گفت وشنودی که در ذیل به مطالعه خوانندگان میرسد در بارۀ موضوع فلسطین و حق تلفی هایی است که درحق مردم آن ادامه دارد. این گفت و شنود ازطرف اینجانب انتخاب شده است.* چامسکی که نظریات او در جواب به سوالات آمده، اصلاً زبان شناس و سیاستمدار منتقد وآزادی است که واضح صحبت میکندوعمیق می اندیشد. تمنای من این است که صرفنظر ازآن بخش سخنان او که مورد تایید نباشند، گفت وشنود او با وجود گذشت چندین سال، بتواند توجه را به سیاست های حق تلفانه جلب کند.
"اسرائیل یک دولت کوچک نیست ، بلکه ضمیمه یک ابر قدرت جهانی است ، لذا همان کاری را انجام می دهد که ایالات متحده مجاز می شمرد ."
چامسکی
سوال: شرایط حاکم بر ائتلاف ایالات متحده – اسرائیل تغییر کرده است ، اما این تغییرات ساختاری بوده است ؟
پاسخ: به رغم موافقتنامه یی که در سپتامبر 1993 میان اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین منعقد شد ، تغییرات ساختاری عمده یی در مناسبات امریکا – اسرائیل صورت نگرفته است . فقط می توان گفت ظرفیت اسرائیل برای خدمت به ایالات متحده ، دست کم در کوتاه مدت ، احتمالأ افزایش یافته است .
کابینه کلینتون این نکته را کاملأ روشن ساخت که قصد دارد بر سوگیری افراطی کابینه بوش، در طرفداری از اسرائیل پافشاری کند . آنها مارتین ایندایک 1 را که قبلأ در کمیتۀ امور عمومی امریکا – اسرائیل [که یک گروه فشار است ] خدمت میکرد ، به مسؤولیت میز خاور میانه در شورای امنیت ملی منصوب کردند .
وی رئیس یک مؤسسه تحقیقاتی ساختگی ، بنام انستیتوی مطالعات شرق نزدیک واشنگتن 2 بوده است . علت وجودی این مؤسسه آن است که روز نامه نگارنی که می خواهند تبلیغات اسرائیلی منتشر سازند ، امَا این کار را به شیوه یی "عینی " انجام دهند ، می توانند از کسی نقل قول کنند که چیزی را که آنها می خواهند بیان می کند .
ایالات متحده همواره در این به اصطلاح مذاکرات صلح ، یک هدف عمده را دنبال می کرده است ــ اینکه ائتلاف پنهان و سنتی میان اسرائیل و خاندان های دیکتاتور حاکم بر کشور های خلیج فارس به نوعی علنی تر یا مستحکم تر شود ( این هدف در جریان مذاکرات اسرائیل ــ سازمان آزادی بخش فلسطین در اواخر سال 1993 پیش رفته است . )
اما یک مسئله بزرگ وجود دارد . نقشه های اسرائیل برای تصرف و انضمام آنچه که در سرزمین های اشغالی می خواهد ــ نقشه های که هیچ گاه تغییر نکرده است ــ به پاره مسائل عینی تبدیل می شود . اسرائیل همواره امیدوار بوده است که در بلند مدت بتواند بیشتر فلسطنی ها را اخراج کند.
آنها سال های متمادی این کار را کردند ــ توانستند گروه کثیری از مردم را وادار به ترک سرزمین خود نمایند ــ امّا اکنون در نتیجه افزایش جمعیت غافلگیر شده اند . این موضوع مشکلاتی واقعی ببار می آورد ، زیرا اسرائیل قصد دارد آب و زمین قابل استفاده را تصرف کند ( چشم اندازی که در موفقتنامه اسرائیل ــ سازمان آزادی بخش فلسطین به پیش برده شده است ).
گزارش برخورد اسرائیل با بیش از بیست قطعنامه شورای امنیت که سیاست های این کشور را محکوم می کند چگونه است ؟
اسرائیل همچنان در مرحله طبقه فاقد شعور طبقاتی است . 3
نه هیچ مجازاتی نه هیچ اعمال زوری؟
هیچ .یکی از قطعنامه ها را به طور تصادفی در نظر بگیرید ــ قطعنامهَ 425 شورای امنیت که در ماه مارچ سال 1978 به تصویب رسید . در این قطعنامه از اسرائیل خواسته شده است که بلافاصله و بدون قید وشرط از خاک لبنلن عقب نشینی کند.امَا اسرائیل هنوز در لبنان است، هر چند دولت لبنان در فوریهَ سال 1991 هنگامی که همه رهسپار جنگ با عراق بودند ، این درخواست را مجددأ مطرح کرد .
