جناب محترم آقای سعید فیضی، نویسندۀ اثر " افغانستان وجهان در قرن 18 و 19،" نام افغنستان را تا دورۀ امپراطوری کوشانی ها رسانیده و در صفحه 187 اثر خود چنین تذکر داده اند: ( پایان استیلای خارجی و استقلال افغانستان تا 220 میلادی.)
من صفحاتی از تاریخ را ورق زدم تا ببینم در زمان کوشانیها نام افغانستان موجود بود یاخیر؟
الف: افغانستان در پنج قرن اخیر: مرحوم فرهنگ از صفحه 17 به بعد نوشته مفصل دارند که من خیلی خلاصۀ آنچه جناب شان از قول ابوالفضل بیهقی مؤرخ پادشاهان غزنوی نقل کرده اند، اینجا تذکر میدهم:
اول/ قسمت غربی ایران ساسانی شامل عراق، فارس، آذربایجان و ولایات واقع در کنار جنوبی دریای خزر که هستۀ مرکزی آن را ولایات عراق تشکیل میداد و به این مناسبت غالبا" در زیر عنوان کلی عراق یاد می شد.
دوم/ بخش شرقی پشتۀ ایران امروز و صحرای ترکمن تا کنار رود جیحون که هستۀ مرکزی آن خراسان بوده بنام خراسان شهرت یافت که تقسیم واحد جغرافیایی فلات ایران به دو قسمت عمدۀ عراق در غرب و خراسان در شرق به اندازۀ کافی رسمیت و عمومیت داشته است.
نکتۀ قابل توجه و تذکر اینست که هرچند کلمۀ افغانستان به عنوان نام رسمی کشور بار اول در سال 1801 در معاهدۀ بین انگلستان و ایران در بارۀ دولت ابدالی بکار رفته است اما کلمۀ افغان به مثابۀ نام یک قوم و کتلۀ نژادی و فرهنگی و افغانستان به عنوان محل سکونت آن قوم در تاریخ خراسان سابقه دارد.
ب: مرحوم پوهاند داکتر عبدالاحمد جاوید در اثر خود بنام اوستا. کشور افغانستان را مختص دورۀ احمد شاهی دانسته و اشعار فارسی دری را دربارۀ سرزمین ما پیش از عهد غزنویان بهمین زبان فارسی دری از شعرا و نویسندگان آورده که بطور نمونه توجه شما عزیران را به چند بیت از شعرای مختلف جلب می کنم. اما قبلا" باید گفته شود که واژۀ آریانا و ایرینه بصورت ( ایران) در طول زمان معمول و متداول شد و فردوسی نخستین بار نام ایران را در مقام ستایش محمود غزنوی ، (بقول استاد جاوید در صفحه 31 اوستا) بکار برده است:
1: فردوسی: به ایران و توران ورا بنده اند
به رای و بفرمان او زنده اند
شهنشاه ایران و زابل ستان
زقنوج تا مرز کابل ستان
2: رودکی: کاروان سالار شعر فارسی دری، رودکی ثمرقندی درین بیت شهریار سیستان را
مه آزادگان به معنی سالار ایرانیان خوانده و اشاره بجام شرابی ( دولت کانی) می کند که بر یاد او و شادی وسلامتی او می نوشیدند. این بیت در مدح شاه سیستان در زمان صفاریان سروده شده:
شادی بوجعفر احمد بن محمد ان مه آزادگان و مفخر ایران
3: فرخی سیستانی: چند فرد در مدح سلطان محمود سبکتگین صفحه 254 سروده:
چه روز افزون و عالی دولت است این دولت سلطان
که روز افزون بدو گشته است ملک و ملت وایمان
ز یمن دولت عالی امین ملت باقی - نظام الدین ابوالقاسم ستوده خسرو ایران
ز ایرانی چگونه شاد خواهد بود تورانی- پس از چندین بلا کامد ز ایران بر سر توران
هنوز هربازجویی در زمین شان چشمه ها یابی
پس از آن خونها کز ایشان ریخت به تیغ رسم دستان
به ترکستان سرایی نیست کز شمشیر توصد را
در آن شیون نکردندند خاتونان ترکستان
4: هندی ها هم قندهار و کابل و گردیز را خاک هند میدانند:
چه باید مراجنگ زابلستان - همان جنگ ایران و کابل ستان
5: مسعود سعد سلمان گوید:
به هر شهری که بگذشتی به آن شهر این خبر ده
که آمد بر اثر اینک رکاب خسرو ایران
6: حکیم سنایی:
آنکه تا چون دست موسی طبع را پرنور کرد
ملک ایران را چو هنگام تجلی طور کرد
7: سجع مهر محمود هوتکی:
سکه زد از شرق ایران همچو قرص آفتاب
شاه محمود جهانگیر سیادت انتساب
دین حق را سکه بر زر کرد از حکم الله
عاقبت محمود باشد پادشاه دین پناه
دولت سلطان حسین نابود شد
شاه ایران عاقبت محمود شد
نام های تاریخی ما مطابق اشعاریکه در سجع مهر شاهان بوده است تذکر داده شد. البته شاهانیکه امضاء میکردند نشان از سجع مهر شان در دست نیست زیرا وطن ما با ایران تاریخ مشترک دارد ونباید افتخارات مشترک مانرا بی جهت بنام قوم پرستی از قلم انداخت . تاریخی که از زمان نادر شاه و ظاهر شاه تا سقوط این خاندان نوشته شده از نظر تحلیلگران و محققین تاریخ چون تحت ستم نوشته شده دارای خلاها و نواقص می باشد که آینده گان آنرا اصلاح خواهند کرد.
