجمین به سراسیمگی روبرو شده بودند. مهاجمین درهردومورد توانستند شکست نظامی را درحوزۀ سیاسی به پیروزی برسانند. آن چه را که در حوزۀ نظامی وجنگ نتوانسته بودند به دست آورند؛ با تشخیص قدرت جویی آن دوتن از قدرت جویان و به وسیلۀ آنها تحقق بخشیدند. همان بود که حکومت آن دو امیر تحت الحمایه و گوش به فرمان گردید. اما تاریخ ناقص ورسمی ومدافع آن دوتن، ازجنگها ومخالفت ها می گوید، بدون اینکه ازنتایجی سخن بگوید که به وسیلۀ دو امیربه زیان افغانستان تمام شد. نگفتن واقعیت بخش دوم که تعیین کنندۀ سرنوشت جنگ بود،نتیجه گیری غلطی را بر تاریخ نویسی مغلوط به
گونۀ خودستایانه تحمیل کرد. همان است که در بسا از صفحات کتاب های تاریخی نوشته شده است که افغانها ما دوبار پشت مهاجمین را به زمین رسانیدند. پذیرش والقای همان نتیجه گیری سطحی بود که ببرک کارمل در نخستین مصاحبۀ مطبوعاتی اش، پس ازاینکه به افغانستان به عنوان رئیس دولت فرستاده شد، به خبرنگار رادیوی بی بی سی مشابه این جملات پاسخ داد که : بلی آشنای قدیم استعماری که خلقهای ما دوبار شما را از کشورما راندند.
در حالی که جانبازی مردم یک جامعه دربرابرمهاجمین زمینه های ابراز تحسین دارد،ستایشگری نتایج مغلوط پذیرفتنی نیست. نبایدآن موفقیت های که مهاجمین داشتند و زیان هایی که به افغانستان رسانیدند،از نظر دونگهداشته شده وجای ستایشگری غلط " ملی " بگیرد.
من تصور میکنم که جناب کرزی نه تنها متأثر ازآن تبلیغی است که دوست محمدخان وعبدالرحمان خان ، در واقع از تیر رس انتقاد به دوربرده شده وبه غلط تحسین شده اند؛ بلکه ضعف موقعیت، ناتوانی و دست نگری را نمی خواهد ببیند. اینجا قصد بیشتر نداریم که وصف موقعیت و پاشیده گی های که دامنگیرکشورما است،حتماً در بود و نبود شیر ویا شیر نبودن محدود شود. بحث بر سر این است که چنین خودستایی، جایگزین دیدن نارسایی ها، کمبودها، کجروی ها، وغلط کاریهایی بیشماری می شود که حالا دامنگیر جامعه است.
انسان واقعیت نگر و سیاستمداردلسوز، وقتی می تواند به کارگیری صفتی بپردازد که بازتاب حال او وجامعه اش باشد. جامعه یی که رئیس اش را ایالات متحدۀ امریکا همزمان با تدارک پس کردن تحریک اسلامی طالبان انتخاب کرد،وازامریکا به افغانستا ن فرستاد،جامعه یی که دولتمردان آن هیچ گونه توفیقی دررفع نیازمندی های مردم نداشته ؛بلکه به دلهره و نگرانی ها برای آینده نیز افزوده اند،جامعه یی که دولتمردان آن حاضر نیستند، به دایرشدن جرگه ها،جلسات و محافلی اقدام نمایند که ناظر برحل مشکلات استخوانسوز مردم باشد، اما به هرطرف برای بستن پیمان های رهبردی همراه با آمیزه یی از ابهام ها بلی می گوید،جامعه یی که اکثریت عظم مردم آن در زیر خط فقر به سر می برند،و . . . با شیر
نامیدن اش، چیزی برای حل مشکل به دست نمیاورد.
درستر آن است که به پیشینه ها به ویژه به پیشینۀ چند دهۀ پسین به عنوان زمانۀ چالش برانگیزو وضعیت کنونی نگریسته شود. آنچه شورویها و" خپ "ها در افغانستان با بیرحمی و استبداد انجام دادند وبا استخوان شکنی ومردم آزاری های تنظیم های جهادی عمق یافت،وسرانجام ستم توحش آمیز طالبی بر فرق مردم کوبید، زمینه ساز وضعیتی شد، که نیروهای خارجی به آن لشکر بکشند. باید بی محابا گفت که در تن جامعه ومردم توان بیشترنمانده بود. هست وبود ها از دست رفته بود. جنگهای دوامدار وستم برمردم،ذله گی وافسرده گی بسیاری را به وجود آورده بود. فشارهای متعدد وندیدن روزنۀ امیدی در داخل جامعه، کارمردم را به آنجا رسانید که در دل و در زبان بگویند: دستی از غیب بیرون آید وکاری بکند.
انتقام 11 سپتامبر وگوشمالی القاعده درافغانستان، کاری کرد که شناخته شده است.
اما با گذشت دهسال با وجود ملیارد ها دالرسرازیر شده،مشکلات حل نشد. بدون تردید پیمان های متعدد با کشورهای متعدد به ویژه که منظورآنها الویت های شناخته شده یی دارد، به حل این مشکلات یاد شده نخواهند پرداخت.
جناب کرزی و دولتمردان او زمانی می توانند ادعای شیر بودن را نمایند که درشنیدن، پذیرش و ابراز واقعیت ها، نترس باشند.
دل شیر بیابند وبه جرأت شنوند.
آیا این جرأت را دارند؟
|