ایالات متحده هرگونه کوششی برای تغیر امور را سد خواهد کرد. بسیاری از قطعنامه های شورای امنیت که ایالات متحده آنرا وتو کرده است به تهاجمات یا سبعیت های اسرائیل مربوط می شود.
به عنوان مثال ، اشغال لبنان در سال 1982 را در نظر بگیرید. در آغاز ایالات متحده نیز با محکومیت این اقدام توسط شورای امنیت همراهی کرد. امَا ایالات متحده چند روز بعد یکی از قطعنامه های مهم شورای امنیت را که از همۀ طرف های درگیر می خواست عقب نشینی کنند و به جنگ پایان دهند وتو کرد ، و بعدأ باز هم قطعنامۀ مشابه دیگری را وتو کرد .
آیالات متحده با چند مورد اخیر قطعنامه ها یا اخراج های سازمان ملل همکاری کرده است
ایالات متحده همراهی کرده است ، امَا نگذاشته است این مصوبات چنگ و دندانی داشته باشند.پرسش مهم این است که آیا ایالات متحده کاری صورت خواهد داد یا خیر ؟ مثلأ ایالات متحده به قطعنامه شورای امنیت دایر بر محکومیت اشغال بلند های جولان رأی موافق داد. امَا هنگای که قرار شد در این مورد اقدامی صورت گیرد از این کار امتناع کرد.
قانون بین ا لمللی فراتر از قانون دولتی است، امَا اسرائیل می گوید این قطعنامه ها قابل اجرا نیست . چگونه قابل اجرا نیست ؟
درست همانطور که قانون بین در مورد ایالات متحده قابل اعمال نیست، در حالی که حتی دادکاه بین المللی نیز این کشور را نکوهش کرده است. دولت ها همان کاری را انجام می دهند که دوست دارند ــ هرچند البته دولت های کوچک باید اطاعت کنند.
اسرائیل یک دولت کوچک نیست ، بلکه ضمیمه یک ابر قدرت جهانی است ، لذا همان کاری را انجام می دهد که ایالات متحده مجاز می شمرد . ایالات متحده به این کشور می گوید : لزومی ندارد از هیچ یک از این قطعنامه ها تبعیت کنید. به همین دلیل است که این قطعنامه ها خنثی و بی اعتبار اند ــ درست همان طور که وقتی ایالات متحده محکوم میشود بی اعتبار اند.
ایالات متحده هیچ گاه در یک قطعنامه شورای امنیت محکوم نمی شود، زیرا چنین قطعنامه ای را وتو می کند . اشغال پانامه را در نظر بگیرید . شورای امنیت دو قطعنامه دارد که در آنها امریکا محکوم شده است. اما هردو آنها را وتو کردیم .
شما می توانید قطعنامه های متعدد شورای امنیت را ببینید که به دلیل محکوم کردن ایالات متحده به تصویب نرسیده اند ، قطعنامه هایی که اگر در بارۀ یک کشور بی دفاع بود مسلَمأ تصویب می شد . مجمع عمومی نیز همواره قطعنامه هایی را تصویب می کند ، امَا این قطعنامه ها اعتباری ندارند و صرفأ توصیه محسوب می شوند.
به خاطر می آورم که با روبا ریشماوی، یکی از وکلای سازمان حقوق بشر الحق در رام الله واقع در ساحل غربی صحبت می کردیم . او می گفت هنگامی که به دادگاه می رود ، نمی داند که آیا قاضی اسرائیلی و کلان او را طبق قانون فوق العادۀ قیمومت برتانیا محاکمه خواهد کرد، یا قانون اردن، یا قانون اسرائیل یا قانون عثمانی .
یا قوانین خودشان . مقرراتی اداری وجود دارد که هیچ گاه منتشر نمی شوند . همان طوری که هر وکیل فلسطینی به شما خواهد گفت، نظام حقوقی درین سرزمین ها یک لطیفه است اصولأ قانونی وجود ندارد ، بلکه هر چه است قدرت است.
اغلب محکومیت ها مبتنی بر اعترافات است ، و همه بخوبی می دانند معنی اعتراف چیست. سرانجام، پس از گذشت حدود شانزده سال ، یک دروزی باز نشستۀ ارتش اسرائیل که اعتراف کرده و محکوم شده بود ، بی گناه شناخته شد .