ج: تاریخ گردیزی
مؤرخ شهیر کشور ابوسعید عبدالحی بن ضحاک ابن محمود گردیزی در حدود العالم (442-443 هـ ق) به تصحیح و تعلیق و تحشیه مرحوم پوهاند عبدالحی حبیبی از روی دو نسخۀ مکشوف دنیا که در اکسفورد لندن انگلستان موجود است و تاکنون سه مرتبه در ایران چاپ شده درصفحه 39 جلد اول اثرش آمده است : " فریدون ، جهان را به پسرانش تقسیم کرد:
صفحه 39 و صفحه 65 جلد اول گردیزی : ایرج را سرزمین فارس، عراق و عرب داد و این ولایت را ایرانشهر فلات ایران نام کرد. زیرا پیش از او اسپهبُد جهان یکی بود . بعدا" ساسانیان چهار بار اسپهبُد کردند ، نخستین اسپهبُد خراسان، دوم حزیران، سوم نیمروزان، چهارم آذربائیجان.
رضاشاه پهلوی که به گذشته ایران توجه بسیار داشت کمی پس از رسیدن به سلطنت تصمیم گرفت که کشور او که تا آنزمان فارس یا پرسیا یاد مگردید، ایران خوانده شد. تاریخ تمدن ایران( محققین: چند نفر فرانسوی.)
د: تعلیقات بر حدود العالم من المشرق الی المغرب
مؤلف: نامعلوم
مقدمه: بارتولد
تعلیقات: مینو ریسکی
ترجمه: پروفیسور میر حسین شاه
چاپ دوم
صفحه 211 گردیز شهریست از هند
صفحه 201 قندهار شهریست از هند
صفحه 213 لغمان شهریست از هند
صفحه 223 غزنی شهریست از هند
صفحه 323 کابل حصار مستحکم از شهر های هند
که این شهر ها گاهی داخل فلات ایران و زمانی داخل نیم قارۀ هند و بعدا" خراسان شده و فعلا" در افغانستان است.
هـ: سراج التواریخ
مرحوم ملا فیض محمد کاتب مؤلف سراج التواریخ درمورد حکومت احمد شاه ابدالی چنین مرقوم نموده اند:
" گرچه احمد شاه درانی اصلا" از ملتان هند بوده اند در صفحه نهم (که اگر چه امیر حبب الله خان سراج التواریخ را صفحه به صفحه و خط به خط مطالعه، هک و اصلاح نموده اند) چنین آورده اند: نیاکان احمد خان متوطن و متمکن ملتان هند بوده و ولادت وی درانجا روی داده و از سبب بعضی حوادث با پدرش محمد زمانخان در قندهار و ازانجا وارد هرات گردیده مسکن گزیدند. و بعد از چندی با ذوالفقار خان برادر خود گرفتار غلجائیان شده و در قندهار زندانی بودند تا که اعلیحضرت نادر شاه افشار قندهار را مسخر کرده ایشان را از حبس رها نموده مورد الطاف قرار داده مامور اقامه مازندران نمود و احمد خان به ملازمت رکاب نادری اختصاص یافته خواست اورا شایسته دربار کند و همواره بحضور اعلیحضرت می بود واز وی بسی رضا مندی و خورسندی می نمود.