سپس این ماجرا به یک رسوائی تبدیل شد .
یک هیأت بازرسی مأمور دنبال کردن این مسَله شد ، و داد گاه عالی اعلان کرد که سرویس های مخفی مردم را شکنجه می کردند، امَا در دادگاه چنین عملی را انکار می کردند.
این واقعیت که آنها به دادگاه عالی دروغ گفته بودند هیاهوی بسیاری به پاکرد . هنگامی که دروغ تحویل دادگاه عالی می دهند چگونه می توان از دموکراسی حرف زد ؟ امَا شکنخه مسألۀ مهمی نبود ــ همه این موضوع را می دانستند.
سازمان عفوبین المللی در سال 1977 در لندن با قاضی دادگاه عالی ، موشه اتزیونی مصاحبه کرد . آنها از او خواستند توضیح دهد که چرا در فوق العاده بالائی از اعراب اعتراف می کنند . او گفت، "این بخشی از سرشت آنها است ." این است نظام حقوقی اسرائیل درین سرزمین ها.
نظر تان را درباره اُرولیسم 4 منطق "منطقه امن " و " منطقهحائل " بیان کنید
در جنوب لبنان ؟ این اصطلاحات را اسرائیل به کار می برد، و رسانه های گروهی نیز از آن استفاده می کنند. اسرائیل در سال 1978 جنوب لبنان را اشغال کرد .این افدام درچارچوب موفقتنامه های کمپ دیوید صورت گرفت. کاملأ آشکار بود که این موفقنامه هاچنین پیامدهایی را دنبال خواهد داشت . چون مصر به عنوان یک عامل بازدارنده کنار گذاشته شده بود ، دست اسرائیل برای حمله به لبنان و انضمام سرزمین های تصرف شده به قلمرو خود باز می ماند.
اسرائیل جنوب لبنان را اشغال کرد و از طریق دست نشاندگانش در آنجا باقی ــ در آن زمان نیروهای شبه نظامی سرگرد سعد حداد ، اساسأیک نیروی مزدور اسرائیلی بود . درین هنگام بود که قطعنامه 425 شورای امنیت ــ که قبلأ در باره اش صحبت کردیم به تصویب رسید .
هنگامی که اسرائیل در سال 1982 خاک لبنان را اشغال کرد ، خشونت هایی در در امتداد مرز ها صورت گرفته بود که همگی از شمال اسرائیل سرچشمه می گرفت. با میانجگری ایالات متحده آتش بسی بر قرار شد که سازمان آزادیبخش فلسطین با کمال دقت آنرا رعایت کرد ، و هر گونه فعالیتی را در امتداد مرز ها متوقف نمود . امَا اسرائیل دست به هزاران فعالیت تحریک امیز زد ، و از جمله هدف های غیر نظامی را بمباردمان نمود، هدف از همه این کار ها آن بود که سازمان آزادیبخش فلستین را وادار به عکس العمل کند، و بهانه لازم برای اشغال را به دست آورد.
شیوۀ باز سازی این وقایع در نشرات امریکایی جالب توجه است . آنچه نوشته می شد قصه های درباره گلوله باران سکونت گاه های اسرائیلی توسط سازمان آزادی بخش فلسطین بود که بخشی از یک داستان واقعی است ( آن هم در سالی که به تهاجم اسرائیل در سال 1982 منجر شد ) .
حقیقت آن بود که اسرائیل شمال مرز را بمباردمان و اشغال می کرد، و سازمان آزادیبخش فلسطین واکنشی نشان نمی داد. در واقع، فلسطینی ها سعی می کردند از طریق مذاکره به نوعی توافق دست یابند. همان طوری که من چندین بار با سند نشان دادم ــ البته ، بی فایده ــ حقیقت وقایع مربوط به سال های پیشتر نیز شباهت چندانی با تصور ارائه شده ندارند.
می دانیم پس از آنکه اسرائیل لبنان را اشغال کرد چه اتفاقی افتاد . آنها زیر فشار نیرویی که آنرا " تروریسم " می نامند بیرون رانده شدند ، و مراد از تروریسم مقاومت مردمی است که تسلیم نشده بودند. اسرائیل موفق شد مقاومت بنیاد گرایانرا بیدار کند، و بعدأ نیز نتوانست آنرا تحت کنترول نگیرد . آنها ناگزیراز عقب نشینی شدند .
آنها بخش جنوب را که " منطقه امن " می نامند حفظ کردند ــ هر چند هیچ دلیلی وجود ندارد که این مسئله کمترین ارتباطی با امنیت داشته باشد . این منطقه جای پای اسرائیل در لبنان است . در حال حاضر به وسیله یک ارتش مزدور ، به نام ارتش جنوب لبنان ، اداره می شود که از حمایت نیروهای اسرائیلی برخوردار است . آنها بسیار سفاک اند ، و اتاق های شکنجۀ هولناکی دارند .
اما از جزئیات کامل قضایا اطلاع نداریم ، زیرا آنها به افراد صلیب سرخ یا دیگران اجازه بازرسی نمی دهند. امَا گروه های حقوق بشر ، روزنامه نگاران و دیگران دست به تجسس هایی زده اند . منابع مستقل ــ افرادی که اخراج شده اند ، بعلاوۀ بعضی منابعی اسرائیلی ــ برسبعیت رفتاری که می شود شهادت داده اند . حتی یک سرباز اسرائیلی چون نمی توانست وقایعی را که می دید تحمل کند، دست به خود کشی زد . عده دیگر در نشریات عبری درین باره مطلب نوشته اند.
منصار اردوگاه اصلی این منطقه است. این اردوگاه در شهر خیام احداث شده است . در سال 1978 ، پس از آنکه اسرائیل ساها این منطقه را بمباردمان ، و اغلب مردم را وادار به ترک محل کرده بود ، شبه نظامیان حداد، زیر چشم نظامیان اسرائیلی دست به یک قتل عام زدند. علت این اقدامات عمدتأ آن است که لبنانی ها حاضر به همکاری با ارتش جنوب لبنان نیستند.
اسرائیل در دهه های 1970 و 1980 دسته هایی از اخراج شدگان را در خاک لبنان رها می کرد. چرااین سیاست اکنون تغییر کرده است ؟ چرا لبنانی ها از پذیرش این افراد امتنا کردند ؟
مسئله به این صورت نیست که لبنانی ها امتناع کرده اند. اگر اسرائیل عده یی اخراجی را به هلی کوپتر در دامنه های صیدون رها می کرد، لبنان نمی توانست امتناع کند . و امَا این بار فکر می کنم اسرائیلی ها مرتکب یک خطای تاکتیکی شدند . به نظر می رسد که اخراج 410 فلسطینی در دسامبر سال 1992 آنها را با مشکلی جدی مواجع کرد .
به نوشته مطبوعات اسرائیلی ، این اخراج دسته جمعی که افراد آن به صورتی کاملأ تصادفی انتخاب شده اند شکل وحشیانه یی از مجازات دسته جمعی است . در روزنامه هاآرتس که مهمترین روزنامه اسرائیل است خواندم که شباک [پلیس مخفی اسرئیل ] این خبر را به بیرون درز داده است که آنها فقط شش نام را در فهرست خطر امنیتی قرار داده اند، وهنگامی که دولت را بین اسامی بشتری خواسته است ، نفر هفتمی را نیز به این فهرست اضافه کرده است . لذا دلیلی ندارد که فکر کنیم کسانی اخراج شده انداز فعالان حماس [ بنیاد گرایان اسلامی ] بوده اند. در واقع اسرائیل عملأ کل اعضای هیأت علمی یک دانشگاه اسلامی را اخراج کرد. آنها اساسأ روشنفکران را اخراج کردند. کسانی که در طرح های رفاه اجتماعی و نظایر آن فعالیت می کردند .
امَا دستگیر کردن این تعداد کثیر و رها کردن آنها در کوه های جنوب لبنان، که در حال حاضریخبندان است و در تابستان جوشان ، در مقابل دور بین های تلویزیون پسندیده نیست . تنها مسئله ای که اهمیت دارد همین است .لذا ممکن است مشکلأتی در پیش باشد، زیرا بدون اعمال فشار های فراوان به آنها اجازۀ باز گشت نخواهد داد .
من سخنان استیون سولارز [ نماینده پیشن کنگره از حزب دموکرات از بروکلین ]در بی بی سی گوش می دادم. او می گفت جهان معیاری دوگانه دارد :
000/00 7 نفر یمنی از عربستان سعودی اخراج شدند و هیچ کس کلامی برزبان نیاورد ، 415 نفر فلسطینی از غزوه و ساحل غربی اخراج شدند، دادو فریاد همه بلند شده است .