در شب یکشنبه یازدهم ماه جمادی الاخر سنه 1160 هجری به وقت نیم شب عده یی داخل خوابگاه شاه شده سرش را بریده در داخل اردو انداختند. بانوی حرم نادر شاه به جایزه خدمات قبلی احمد خان از دو قطعه الماس که به کوه نور و دریای نور مشهور بود و از محمد شاه کورگانی به اعلیحضرت نادرشاه رسیده بود کوه نور را با یکدانه فخراج بی نظیر به احمد خان عطا نموده و احمد خان از آنجا با افغانهای گارد به قندهار آمدند و در جرگۀ قندهار از جانب صابر شاه مرد مجذوب به اکثریت و با اتفاق به حیث پادشاه انتخاب شد. و چون ملتانیها که یک قوم بودند و بنام افغان یاد می شدند بعدا" درسال 1801 بالاثر معاهدهدۀ ایران و انگلیس نام این قوم بر مملکت موجودۀ ما گذاشته شد که این نام به تاریخ گذشتۀ مردم ما قبل از احمد شاه درانی تعلق ندارد. "
و: بعد از کشته شدن نادر افشار قلمرو او به چهار حصه تقسیم شد:
1- فارس را کریم خان زند گرفت
2- آذربائیجان را احمد خان غلجایی
3- ماوراء النهر را خاندان جنیدی
4- بلخ، هرات، نیشاپور، طوس، فیض آباد، دلارام، کابل، غزنی، قندهار، پشاور، لاهور، فیروز پوره ، دیره اسماعیل خان ، حیدر آباد را احمد خان با فتوحات بعدی که اجزای امپراطوری نادر افشار بود جزء قلمرو خود نمود که نقشۀ امپراطوری احمد شاه ابدالی( 1762) ضمیمه این نوشته است که گواه این فتوحات میباشد.
به این ترتیب بیشترین حصۀ سرزمین مفتوحه احمد شاه بابا در هند بوده و طوس و نیشاپور هم مربوط پسر نادر شاه بود که سرداران به پسرش داده بودند و تنها حفاظتش بدست احمد شاه بود.
(درنقشه منضمه، در عهد احمد شاه بابا ابدالی از خراسان بزرگ و سیستان فلات ایران و حصه ای از سرزمین نیم قارۀ هند که توسط او تسخیر شده بود یک امپراطوری را نشان میدهد.)
احمد شاه بابا مرد مدبر بود و اندازۀ هرقوم را در نظر داشت چون از لحاظ قومی بارکزائی ها نسبت به پوپلزائی ها بیشتر بود صدارت را به بارکزایی و گارد محافظ خود را از مردم قزلباش انتخاب و دیوان سالاری را نیز به آنها نسبت سواد و دانشی که داشتند تفویض کرده بودند و سایر مناصب دولتی را بهر قوم و ملیت مطابق اندازۀ شان تقسیمات کرده بود.
بنابران محدودۀ کشور ما تا ختم نادرشاه افشار مانند تاریخ پیشین و همچنان دولت هوتک ها آخرین شاهان ایران( رجوع شود به نقشه، فلات ایران که ضمیمه این نوشته است) جزفلات ایران وخراسان بوده است.
چون بعد از نادر شاه فلات ایران به چند کشور تقسیم شد که یک کشور آن از سرزمین ایران باستان و نیم قارۀ هند جدا ساخته شده و بعدا" بنام افغانستان نامیده شده و شامل نقشه جهانی شد.
بازهم قابل تذکر است که چون کوشانیها ار فلات ایران بودند و ملتان هند زادگاه احمدشاه بابای کبیر بود، دولت احمد شاه بابا یا دولت ابدالی یا افغانستان امروز را جناب آقای فیضی در اثر خویش باید به زمان کوشانیها ارتباط نمیدادند. زیرا در سایر تواریخ این نوع ترکیب وجود ندارد و هر شاه قلمرو خود را بنام قوم یا نام خود مثل سلطان محمود غزنوی، سلجوقیان، سامانیان یا کوشانیان مسمی کرده اند نه غزنویان افغانستان، سلجوقیان افغانستان، سامانیان افغانستان.
بعضی ها با ارتباط دادن کلمۀ افغانستان به گذشته های تاریخی ما میخواهند شاه شجاع را برائت داده و یا ولی نعمتش انگلیس هارا سرخروی بسازند تا که بگویند کلمه افغانستان قبل از ظهور اسلام یعنی در زمان کوشانیان موجود بوده که درست نیست. اما شهر های مشهور وطن ما در طول تاریخ که گاهی بالاثر استعمال اسم کمی تغییر نام داده اند، همیشه بوده و هست که گاهی به تصرف زردشت ، زمانی کوشانیها، مدتی بودائیها، در برهه ای از زمان مربوط شاهان ترکی، چنگیز خان، تا نادر افشار بوده اما نام افغانستان تنها در زمان شاه شجاع بر سرزبانها افتاد.
در اخیر باید گفت که منظور ازین نوشته تعصب و ضدیت با نام وطن عزیزمان افغانستان نبوده بلکه تاریخ برای آینده گان ما واقعیت گو باشد تا محققین و مؤرخین آینده به سهولت راه روشن تاریخ مارا پیدا کنند.
ختم14 اکتوبر 2011 |