هر ستالینستی همین حرف را می زند : " ما ساخاروف را به تبعید فرستادیم داد و فریاد همه بلند شد . دربارۀ این ویا آن ظلم دیگرکه بدتر هم هست چه می توان گفت ؟ " برای یک مقلد استالینست مانند سولارز همواره کس دیگری وجود دارد که جرم بدتری مرتکب شده است ، پس چرا دنبال ان خط را ادامه داد ؟
تصادفأ در این میان یک تفاوت وجود دارد ــ یمنی ها به کشور خود شان عودت داده شدند ، حال آنکه فلسطینی ها از کشور خود شان اخراج شدند . آیا حرف سولارز این است که اگر او خانواده اش را در بیبانی در مکزیک رها کردند ، همۀ ما باید سکوت اختیار کنیم ؟
آقای آبراهام فاکسمن ، گردانندۀ اتحادیۀ مبارزه با هتک حرمت 5 در نامه ای به نیویارک تایمز می نویسد:
دولت را ببین از هنگام به دست گرفتن قدرت " آشکارا تعهد خود را به فرایند صلح نشان داده است . " اسرائیل خرین طرفی است که باید تمایل خود را برای رسیدن به صلح اثبات کند. علمکرد دولت کارگری رابین را چگونه ارزیابی می کنید ؟
این مطلب کاملأ درست است که اسرائیل خواهان صلح است . هیتلر نیز خواهان صلح بود. همه خواهان صلح اند. مسئله این است که با چه شرایطی ؟
دقیقأ همان طور که پیش بینی می شد، دولت رابین سرکوب در سرزمین های اشغالی را تشدید کرد . همین امرئز بعد از ظهر با خانمی صحبت می کردم که دو سال گذشته را در غزه مشغول انجام وظیفه در زمینه حقوق بشر بوده است. این خانم همان چیزی را می گفت که همه می گویند ،و هر کسی که مغز داشته با شد می داند :به محض آنکه رابین قدرت را به دست گرفت اوضاع وخیم تر شد ،او مردی با مشت های آهنین است ــ این ارزیابی مناز دولت رابین است.
در واقع در سرزمین اشغالی علمکرد حزب لیکود بهتر از حزب کارگر است.
در دوران حکومت بگین شکنجه و مجازات دسته جمعی متوقف شد . هنگایم که شارون حکومت را به دست گرفت اوضاع وخیم شد ، امَا در دورۀ بیگن بطور کلی بهتر بود . هنگامی که حزب کارگر در سال 1984 به حکومت رسید ، شکنجه و مجازات دسته جمعی بار دیگر از سر گرفته شد، وبعدأ انتفاضه وارد صحنه شد .
در فوریه سال 1989 رابین به گروهی از رهبران سازمان صلح فوری 6 اظهار داشت که مذاکرات جاری با سازمان آزادیبخش هیچ معنایی ندارد ــ او می خواست به این وسیله زمان برای قلع وقمع کردن فلسطین ها را به دست آورد . و ادامه داد آنها قلع وقمع خواهد شد و درهم خواهد شکست .
چنین اتفاقی نیفتاد
افتاد . انتفاضه کاملأ از بین رفته بود ، و رابین با خشونتی که اعمال کرد بار دیگر به آن جان بخشید. او به احداث سکونت گاه در سرزمین های اشغالی نیز ادامه داد، دقیقأ همان چیزی که هر کسی چشم بینا داشت پیش بینی می کرد. گرچه در مورد متوقف کردن احداث سکونت گاه ها تبلیغات زیادی صورت می گرفت ، امَا کاملأ روشن بود که این مطلب دروغی بیش نیست . فاکسمن این مطلب را می داند.مطمئنم که او مطبوعات اسرائیلی را می خواند.
آنچه رابین متوقف کرد، بعضی نقشه های افراطی جنون آمیز شارون بود .شارون همه جا به خانه سازی مشغول بود ، حتی جا های که هیچ کس تصمیم به رفتن و اقامت نداشت . لذا رابین یک طرح ایجاد سکونت گاه معقول تر را در پیش گرفت ، فکر می کنم ارقام کنونی ، احداث 11000 واحد مسکونی جدید باشد .
حزب کارگر سیاستی معقوتر از حزب لیکود دارد، واین موضوع یکی از دلایلی است که ایالات متحده همواره این حزب را ترجیح می دهد. آنها نیز درست همان کاری را می کنند که لیکود می کند، امَا آرامتر و با تأنی بیشتر . آنها مایل اند جهت گیری مدرن تری داشته باشند، و با هنجارهای ریا کاری غرّبی هماهنگ تر باشد . همچنین واقع بین تر اند . برنامه احداث هفت شهرک بزرگ را به چهار شهرک تقلیل داده اند .
امَا هدفشان دقیقأ همان است ــ آرایش سکونت گاه ها به گونه که مناطق فلسطینی را از یکدیگر جدا کند. شبکۀ شاهراه های بزرگ، سکونت کاه های یهودی نشین را به یکدیگر متصل می کند و دهکده های کوچک عرب نشین را را در میان تپ ها به محاصره در می آورد . اعمال این سیاست به منظور اطمینان حاصل کردن از این موضوع است که هرگز هیچگونه خود مختاری محلی به شکلی از خود گرانی معنا دار تبدیل نخواهد شد ( موافقتنامه اسرائیل ــ سازمان آزادی بخش فلسطین که در سپتامبر 1993 به امضا رسید، صرفأ تحقق این تعهد است ). همئه این سیاست ها همچنان ادامه دارد ، و البته ایالات متحده نیز هزینه آنها را تأمین می کند .
منتقدان جنبش فلسطینی به مطلبی اشاره می کنند که آن را " اینترافاضه 7 " می نامند، و مراد شان این واقعیت است که فلسطینی ها یکدیگر را می کشند ــ چیزی که حاکمیت اسرائیلی را توجیه و آمال فلسطینیان را فاقد مشروعیت می سازد.
می توانید نگاهی به پشت سر، به جنبش صهیونیست بیندازید، مشاهده خواهید کرد که تعداد کثیری از یهودیان به دست خود یهودیان کشته شدند. آنها همدستان خود را به قتل رسانیدند،خائنان و کسانی که گمان می رفت خائن باشند. و آنها به هیچ وجه تحت شرایط دشوار اشغال فلسطینیان قرار نداشت . تعداد زیادی از اسرائیلی ها خاطر نشان کرده اند که بریتانیایی ها خوب نبودند ، امَا در مقایسه با ما آقا بودند .
نیروهای دفاعی حزب کارگر به نام ها گانا دارای اتاق های شکنجه و افراد تروریست بود . من زمانی نخستین ترور ثبت شده آنها را در تاریخ رسمی هاگانا مطاله کردم . این جریان به صراحت توصیف شده است .
ماجرا به به سال 1921 مربوط می شود . یک یهودی هالندی بنام یعقوب دوهان باید کشته می شد ، زیرا سعی کرده بود به فلسطنی های محلی نزدیک شود ، و اگر بتواند میان آنها و ساکننان یهودی جدید رابطه بر قرار کند . گمان زده بودند که قاتل او همان زنی باشد که بعدأ همسر اوَلی رئیس جمهور اسرائیل شد. آنها گفته بودند که وی همجنس باز بوده است .
اسحق شامیر با کشتن شخصی که قرار بود به ریاست باند تبهکار استرن برگزیده شود، خود به ریاست این باند رسید . شامیر به دلایلی از این شخص خوشش نمی امد. قرار بود که شامیر وشخص مزبور کنار ساحل با هم قدم بزنند. این شخص دیگر باز نگشت . همه می دانند شامیر او را به قتل رساند .
هنگامی که اتفاضه زیر فشار وحشتناک سرکوب رو به اضمحلال نهاد ، قتل و آدم کشی کاملأ از کنترول خارج شد . مسئله صرفأ به تسویه حسلب های قدیمی تبدیل شد و گانگستر ها هر کسی را که می خواستند می کشتند. انتفاضه در آغاز کاملأ با انضباط بود ، امَا در پایان به ورطۀ انبوهی از قتل های تصادفی فرو غلتید که اسرائیلی ها از این بابت شادمانند.چنین شرایطی به آنها اجازه می دهد که بگویند اعراب تا چه اندازه حقیرند.
همجواری خطرناکی است
بله، همین طور است. آنها کمک می کنند که آن را خطرناک سازند.
· گفت وگوها با نوام چامسکی. درسال 1993 .ترجمه عباس مخبر
1- Martin Indyk
2 – Washington Institute for Near East studies
3- Class by itself
(طبقه در خود) : این اصطلاح که مارکس آن را به کار برده و به معنی "طبقه فاقد شعور طبقاتی است "
در مقابل اصطلاح ( طبقه برای خود) به معنی "طبقه فاقد شعور طبقاتی است . منظور چامسکی آن است class fo r self
. که گوش اسرائیل به این حرف بدهکار نیست.
4- orwellism
منسوب به جرج ارول، بخصوص در کتاب 1984 او که آینده یک دولت توتالیتر می کند . م
5- Anti – Defamation League director
6 – Peace Now
7 - intrafada
|